زندان یکی از نهادهای کهن در جامعة بشری است که از آن برای حبس مجرمان بهره گرفته می شود. در دوران پیشامدرن این مجازات کم تر استفاده می شد و بیش تر مجازات های جسمی کاربرد داشت. با گسست در ساختار ها، اعم از ساختار های فکری و فیزیکی، کنش های زندان نیز دگرگون شد. در فضای نوظهور، زندانیان واجد حقوقی می شدند که حتی حکومت دیکتاتوری پهلوی اول نیز نمی توانست تمامی آن ها را نادیده بگیرد. حق زندانیان در صرف غذا یکی از این حقوق بود.
مسئلة مقالة حاضر این است که از آن جایی که زندانیان در سیاه چال های پیشین برای دریافت اندکی غذا به هر اقدامی دست می زدند که از گرسنگی تلف نشوند، چرا برخی مواقع در زندان نوین، که معمولاً به زندانیان غذا داده می شود، آن ها از غذاخوردن اجتناب می ورزند و در این راه تا نزدیکی مرگ هم پیش می روند به گونه ای که، زندان ناگزیر می شود از طریق قوة قهریه به آنان غذا بخوراند؟
در مقالة حاضر تکوین و تداوم کنشی تحت عنوان «اعتصاب غذا» در زندان بررسی می شود و با بهره گیری از نظریة «ساخت یابی» آنتونی گیدنز این نتیجه گرفته می شود که خلق چنین کنشی در زندان مولود تحول در ساختار حقوقی و فیزیکی نهاد زندان است. با تحول صورت گرفته، کنش گران صحنة زندان به افرادی متفاوت با قبل تبدیل می شوند و با شأن کنش گری نوین و نیز ساختار نوین زندان تمهیدات لازم برای اعتصاب غذا فراهم می شود. برای سامان چنین کنشی تشریک مساعی و آگاهی زندانیان الزامی بود و چنین خصیصه ای را فقط زندانیان سیاسی به ویژه کمونیست ها داشتند از این رو، اعتصاب غذا کنشی سیاسی و عمدتاً اشتراکی و خاص زندانیان سیاسی محسوب می شد.