این نوشتار بر پایه این پیش انگاره استوار است که وبر در خطِّ سیری انتقادی نسبت به اندیشه سیاسی غرب جای می گیرد. خطِّ سیری که رویکردی انتقادی به لیبرال دموکراسی دارد. بر این پایه این پرسش طرح می شود که نگاه وبر به مدرنیته سیاسی و لیبرال دموکراسی چیست. فرضیه این نوشتار این است که وبر لیبرال دموکراسی را برنمی تابد و با توجه به این که باورمندانِ به مدرنیته سیاسی، آن را چونان جدایی دولت از جامعه مدنی و برتری خودآئینی بر چیرگی برمی شمرند؛ فرضیه انضمامی این مقاله نیز باور وبر به «برتری چیرگی بر خودآئینی» خواهد بود. با کاربست روش تاریخ ایده ها، یافته های این پژوهش نشان از برجستگیِ سه واحد- انگاره «برتریِ چیرگی بر خودآئینی»، «ظاهری بودنِ دموکراسی» و «قابلِ انتقاد بودنِ لیبرالیسم»، در رویکرد وبر به لیبرال دموکراسی دارد. البته با وجود این رویکرد انتقادی، وبر تنها سیاست زداییِ دیوان سالارانه را برگشت پذیر می داند. به نظرِ وبر رهبریِ فرهمند در بسترِ یک دموکراسیِ پارلمانی می تواند چنین کاستی را بزداید.