«خوانش» ادبی دارای دو بعد است: اول رویکردها و نظریه ها و دوم منطق خوانش. این مقاله درصدد است تا منطق خوانش را، که در تحقیقات و مطالعات ادبی به ندرت به عنوان موضوعی مستقل مورد توجه قرار گرفته است، تبیین نماید. طرح تحقیق سرفصل های زیر را در بر می گیرد: 1- معرفی خوانش به عنوان برداشت دیگری از ادبیت متن؛ 2- بررسی شیوه های متداول خوانش؛ 3- معرفی خوانش دیالکتیک به عنوان برابرنهاد روش های دیگر؛ 4- نقد هر یک از روش های فوق ؛ 5- ذکر دلایل مخالفت با خوانش ادبی؛ 6- ذکر مؤلفه های عمده در امر خوانش، و 7- ارائه الگویی برای تحلیل فرایندهای به کار رفته در خوانش در جریان آموزش متون. هدف اصلی این مقاله، شناخت ارزش و جایگاه موضوع خوانش در آموزش های ادبی و دست یافتن به الگویی منسجم برای بررسی منطق خوانش های ادبی است. از این رو، جز در برخی موارد، به سیر نظریه های هرمنوتیک خوانش ادبی نمی پردازد.