همواره عملکرد سیاستمداران از جوانب گوناگون مورد بررسی قرار گرفته، اما تحلیل شخصیت و حیات سیاسی آن ها با استفاده از مباحث بیان شده در حوزه روان شناسی کم تر صورت پذیرفته است. احمد قوام یکی از سیاستمداران تأثیرگذار در دوران معاصر ایران محسوب می شود که قضاوت های متفاوت و حتی متناقضی در مورد او و عملکرد سیاسی وی شکل گرفته است. بدین ترتیب، پرسش پیش روی این پژوهش این است که با توجه به رفتارها و گرایشات سیاسی متنوع احمد قوام، و نگرش های مختلفی که در مورد حیات سیاسی وی وجود دارند، عملکرد و شخصیت سیاسی وی را از منظر روان شناسی سیاسی در چه چارچوبی می توان تحلیل نمود؟ در پژوهش حاضر تلاش شده تا به گونه ای تحلیلی و با بهره گیری از مفاهیم مطرح شده در نظریه «روان کاوی اجتماعی» کارن هورنای، ویژگی های شخصیتی و حیات سیاسی احمد قوام مورد واکاوی قرارگیرد. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهند که می توان مهم ترین علت در فراز و فرودهای شخصیت «پرخاشگر» و «سلطه جوی» قوام را ناشی از تلاش وی برای ارائه یک «خودِآرمانی» از خویشتن جهت بازیابی «امنیت روانی» سرکوب شده اش و محور قراردادن نیاز به قدرت و پاسخ گوئی به نیاز فزاینده «خودِآرمانی اش» به قدرت دانست. این پژوهش همچنین نشان می دهد که رویکردهای بین رشته ای، و به ویژه استفاده از روان شناسی سیاسی که از پیوند میان علم روان شناسی و سیاست شکل گرفته است، می تواند دریچه ای نو را در واکاوی شخصیت و حیات سیاسی سیاستمداران، پیش روی محققان این عرصه قرارداده و دانش ما را در تحلیل روان شناختی عملکرد بازیگران دنیای سیاست ارتقاء دهد