تحلیل تجربه شعری ابوفراس در قصیده ای از رومیات او و تببین عناصر سازنده آن از جنبه های بلاغی، دلالی و نحوی اساس این گفتار را تشکیل می دهد. در این جستار طبیعت ویژه قصیده در گزینش شیوه تحلیلی به کار گرفته شده مؤثر بوده و رسیدن به نتیجه تحقیق را هموارتر ساخته است.
این مقاله از شیوه تحلیل گفتمان شعری که تکنیکی مؤثر برای کشف مقاصد نهان و آشکار شاعر است مدد جسته و به دنبال آن است که دامنه تاثیر کیفیت روحی و عاطفی شاعر را در ایجاد یکپارچگی بین عناصر سروده، شیوه بیانی قصیده، نوع چینش واژگان و ساختار ترکیبات شعری وارسی کند و به عبارتی دریابد که آیا «انرژی یا عاطفه شاعر در قالب شعری او تجلی یافته است»؟ نیز در صدد فهم این حقیقت است که آیا می توان با بررسی عناصر و مؤلفه های موجود در شعر به نیت اصلی سراینده و کانون عاطفی او پی برد؟ نتیجه تحقیق به خوبی رابطه عمیق بین ذهن و زبان الهام بخش ابوفراس را در قصیده نمودار می سازد و نشان می دهد که چگونه احساس عمیق درد اسارت موجب یگانگی معماری بیانی با لحن عاطفی و فضای روانی شعر شده و نظم و معنی را به سازشی پایدار آورده است.