ابن رشد برهان سینوی بر اثبات واجب الوجود را نمیپذیرد و آن را جدلی میداند. در چرایی این عدم پذیرش، نویسندگان بر دلایلی تکیه کرده اند، بعضی بر این باورند که ابن رشد نتوانست به نحوه عروض وجود بر ماهیت، آن گونه که ابن سینا معتقد بود، برسد. هم چنین وی نتوانست امکان ماهوی را دریابد و امکان ذاتی را از امکان استعدادی تمییز دهد؛ از این جهت، در فهم برهان ابن سینا عاجز ماند و این عجز باعث شد که برهان سینوی به طور صحیح به غرب منتقل نشود. اما ابن رشد هم امکان ماهوی و هم نحوه عروض وجود و ماهیت را میشناخت، اما با توان فلسفی آن دوره که هنوز مسأله اصالت وجود و مسأله جعل وجود مطرح نبود، امکان ماهوی نمیتوانست پایه برهان قرار گیرد و او مجبور بود که ممکن را به حقیقی (موجودات دارای قوه و فعل) و ممکن ضروری تقسیم کند تا بتواند چهره معقولی از برهان به دست دهد.