هر جامعه چیزهای مهمی برای نگهداری دارد و این در اروپای قرن بیست و یکم، معمولاً به آن معناست که چنین چیزهایی را در موزه می گذارند و مرمت گران و مسئولان موزه را به ""مراقبت"" آن ها می گمارند. ولی ما مرمتگران همواره بر چگونه حفظ کردن این آثار و نه چرایی حفظ آن ها تمرکز کرده ایم. ما وقتمان را با مرمتگران دیگر به بحث پیرامون ""مبانی اخلاقی"" حفظ آثار هنری و گله از عدم توافق بین زمینه های مختلف آن می گذرانیم. در همین حال، موزه ها دانشگاه ها و جامعه مشغول تصمیم گیری درمورد وجود اشیایی که مراقب آنها هستیم و مؤسساتی که این اشیا در آن ها نگهداری می شوند، هستند و ما ساکت و صامت نشسته ایم. آیا دیدگاه دقیق، جامع و فراگیری درمورد حفظ آثار وجود دارد؟ آیا مجموعه ای از اهداف آشکار برای کارمان داریم؟ آیا می توانیم این هدف ها را به صورت بندبند در متنی کمتر از 500 صفحه فهرست کنیم؟ (مثل آنچه استنلی پرایس و دیگران در 1996 انجام دادند؟)اگر نتوانیم به سادگی و آشکارا به جامعه دلیل فعالیت مان را بگوییم، چه حقی داریم که ارزشمند ترین گنجینه های جامعه را به دست ما سپرده اند؟ در متن پیش رو، اهداف اساسی کار حفظ آثار را برخواهم شمرد. اما آیا (با این کار) می توانم به وضوح بگویم حفاظت آثار چیست؟ و آیا این اهداف تا آینده ای نزدیک پایدار می ماند؟