این پرسش که چه عللی موجب شد تمدن اسلامی رو به ضعف برود، همواره موردبحث متفکران بوده است. امام موسی صدر به عنوان متفکری که به طورجدی دغدغه تمدنی دارد و در تلاش برای احیا و بازسازی تمدن اسلامی است به صورت مستقیم و غیرمستقیم در این زمینه اظهارنظر کرده است. برای پی جویی این مسئله، شاید بتوان به طورکلی از دو عامل درونی و بیرونی نام برد اما به نظر می رسد صدر عمده نقش و دلایل را به عوامل درونی در تغییر و تبدیل جامعه اسلامی و انحراف جامعه اسلامی ارجاع می دهد و بر این نظر است که هرگاه جامعه اسلامی بروز و ظهور یابد می توان امیدوار بود که تمدن اسلامی هم احیا شود. تحول درونی افراد و تحقق جامعه اسلامی شرط احیا و تحقق تمدن اسلامی است. ازاین رو عناصر درونی متنوعی شامل سیاسی و اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی در این زمینه دخیل بوده است که باید مورد بازنگری قرار گیرد. صدر از میان دلایل مختلف از عدم احساس مسؤولیت اجتماعی در قالب تنبلی و سستی، تعطیلی کار زنان که نیمی از جمعیت فعال جامعه هستند، فقدان صداقت و انفکاک میان سخن و وعده و عمل، تبدیل خلافت به سلطنت به عنوان یک مسئله تاریخی، نظام ساختاری فرقه ای و به طورکلی انحراف جامعه اسلامی گفتگو می کند. افزون بر این ها، صدر، به منظور تحقق جامعه اسلامی به عنوان نقطه قابل اتکا برای تعظیم تمدن اسلامی، نقش آگاهی بخشی و فهم و اطلاع صحیح از آموزه های دینی را مؤثرترین راه در این زمینه می داند و به ارائه معیار انسانیت برای بررسی و مقایسه تمدن اسلامی و تمدن غربی اشارات مفیدی دارد. بحث حاضر ناظر به شرایط امروز جهان اسلام و به منظور زمینه سازی جهت تحقق تمدن نوین اسلامی به تبیین مسئله ضعف تمدنی و عقب ماندگی جوامع مسلمان در اندیشه و آرای امام موسی صدر می پردازد.