آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

دوگانه صلح و جنگ همواره در سطوح مختلف، مساله نظری و عملی بشر بوده است. در این میان، آموزه های دینی و مذهبی نیز توصیه هایی برای دو سر این طیف داشته اند. بر این اساس، برخی بر وجوه رحمانی دین و برخی نیز با تقسیم بندی های دوگانه حق و باطل و خودی و غیرخودی بر استفاده ابزاری از خشونت و جنگ جهت تحقق اهداف اجتماعی و سیاسی خود تاکید کرده اند. در این میان، و در دوران معاصر، اسلام گرایان رادیکال خشونت را مقدمه صلح دانسته اند. از نظر آنان، آرمان شهری که در آن مومنان در آرامش و صلح به شکوفایی و سعادت نائل می شوند، با توسل به نابودی هرآنچه که هست، محقق خواهد شد. مقدمه وصول و تحقق این آرمان شهر جذاب، خشونت و جنگ می باشد.بنابراین حذف همه عوامل مخل و بن بست های موجود در مسیر تحقق آرمان شهر با استفاده از زور و خشونت از جمله تاکیدات آنها در نظر و عمل بوده است. اما سوال این است که خشونت تا کجا مجاز است؟ توان جامعه و آحاد آن در پیگیری خشونت جهت تحقق صلح تا کجاست؟ چه تضمینی وجود دارد که جنگ و خشونت به هدف تبدیل نشود؟ در کدام مرحله از تاسیس جامعه مطلوب، خشونت فروکش می شود؟ خشونت های گسترده گروه های اسلام گرای رادیکالی مانند القاعده و دولت اسلامی – موسوم به داعش - نمونه ای از این دست تلاش های بشری است که وعده تحقق جامعه مومنان را با ابزار جنگ و ستیز ممکن می داند. در این مقاله ضمن بررسی آرای تاثیرگذار در گسترش خشونت از سوی این گروه ها، وضعیت تناقض آمیز «مقدمه بودن» جنگ برای صلح به بحث گذاشته می شود.

تبلیغات