شخصیت جوان از دیدگاه قرآن و عترت
منبع:
بینات 1385 شماره 51
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن انسان در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و کودک، نوجوان و جوان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی انسان و جامعه در روایات انسان در روایات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه فقه زن و خانواده فقه خانواده ازدواج
آرشیو
چکیده
متن
جوانی فصل شورانگیز زندگی و مظهر نشاط و سازندگی است.روح لطیف و قلب ظریف جوان جلوهٔ زیبای آفرینش و صحیفه مصفای هستی است.شور زندگی و آهنگ سازندگی در نگاه روشن و امیدوار جوان متجلی است.اگر شور و احساس جوانی با شعور عمیق دینی و سلاح توانای ایمان الهی تجهیز شود، سعادت نسل جوان و سلامت جامعه تضمین خواهد شد.
جوانان همواره کانون توجه به مصلحان و آماج تهاجم مفسدان بودهاند، زیرا عالم جوانی همان گونه که منشأ شورانگیزترین تجلیات عاطفی، روحی و بالندگی است.در معرض فتنه انگیزترین آسیبهای فردی، اخلاقی و اجتماعی نیز هست.بر این اساس، غفلت از تربیت و هدایت نسل جوان، موجب خسران و مایه حرمان دولتهاست.در دنیای امروز که به تدریج ارزشهای انسانی تضعیف می شود و آسیبهای اجتماعی تشدید میگردد، ضرورت دارد که برای هدایت و حمایت نسل جوان اقداماتی سریع و جدّی آغاز گردد.
گام اول در این راه شناخت اصولی و علمی ویژگیهای شخصیتی و نیازهای اساسی جوانان است.بیتردید شناخت،همدلی میآفریند و برای اهتمام به این امر خطیر باید به مشارکت فرهنگی و فراگیر اقدام کرد و این جز با همدلی، همزبانی و همراهی با جوانان میسّر نخواهد بود.
اسلام که جامعترین و غنیترین مکتب آسمانی و منبع پویاترین و پایان ترین معارف اسلامی است،بیشترین توصیه ها را در هدایت و تربیت نسل جوان و رسیدگی و ساماندهی امور آنان دارد.پیامبر گرامی اسلام فرمودهاند:
اوصیکم بالشبّان خیراً فانّهم ارقُّ افئدة؛یعنی به شما توصیه میکنم که به جوانان توجه و عنایت خاص نمایید و در مورد آنان به بهترین وجه رفتار کنید، چرا که آنان قلبهایی لطیف و پر فضیلت دارند.
به شهادت تاریخ اولین و بیشترین استقبال کنندگان از دین مبین اسلام جوانان بودهاند و پیامبر همواره بر هدایت و تربیت آنان تأکید داشته اند.
سنین جوانی و اهمیت آن در قرآن
از منظر قرآن مجموع فراز و نشیب زندگی انسان در سه مرحله میباشد؛مرحله ضعف کودکی، دوران قوت و قدرت جوانی و مرحله ضعف و ناتوانی پیری.چنانچه می فرماید:
اللّه الذی خلقکم من ضعف ثمّ جعل من بعد ضعف قوه ثمّ جعل من بعد قوة ضعفاً شبیةً یخلق ما یشاء و هو العلیم القدیر.(روم، 30/54)
خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید، سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قدرت بخشید و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار داد، او هر چه بخواهد می آفریند و اوست عالم و قادر.
آری از نظر قرآن جوانی دوران قدرت است، و جوان بربلندای قلّه حیات خویش ایستاده و باید از این موقعیت به نحو احسن استفاده کند.
پیامبر اکرم(ص) نیز فرموده اند:
إنّ اللّه تعالی ملکاً ینزل فی کل لیلة فینادی یا أبناء العشرین جدّوا و اجتهدوا؛1همانا که خداوند متعال فرشتگانی دارد که هر شب نزول میکنند و ندا میدهند ای جوانان بیست سال کوشش و جدّیت کنید و برای نیل به کمالات انسانی مجاهده نمایید.
علاوه بر بیان ارزش این دوران؛خداوند متعال در آیات متعددی مراحل مختلف حیات بشر را متذکر شده و دوران جوانی در قرآن تحت عنوان «بلوغ أشدّ» معرفی گردیده است.
