شعر در بین ایرانیان از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ چنان که اغلب فرمان روایان در گذشته از شعر و شاعر به عنوان سلاحی برای منافع خود استفاده می کردند؛ با آغاز جنبش مشروطیت نگرش شاعران به حکمران و مسائل اجتماعی دگرگون شد. ملک الشعرای بهار برجسته ترین شخصیت ادبی – سیاسی و بهترین نمونة این دگرگونی به شمار می رود. شعر او آکنده از آموزه های اخلاقی و تعلیمی است؛ آموزه هایی همچون دادگری، بخشش، ایثار و مهربانی و امثال آن که به قصد بیداری فرمان روایان از خواب غفلت و برحذر داشتن آنان از خودسری و ستم سروده شده است. این آموزه ها آن چنان متنوع و گسترده-اند که زوایای گوناگون عرصة حکمرانی را در بر می گیرند. شاعر بر اساس فرهنگ الهی و اسلامی، دادگری و عدالت را محور تعالیم خود قرار میدهد و آن را مایة سعادت دو جهان معرفی می کند؛ همچنین وی تحقق ارزش های معنوی و کمال انسان را در فضای استبداد امکان پذیر نمی داند. ریشة آموزه های تعلیمی بهار را باید در تعالیم دین مبین اسلام و فرهنگ و تاریخ ایران باستان جست که با درایت، دل سوزی، شجاعت و هنر او همراه است.