در این مقاله، یکی از مقولات نظری هنر و ادبیات با نامِ گروتسک از جهاتی بررسی می شود.گروتسک به منزلة یک سبک ادبی و هنری در تقابلی اساسی با مفهومِ متعارف زیبایی و خوبی قرار می گیرد. چه بسا زیباییِ آن در زشتی اش باشد! چه بسا جذابیت آن در اشمئزاز برانگیزی اش باشد! و چه بسا هنر ادبی بودنش در نابسامانی و نامتوازنی و دلهره آور بودنِ آن باشد. در قرن ها ی پیشین توجه بسیار اندکی به این مقوله شده است. اما در قرن اخیر نظریه پرداز نام داری چون میخائیل باختین به طور گسترده ای به آن پرداخته است. در این مقاله علاوه بر بررسی نگاه منتقدان به مقولة گروتسک، تعاریف و توضیحات نظری پیرامونِ گروتسک کاویده شده و نیز به دو رویکرد اصلی، که در مورد این مقولة ادبی ، هنری مطرح است، نگاهی شده است. سپس عناصر، اهداف، و کارکردهای گروتسک، به ویژه بر اساس نگاه فیلیپ تامسون بررسی شده است. بخش پایانی مقاله به بررسی عناصر گروتسک موجود در داستان های عزاداران بیل اثر غلام حسین ساعدی، نویسندة معاصر، پرداخته شده است .