پژوهش در حوزه داستان های عامیانه فارسی با تأسیس گرایش ادبیات عامه در دانشگاه های کشور، روندی فزاینده پیدا کرده است. در این میان، بهره گیری از نظریه های ادبی در بازخوانی و نقد و تحلیل آثار شفاهی یا مکتوب ادب عامه در ایران، از رویکردهای تازه و نوآورانه است. کتاب روایت پژوهی داستان های عامیانه ایرانینوشته مریم شریف نسب را می توان یکی از این پژوهش های نوبنیاد به شمار آورد که کوشیده با تلفیق رویکردهای روایت شناختی ساختاری به ویژه آرای نظری پراپ، چتمن، لینت ولت و ژرار ژنت با روش های سنتی نقد داستان، یعنی بررسی عناصر داستان، طرحی نو دراندازد. جستار حاضر با توجه به ضرورت نگاه منتقدانه به پژوهش های دانشگاهی تلاش کرده است به شیوه نقد محتوایی، ناسازگاری و ناهمگونی نظریه و روش مورد پسند نویسنده را با موضوع کتاب مزبور بازگو کند. از نتایج تحقیق برمی آید با وجود تلاش نویسنده برای بازخوانی قصه های عامیانه فارسی از منظر نظریه های روایت شناسی ساختارگرا و ارائه ساختار روایی جامع از حکایات عامیانه فارسی، برجستگی خطاهای محتوایی و خطای نظری و روش شناختی، دستاورد تحقیق را به چالش کشانده است.