آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۷

چکیده

این نوشتار به دنبال نمایاندن ریشه های گفتمان رضاشاه، به ویژه در سال های 1300 تا 1305، در اندیشه تجددگرایان عصر مشروطه است. از دید نویسندگان، غرب گرایی، سکولاریسم، گرایش به دولت قوی و ناسیونالیسم برجسته ترین بسترهای همسان میان گفتمان متجددین (از پیش از انقلاب تا روی کار آمدن پهلوی یکم) و گفتمان رضاشاه می باشد. اقدامات این متجددین زمینه های نخبگی و اجتماعی را برای پذیرش گفتمان پهلوی یکم فراهم آورد. گفتمانِ رضاشاه امری بی ریشه و ناگهانی نبوده، بلکه دارای بستر هایی ژرف در پهنه اجتماعی و به ویژه نخبگی جامعه عصر مشروطه بوده است. فروافتادن انقلاب مشروطه در دامان اقتدارگرایی و خودکامگی، دلایلی چند دارد که این نوشتار رسالتِ یافتن ریشه های اندیشگی آن را با استوارسازی داده هایش بر انگاره های تجددگرایان این عصر برعهده دارد. در این برداشت، گفتمان رضاشاه فرآورده آمیزش گفتمان سلطنت مطلقه سنّتی ایران و اندیشه تجددگرای عصر مشروطه بوده که درپی دوره ای از ناامنی و سرخوردگی، به گونه ای مدرن اما اقتدارگرایانه نمود یافته است.

تبلیغات