امروزه و در جهان معاصر به ویژه بعد از پیدایش مکتب ادبیات تطبیقی نگرش تطبیقی به آثار همانند ادبی جهانی با اقبال فراوانی مواجه شده است. تحلیل گران انتقادی گفتمان بر آن شده اند که متن های ادبی، مثل سایر متن ها، در خدمت ارتباط است، بنابراین، آن ها را نیز می توان با نگرش و روش انتقادی تحلیل نمود. سه اثرمورد بررسی، در حول محوریت شخصیت های هکتور، اولیس و رستم طرح ریزی شده است. این قهرمانان در بستر حماسه، گاه برای دفاع از میهن و گاه برای دفاع از شاه و یا برای طی طریق خود به ایفای نقش قهرمانانه می پردازند. آن ها در خلال گفت و گوی درونی و بیرونی بیش از هر چیز دغدغه های قهرمانانه را روایت و برجسته می کنند و ذهن ما را نسبت به آنچه برای خودشان مهم است، سوق می دهند. در این بستر، موقعیت هایی قابل ردیابی است و تاثیر و نشانه های میهن پرستی، دلسوزی و شفقت، اخلاق مداری و فضایل انسانی، مرگ با عزت، شجاعت و رشادت، قدرت و سلطه به خصوص در تبیین جایگاه قهرمان در حماسه و نظام معنایی آن مورد تبیین قرار می گیرد. هومر و فردوسی با ترکیب بندی ابعاد گفتمان های مسلط حماسه، در قالب ژانری از پیش موجود، حماسه ای نو را باز تولید کرده اند. بنابراین، سه اثر حماسی، به منزله رخدادی ارتباطی، فقط بازتابی از اندیشه شاعر نیست، بلکه، با انتقاد از عملکردهای بزدلانه و رواج نگاه های قهرمانانه، نظم گفتمانی ویژه ای را بازتولید می کند.