آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۳

چکیده

"برجستگى اقبال لاهورى، در پى‏جویى دگرگونى(ذهنى-روانى)ملّت‏هاست.اقبال عمل اجتماعى را به عمل فیزیکى محدود نکرد.در سیر زندگى او دیده نشده است که براى استقلال سیاسى ملّت خود، به سلاح تکیه کند ولى تفکّر روشنگرانه او و ایجاد فرهنگ جدیدى مبتنى بر خودى و خود آگاهى و خودباورى در تشکیلات انجمناتّحاد اسلامتوانست راه جدیدى را پیش پاى مسلمانان مشرق زمین قرار دهد. رویکرد نسل جدید، اقبال لاهورى را در ادبیات سیاسى و فرهنگى روزگار ما، جاودانه کرد. یادکرد اقبال از على(ع)، موضوع اصلى این مقاله است.این یاد کرد، خشک و بى‏روح نیست و به همین دلیل، نگاهى ماوراى جانبدارى و علاقه مقدّس مآبانه مذهبى را، مى‏توان در نگرش اقبال مشاهده کرد. یکى از درون مایه‏هاى سخن اقبال لاهورى درباره على(ع)، آن است کهحیدرى بودنرا معادل گردانیدن آفتاب از خاور به باختر تصوّر کرده است و محور عالم را در حیات مى‏بیند، نه در مرگ.در نتیجه، راز درک و فهم على و نام و نشانش، دانایى به رمز حیات است نه باورمندى به مرگ: هر که داناى رموز زندگى است سرّ اسماى على داند که کیست"

تبلیغات