براساس نظریه شناختی استعاره، فهم مفاهیم انتزاعی به واسطه استعاره های مفهومی میسر می گردد به گونه ای که این استعاره ها بخشی از فرایند شناخت محسوب می گردند و با حذف آنان، بخشی از معنای مفاهیم مذکور نیز از دست می رود. استعاره موجود حقیقی به مثابه امر ثابت به صورت گسترده ای توسط فلاسفه یونانی و مسلمان همانند پارمینیدس، افلاطون، ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا مورد استفاده قرار گرفته است. هرکدام از این فلاسفه تعبیر خاص خود را از موجود حقیقی ارائه داده اند اما در تمام این موارد یکی از مهمترین صفاتی که جهت توصیف موجود حقیقی به کار رفته است، ثبات و عدم تغییر است. در آثار فلاسفه مسلمان، واژگان حقیقت، تقرر و قوام از حیث لغوی به معنای ثبوت هستند. این واژگان در چارچوب استعاره مذکور جهت مفهوم سازی موجود حقیقی به کار گرفته شده اند. در فلسفه سینوی، هرکدام از وجود و ماهیت به صورت مستقل به ثبوت، حقیقت، تقرر و قوام متصف شده اند در حالی که در فلسفه صدرایی، تنها وجود استحقاق اتصاف به این صفات را دارد.