آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۷

چکیده

در تاریخ تفکر به ویژه در حوزه علوم انسانی اندیشه ویلهلم دیلتای نقطه عطف محسوب می شود. دوران دیلتای با علم زدگی تمام عیار مصادف بود عده ای که علم زده بودند میان روش علوم طبیعی با علوم انسانی تفاوت اساسی قایل نبودند و هر داعیه ای که داشتند مآل کارشان به ماده انگاری مکانیکی می رسید. دیلتای با این گروه به مقابله برخاست و معتقد شد که برای حل مسئله نسبت علوم انسانی با شناخت طبیعت باید به سنخیت موضوع و محتوای هر علمی با روش تحقیق در آن علم توجه کنیم در غیراین صورت به شناخت وافی و کافی نخواهیم رسید. دیلتای موضوع علوم انسانی را واقعیت اجتماعی _تاریخی و روش تحقیق در آن را درون نگری و تجربه درونی می داند. تجربه درونی از نظر او یقینی تر از تجربه بیرونی است. لذا علوم انسانی می تواند به یقین بیشتری درقیاس با علوم طبیعی دست یابد. اصل الاصول اندیشه دیلتای در این راه اصل پدیدار است. این اصل بیان می کند که اشیا همانند احساسات به عنوان امور واقع آگاهی به انسان داده می شود و تابع شرایط آگاهی است.

تبلیغات