آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

در بعضی تذکره های صوفیه از گفت وگوی مرد صوفی با زنی عارف نقل آمده است که در بیشتر موارد زن عارف بدون نام است و با عنوان مجهوله الاسماء از وی سخن می رود. در برخی روایت ها، این زن شکلی رؤیایی دارد و در یکی از احوالات عرفانی که در آن صوفی در حال درون بینی و یا تمرکز قرار می گیرد، با عارف دیدار می کند و مشکلی از وی می گشاید. این حکایت ها ویژگی های مشترکی دارند که موضوع این مقاله با اشاره به دو نمونه از آن حکایت ها، تبیین مختصات این دیدارها و صفات زن رؤیایی است. این دو حکایت برگرفته از روایت هایی درباره دو عارف بزرگ قرن سوم و هفتم هجری، ذوالنون مصری و ابن عربی است که نگرش ایشان نسبت به زنان شباهت بی مانندی به یکدیگر دارد. این مقاله در سه بخش اصلی تدوین یافته است. بخش نخست با عنوان ذوالنون و زنان، درباره نگرش روشن ذوالنون نسبت به زنان است، و در بخش دوم، از ابن عربی و مکتب عاشقانه او که زن، محور اصلی وی است، سخن می رود. سپس با ذکر حکایت هایی مشابه از این دو عارف که روایت دو واقعه، از دیدار با زن درون است، به تحلیل درباره جایگاه و اهمیت این زن در این گونه واقعه ها پرداخته می شود. عده ای از زنان گمنام تذکره های اولیا، تجسمات روحانی درون خود عارفان است. آن بخش از درون ایشان که مایل به حقایق برتر و والاست و روی به سوی تعالی و تقدس دارد، رحیم و آرامش دهنده است. این زنان، همان زن سوفیایی اندیشه های افلاطون، دئنای آیین زرتشتی، شخینه یهود، بئاتریس دانته، و به قول یونگ، آنیمای شاعر است. آن بخش نهفته در ضمیر ایشان که در هنگام مراقبه و مکاشفه فرصت ظهور می یابد و روان عارف را هدایت می کند، و محصول خیال فعال عارف است.

تبلیغات