هو الّذی خلقکم من تراب ثمّ من نطفة ثم من علقةثم یخرجکم طفلاً ثمّ لتبلغوا أشدّکم ثم لتکونوا شیوخاً و منکم من یتوفّی من قبل و لتبلغوا رجلاً مسمّی و لعلکم تعقلون.(غافر، 40/67) اوست خدایی که شما را از خاک(ناچیز) بیافرید و سپس از قطره آب نطفه و آنگاه از خون بسته علقه،سپس شما را از رحم مادر طفلی بیرون آورد تا آنکه به سن رشد و کمال برسید و باز پیری سالخورده می شوید و برخی از شما پیش از سن پیری وفات کنید و همه به اجل خود میرسید، تا مگر قدرت خدا را تعقل کنید.علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
لام در جمله «ثم لتبلغوا اشدَّکم» لام غایب و گویا متعلقش حذف شده و تقدیرش این است «ثم ینشئکم لتبلغوا أشدکم» یعنی:پس شما را نشو و نما میدهد تا به حد بلوغ برسید و حدّ بلوغ أشد از عمر آدمی آن زمانی است که نیروی بدنی انسان به حدّ کمال میرسد.2
بنابر بیان قرآن، حیات انسان شامل دوران رحم، مرحله طفولیت، دوران نوجوانی و سپس مرحله پیری میباشد و مرحله جوانی دورانی مهم است و گویا هدف و غایت مراحل قبل میباشد چرا که با عبارت «ثمّ لتبلغوا أشدّکم» بیان شده، یعنی «تا اینکه برسید به دوران جوانی».علاوه بر این از منظر، مرز خروج از دنیای کودکی به دنیای نوجوانی نیز مطرح شده است، آنجا که می فرماید:
و إذا بلغ الأطفال منکم الحلم فلیستئذنوا کما استئذن الّذین من قبلهم…(نور، 24/59) و آنگاه که اطفال شما به حد بلوغ و احتلام رسیدند باید مانند سایر بالغان با اجازه وارد شوند…
از دیدگاه قرآن، آغاز تغییر و تحولات جسمانی دوران بلوغ، مرز خروج انسان از دنیای کودکی ورود به دنیای بزرگسالی است.از این زمان دیگر فرزندان در زمرهٔ کودکان نبوده و باید همچون بزرگسالان مؤدب به آدابی شوند و پدر و مادر اولین کسانی هستند که باید به این امر مهم توجه داشته باشند وبدانند که فرزندانشان دیگر کودک نیست و وارد مرحله مهم و حساسی از زندگی خود شده است؛مرحلهای که باید با همدلی و کمک پدر و مادرش آن را سپری کند و به سرانجام برساند.
بلوغ حلم در حقیقت همان دوران نوجوانی و مدخل دنیای جوانی است.دورانی که نوجوان با تغییر و تحولات شدید جسمی، فکری و عاطفی، اخلاقی و اجتماعی روبرو میشود.و حتی از دیدگاه برخی روانشناسان عنوان «تولد دوباره» را به خود گرفته است.
به عبارتی میتوان گفت:دوران نوجوانی یا بلوغ اشدّ از نظر قرآن دارای مراحلی است که ابتدایآنمرحلهبلوغحلماستکههماننوجواناستوکمکم بااستقرارعواملپدیدهبلوغدربدن، مرحلهنوجوانیشکلمیگیردوازدیدگاهقرآنتاسنچهلسالگی،انسان درزمرهٔجوانانمیباشد. آنجا که میفرماید:«و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امّة کرهاً و وضیته کرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتیاذابلغاشدّهوبلغأربعینسنةقالربأوزعنیأنأشکرنعمتک…(احقاف،46/15)ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر زمین میگذارد و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است، تا زمانی که به حد رشد و جوانی رسیده و سپس به چهل سالگی وارد میگردد، میگوید:خدایا مرا توفیق ده تا شکر نعمتی که به من دادی به جا آورم… .
بلوغ اشدّ به طور کلی دلالت بر مرحلهای از حیات انسان میکند که در آن قوای جسمانی و عقلانی کم کم به نهایت رشد و استقامت و قوت خود میرسد و طبیعتاً منظور دوران جوانی است. ابی بصیر از امام صادق(ع) نقل می کند:
اگر بنده به سن سی و سه سالگی رسید به بلوغ أشد خود رسید و هر گاه به چهل سالگی رسید به منتهای بلوغ رسیده و اگر وارد چهل و یک سالگی شد دیگر در نقصان است.3
علامه طباطبایی هم ذیل تفسیر این آیه فرمودهاند که:
منظور از «بلغ اربعین سنة» این است که اواخر بلوغ أشدّ خود چنین و چنان گفت.4
دوران بلوغ أشدّ،مرحلهٔ کمال جسمانی و عقلانی است و اگر انسان برای رشد جسم و توان فکر و عقل خود تلاشی بنماید به نتیجه میرسد، علاوه بر این رشد معنوی و روحی نیز تا چهل سالگی میسر است و اگر انسان تا این زمان برای رشد معنوی خویش کاری بکند به نتیجه میرسد وگرنه دیگر امیدی به او نیست.در حدیث آمده است:
انّ الشیطان یجّر یده علی من وجه زاد علی الاربعین و لم یتب و یقول بابی وجه لایفلح؛5 شیطان دستش را به صورت کسی که به چهل سالگی برسد و از گناه توبه نکند می کشد و میگوید پدرم فدای چهرهای باد که هرگز رستگار نمی شود.
