شاهنامة فردوسی مجموعه ای دلپذیر از معارف ارزندة بشری است. دامنة این معارف آنچنان گسترده است که این اثر بزرگ را از زمرة آثار حماسی محض فراتر برده و آن را به دایرةالمعارفی از اخلاق، علم و دانش، تعلیم و تربیت، عدل و داد تبدیل کرده است. با اندک تأملی در شاهنامه، تأثیر تعلیمات ادیان الهی را در آن در مییابیم اما آنچه در این زمینه بیشتر جلوه گری میکند، پیوند بسیار عمیق شاهنامه با مبانی اسلام و بهره مندی از قرآن و کلام امامان معصوم است. خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه نیز دریای جوشانی از علم، فضل، تعلیم و تربیت و معارف ارزندة بشری است. در این مقاله سعی برآن است تا نکات تعلیمی مشترک در شاهنامة فردوسی و نهج البلاغة امام علی(ع)مورد بررسی قرار گیرد.