نظامی گنجه ای ازجمله منظومه سرایان برجسته ادبیات فارسی است که تأثیر شیوه داستان سرایی اش بر شاعران پس از او کاملاً مشهود است. هفت پیکر نظامی گنجه ای، چهارمین اثر برجسته اوست. وی در این اثر ازطریق داستانک های رمزی، سیر اعتلایی انسان را در قالب داستان بیان می کند. «سفر» یکی از مضمون های رایج در داستان های عرفانی است که در آن سالک طی مناسکی با خلع لباس بشری، از حضیض نفس به اوج قطب نورانی اش دست می یابد. گنبد سیاه اولین داستان برجسته این اثر ادبی است که در این داستان، سالک در پی یافتن علت سیاه پوشی مسافر سیاه پوش، مشتهیات دنیوی را رها می کند و برای دریافت پاسخ سؤال خود، سفری را آغاز کند. البته این سفر برخلاف پژوهش های پیشین، نه تنها نقشی در سقوط شخصیتی او ندارد، بلکه سالک با صعود به آسمان به دیدار معشوق ازلی نائل می شود؛ بنابراین این ضرورت ایجاب می کند تا ضمن اشاره به سیر اعتلایی سالک در این سفر، به روش تحلیلی و تفسیر داستان براساس مبانی عرفانی، به چگونگی دست یابی او به این مقامات و دلیل اصلی سیاه پوشی مردم شهر مدهوشان پاسخ دهیم.