از آیات، روایات و احکام اسلامی برمی آید که قرآن، پیامبر و صحابه توجه بسیاری به حضور اجتماعی فرد مسلمان داشته اند و انزوای راهبانه را امری ناپسند می دانسته اند و به همین علت عالمان و فقیهان منتقد تصوف نسبت به این جریان بدبین اند و وجود رفتارهای انزواطلبانه پیروان بعضی از طرق و سلاسل، منتقدان تصوف آنان را بر آن داشته که عرفان و معنویت را در تضاد با حساسیت های اجتماعی بدانند و غفلت عرفا از محیط زندگی خود و اجتماع را موجد بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و سیاسی تلقی کنند و به همین علت با ترویج رفتارهای عرفانی مخالفت نمایند. این در حالی است که کلمات عرفا در این خصوص نشان می دهد که: (1) آن ها آموزه هایی دارند که با عزلت مطلق در تعارض است مانند صحبت که بیش و پیش از خلوت بر آن تأکید دارند یا آموزه ایثار؛ (2) آنان خلوت و عزلت را مقید به مرتبه فرد و مدت زمانی محدود می کنند و این تقیید با انزوای زاهدانه ناسازگار است؛ (3) در ساحت باور و انگیزه آنان جماعت را پلید و متهم نمی دانند، بلکه به خود بدبین اند و انگیزه شان حفظ دیگران است و این با انزوای برآمده از سوء ظن به جماعت تفاوت دارد، همچنین مراد آنان از خلوت رسیدن به خلوت قلبی و درونی است، نه جدا شدن از جماعت؛ (4) خلوت در نظر صوفیان در کتاب و سنت سابقه دارد و منافی شریعت نیست و در آداب آن بر نگاهداشت شریعت، به ویژه عبادات جمعی چون نماز جماعت و نماز جمعه، تأکید شده است. علاوه بر این ها حضور متصوفه در عرصه های اجتماعی سیاسی نشانه نادرست بودن مدعای منتقدان تصوف در متهم کردن آن به رهبانیت است.