انقلاب اسلامی در عصری محقق شد که دنیای مغرب زمین با ادعای تمدن پایان تاریخ در پی ساماندهی و مدیریت همه شئون اجتماعی و تمدنی بشر امروز می باشد و شکل گیری تمدن را تنها یک پروسه نمی داند بلکه با تعریف پروژهای مختلف در حوزه های مختلف تمدنی به دنبال مهندسی و مدیریت شکل دهی تمدن خاص خود ( مدیریت شدن ) با تمام لوازم تمدنی آن مبتنی بر مبانی ، اهداف و آموزه های مکتب فکری خود می باشد . جامعه پردازی و تمدن سازی در عصر حاضر با نگاهی جامع و کل نگر صورت می گیرد و توسعه هماهنگ تمامی شئون حیات اجتماعی تمدنی اصل اساسی در مهندسی تمدن می باشد و بالاتر از آن مهندسی تمدن تنها با نگاه ایستائی ( استاتیک ) صورت نمی گیرد بلکه تمدن به عنوان یک کل متغییر و به شکل پویائی ( دینامیک) مد نظر قرار می گیرد.بر همین اساس مسئله شبکه علوم دنیای امروز به عنوان زیرساخت تمدن مادی ، ارائه مدل تغییر تمامی پدیده های عالَم اجتماعی و عالَم طبیعی و هماهنگی تمامی این مدل های تغییر ذیل مدل تغییر عام می باشد که از آن می توان به فلسفه شدن تعبیر نمود. حال در مقابل کفر پیچیده دنیای امروز و برای ساخت تمدن نوین اسلامی با تمامی لوازم تمدنی آن و احراز جریان حجیت در تمامی ارکان تمدن اسلامی تنها نمی توان از طریق مبدا و معاد این تمدن ( ارائه مبانی تمدن اسلامی ) به هدایت و مهندسی تمدن اسلامی پرداخت بلکه برای استنباط فقه تمدنی اجتماعی و برای تولید شبکه علوم اسلامی و برای ارائه نظام الگوی ایرانی اسلامی نیازمند شکل گیری عقلانیتی می باشیم که بتواند تمدن اسلامی را به عنوان یک کل متغییرمورد شناسی قرار دهد و در ساحت تولید روش تحقیق در « فقه حکومتی ، علوم اسلامی و الگوی پیشرفت » و هماهنگی این سه حوزه از دانش های مورد نیاز در مهندسی تمدن اسلامی نقش آفرینی کند . این ظرفیت از عقلانیت که از آن به فلسفه شدن تعبیر می شود ضرورتی اجتناب ناپذیر در مهندسی تمدن اسلامی می باشد.