ادبیات کاربردی در بررسی الگوی تاثیر سیاستهای تجاری بر رشد اقتصادی، اساسا سعی بر این دارند که علیت ارتباط میان عوامل ایجاد کننده تجارت و رشد را تفسیر نمایند. هدف تحلیلهای تجربی، بررسی انتقادهای موجود در مورد ارتباط تجارت و رشد و بررسی شکافهای تئوریکی با توجه اساسی به محدودیتهای تئوریهای موجود است. مرور ادبیات کاربردی نشان می دهند که یک تحلیل واقعی از رشد اقتصادی می بایست در برگیرنده تمام تعیین کننده های رشد اقتصادی، از جمله کارآیی کل عوامل تولیدی (TFP)، ذخیره سرمایه و انواع سرمایه گذاریها باشد. ارزیابی ارتباط میان رشد اقتصادی و تجارت، بدون لحاظ نمودن اثرات سرمایه گذاری روی درجه باز بودن تجاری (به عنوان مهمترین عامل و فاکتور کلان) در تحت تاثیر قرار دادن رشد، امری غیر ممکن می باشد. منظور ما از تجارت، درجه باز بودن بخش کالایی اقتصاد بین الملل در صنایع موردنظر بوده، که ساختار و اهمیت آن در تعیین رشد ارزش افزوده هر بخش مدنظر است. الگوی آزمون فرضیه فوق به شرح زیر تبیین می گردد: «رابطه ای مثبت میان رشد ارزش افزوده و رشد نسبت شکاف تجارت در میان بخشهای مختلف صنعتی، موجود می باشد.» در این رابطه تحلیل توام مقطعی و سری زمانی از رابطه تجارت و رشد در دو صنعت مواد نساجی، پوشاک و صنعت کفش و کلاه طی دوره 1379-1367، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. نتایج تجربی در صنعت مواد نساجی و پوشاک نشان می دهند که رشد قدر مطلق نسبت شکاف تجاری، عامل کاهنده برای رشد ارزش افزوده محسوب می شود. همین نتایج برای صنعت کفش و کلاه تایید می گردد. بنابراین رابطه مثبت میان رشد ارزش افزوده و رشد نسبت شکاف تجارت در دو صنعت یاد شده در ایران مشاهده نمی گردد.