چکیده مسئله ی آگاهی از مهم ترین مسائل تاریخ فلسفه است. به دلیل دشواری تعریف آگاهی برخی فیلسوفان آن را به آگاهی پدیداری، آگاهی دسترسی، خودآگاهی و آگاهی نظارتی تقسیم کرده اند. فیلسوفانی مانند ملاصدرا که آگاهی (علم) را به نفس نسبت می دهند و بر این اساس ویژگی های مربوط به آگاهی را تبیین می کند، تمام اقسام آگاهی را به امری فراتر ماده نسبت می دهد. از این رو از دیدگاه وی نمی توان آگاهی را به ماده تقلیل داد. این در حالی است که نظریات فیزیکالیستی مانند نظریه ی پیوند گرایی آگاهی را به ماده نسبت می دهند. طبق نظر پیوند گرایان می توان آگاهی را با استفاده از شبکه های عصبی مصنوعی تبیین کرد. اما این نظریه بر خلاف ادعای خود ناتوان از تبیین اقسام و ویژگی های آگاهی است. در این نظریه دلیلی که باعث می شود آگاهی را به شبکه های عصبی نسبت دهند این است که آگاهی را مساوی با پردازش اطلاعات می دادند. در حالی که طبق نظر ملاصدرا آگاهی (درک اطلاعات) معمولاً همراه با پردازش اطلاعات هست، اما پردازش اطلاعات بدون آگاهی نیز امکان پذیر است. از این رو مطابق دیدگاه ملاصدرا نمی توان رابطه آگاهی و پردازش اطلاعات، را تساوی دانست.