این نوشتار بر آن است تا نسبت میان سیاست و اخلاق (در معنای اخلاقیات و کردارهای متداول اجتماعی) را در گلستان و بوستان سعدی شیرازی دریابد. از همین رو با محور قرار دادن مفهوم عدالت به مثابة مفهومی که توأمان هم به قلمرو اخلاق و هم به قلمرو سیاست تعلق دارد، می توان به درکی از نسبت میان این دو حوزه در اندیشه سعدی دست یافت. عدالت از جمله کانونیترین مفاهیم تاریخ اندیشه و نظریة اجتماعی و سیاسی بوده است که هم در سنت فکری غرب و هم ایرانی، سابقه ای دیرینه دارد. سعدی نیز متأثر از همین سنت به ارث برده ایرانی، آن را در حکایات و روایات خویش وارد میکند و با اصرارهای مداوم بر عدلگستری و اندرز به پرهیز از ستمگری، اخلاق و سیاست را در آثار خویش به هم گره میزند. بنابراین اخلاق و سیاست در گلستان و بوستان پیوندی ناگسستنی دارند.