مقاله حاضر مفهوم عشق را مطابق با مدل نظری لکان در غزل «ماه و پلنگ» حسین منزوی بررسی می کند. نظریات لکان، مبتنی بر مفاهیم بنیادین روانکاوی فرویدی است که با خوانشی خلاقانه از مفهوم ضمیر ناخودآگاه، به تکمیل و تعدیل نظریات روانکاوی کلاسیک می پردازد. از نظر لکان ناخودآگاه بدون زبان وجود ندارد و از طریق زبان است که میل پا به عرصه ظهور می گذارد. تأکید و توجه بر ماهیت زبانی ناخودآگاه، ناخودآگاه لکانی را از ناخودآگاه فردی فروید و ناخودآگاه جمعی یونگ جدا می کند. ناخودآگاه لکانی اثر نظام نمادین ترا فردی (Trans-individuol) بر سوژه است. در این پژوهش، ابتدا نظریه های لکان را درباره رشد روانی سوژه و مفاهیم وابسته به آن در رابطه با «ساحت خیالی» و «ساحت نمادین» به اختصار تبیین خواهیم کرد و سپس در بخش پایانیِ این نوشتار، کاربردپذیریِ این مفاهیم را در غزل مشهور «ماه و پلنگ» حسین منزوی خواهیم سنجید. کلیت شعر بازنمایی نمادین شکست سوژه شعری در دستیابی به ابژه عشق است. در این شعر، سوژه/ شاعر در «امر خیالی» در اتّحاد و یگانگی با مادر به سر می برد؛ سپس در «امر نمادین» که حاکمیت زبان و انفصال از «امر خیالی» است، گرفتار می آید و با «فقدان» روبرو می شود. در اینجاست که دچار ضایعه حیث واقع شده و از سازوکار «جابجایی» بهره می گیرد تا بر آن جدایی غلبه کند اما آن اتحاد پیشین دیگر دست یافتنی نیست.