آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۴

چکیده

در قرون چهارم و پنجم، حاکمیت بویهی با ماهیت خاندانی،بخش قابل توجهی از قلمرو اسلامی را زیر فرمان داشت. اگر چه در قرن چهارم، فرهنگ و تمدن اسلامی در اوج رونق و شکوفایی بود؛ ولی تحت تأثیر عوامل متعدد از قرن پنجم به بعد، روند افول و سیر نزولی به خود گرفت. تقارن زمانی این پدیده با دوران ضعف سیاسی ناشی از منازعات داخلی در حکومت بویهیان، مؤید این پندار است که بین دو پدیده، رابطه علّی- معلولی برقرار بوده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، ضمن تشریح این منازعات به بررسی و تبیین تأثیر آن ها در فرهنگ و تمدن اسلامی پرداخته، به این پرسش پاسخ می دهد که منازعات جانشینی بویهیان چگونه بر افول فرهنگ و تمدن اسلامی به ویژه علوم عقلی اثر گذاشت؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که منازعات جانشینی بویهیان به کاهش قدرت سیاسی امیران این سلسله منجر شد و این امر نیز به نوبه خود ضعف نهاد وزارت، قدرت یابی رقیبان سیاسی سلطان، تضعیف رونق اقتصادی، تشدید ناامنی های اجتماعی، گسترش منازعات فرقه ای و شیوع جریان های فکری عقل ستیز را در پی داشت که این عوامل موجبات رکود علوم عقلی و در نتیجه افول و انحطاط فرهنگ و تمدن اسلامی را فراهم ساختند.

تبلیغات