نرخ تورم پایین و رشد اقتصادی پایدار از جمله مسائلی است که دولت ها برای رسیدن به آن تلاش می کنند. هدف اصلی این تحقیق تبیین رابطه میان سیاست پولی- ارزی و بدهی دولت و تاثیر آنها بر تورم و رشد اقتصادی در دوره زمانی (1387-1368) است. ادبیات تئوریک در این مورد به نظریات سارجنت و والاس(1981) و همچنین طرفداران نظریه مالی سطح قیمت میپردازد. نقطه اشتراک این نظریات آن است که اثر سیاست پولی در کنترل نرخ تورم به این موضوع بستگی دارد که به چه میزان با سیاست مالی هماهنگ عمل کند. در این تحقیق بر اساس روابط ساختاری بین متغیرها و شوکهای اقتصادی، با اعمال قیود همزمانی بلندمدت به بررسی نتایج حاصل از برآورد مدل بر اساس رویکرد و پرداخته شده است. روابط بلند مدت نشان می دهد میانگین وزنی نرخ سود سپرده های بانکی به عنوان یک ابزار موثر در اقتصاد ایران نقشی را ایفا نمیکند، اما افزایش بدهی دولت یک عامل موثر بر افزایش حجم پول وافزایش قیمتها است. در مورد تاثیرگذاری تغییرات حجم پول، نرخ سود سپرده های بانکی و بدهی دولت بر تغییرات سطح تولید رابطه معناداری در بلندمدت مشاهده نمی شود . بهطورکلی میتوان گفت که نقش سیاست پولی با تاکید بر حجم پول و سیاست ارزی با تاکید بر نوسانهای نرخ ارز و سیاست های مالی دولت با تاکید بر بدهی دولت از عوامل م و ثر بر افزایش نرخ تورم در اقتصاد ایران محسوب میشود.