پژوهش حاضر در صدد بررسی ابعاد مذهبی جنبش بابک خرم دین بر اساس جامعه شناسی دین کارل مارکس و ماکس وبر می باشد و ضمن برشمردن خاستگاه ها، مولفه ها و تفاوت های عقاید مارکس و وبر در این زمینه، در پی پاسخ به این پرسش است که تا چه میزان می توان نقش مذهب را در این جنبش، بر اساس نگاه های مذکور سنجید؟ این مقاله بر کاربست نوعی از جامعه شناسی ترکیبی دین تاکید دارد. نتایج این پژوهش که با روش مقایسه ای و تحلیل تاریخی صورت گرفته، نشان می دهد که برخلاف تصور رایج، جامعه شناسی دین مارکس که برآمده از بینش ماتریالیسم تاریخی وی می باشد، می تواند در تحلیل بهتر ماهیت رابطه خلافت عباسی و دین به عنوان یکی از دلایل اصلی شکل گیری جنبش بابک خرم دین که جایگاه دین را به مفهوم ایدئولوژی مارکس نزدیک می سازد، کارآمد باشد. جامعه شناسی دین وبر نیز که تا حدی برآمده از سنت ایدئالیسم آلمانی و روش شناسی تفهمی وی می باشد، با توجه به تاکید بر تعامل دین و اقتصاد، به عنوان دو عامل مهم در شکل گیری جنبش بابک خرم دین، در درک بهتر ابعاد مذهبی جنبش مذکور کارساز می باشد.