جوانی فرصت رشد و کمال است و باید از آن به نحو أحسن بهره برد و برای شناخت اسرار و رموز آن نهایت تلاش خود را نمود.
هدف ما در این نوشتار شناخت ویژگیها و اقتضائات حیات نوجوانان و جوانان و مطالعه راهکارهای تربیتی دین مبین اسلام است، تا بدین وسیله زمینهٔ تعالی و پیشرفت و رسیدن به کمال را فراهم نماییم.
ویژگیهای شخصیت نوجوانان و جوانان
شخصیت هر فرد کل خصایص بدنی، فکری، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی،اعم از موروثی یا اکتسابی است که او را به طور آشکار از دیگران متمایز میکند.6
بنابراین برای بررسی شخصیت یک فرد باید هم جنبههای فردی او یعنی ویژگیهای جسمانی، فکری، عاطفی و اخلاقی وی را شناخت ـ اعم از موروثی و اکتسابی ـ و هم از نظر برخوردهای اجتماعی و ویژگیهای پایدار رفتارش با دیگران، او را مورد ارزیابی قرار داد.
بررسی شخصیت جوان بدین معناست که نوع انسان در دوران نوجوانی و جوانی از نظر ابعاد وجودی دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که حیات او را از سایر مراحل عمرش ممتاز میکند.هدف از شناخت شخصیت جوان؛شناخت این ویژگیها و اقتضائات میباشد تا بتوانیم به کمک این شناخت و با بهرهگیری از تعالیم قرآن و ائمه معصومین، جوانان را در مهمترین مرحله حیاتشان کمک و راهنمایی کنیم.
شناخت ویژگی های جسمانی
در سالهای اولیه بلوغ به سبب افزایش ترشح هورمونهای غدد آندوکرین، تغییرات عمیقی در ارگانیزم بدن به وجود میآید و تعادل نسبی نوجوان به هم میخورد، شکل و حجم بدن تغییر میکند و از حالت کودکی خارج شده و به غالب و اندازه بزرگسالان نزدیک می شود.رشد در این دوره چنان پرشتاب و سریع انجام میگیرد که آن را به «جهش» تعبیر کردهاند.
رشد جهشی مربوط به سالهای بلوغ و نوجوانی است و حدوداً چهار سال طول میکشد و سپس حالت تدریجی به خود میگیرد و در دوران جوانی آهنگی تدریجی به خود گرفته و به نهایت و اوج خود میرسد.به سبب این تغییر و تحولات، نوجوانان توجهی افراطی نسبت به وضع ظاهری خود نشان میدهند و نسبت به چهره، ترکیب بدن، تناسب اندام و آرایش ظاهری خود بسیار دقیق می شوند.بسیاری از والدین نسبت به تغییر رفتارهای نوجوانان خود در آرایش وضع ظاهری ابراز نگرانی کرده و بنای مخالفت را با آنان میگذارند، در حالی که این تغییرات از خواهشهای غریزی و فطری دوران نوجوانی است و باید با رفتاری سنجیده و ایجاد روابطی صمیمانه آنان را کمک کرد تا این مراحل را سپری کنند.تمایل به زیبایی و جمال از خواهشهای فطری بشر است که در نوجوانان و جوانان تظاهربیشتری دارد و این نکته از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) نیز مطرح گردیده و ایشان در توجه به این حس و پرورش آن عنایت خاصی کردهاند.از امام باقر(ع) روایت شده که:
حضرت امیر(ع) به همراه غلام جوان خود قنبر به بازار بزازها مراجعه نموده و دو لباس تهیه مینمایند یکی به قیمت سه درهم و یکی به قیمت دو درهم و لباس گرانتر را به غلام میدهند.وقتی غلامشان از ایشان میخواهند که لباس گرانقدر را خود حضرت تن کنند، ایشان می فرماید:«انت شاب ولک شره الشباب»7
یعنی ای قنبر تو جوان هستی و در تو میل و رغبت زیادی به جمال و زیبایی است.[پس لباس نیکوتر را شما بپوش].
الشرة یعنی حرص شدید و غلبه حرص؛و در روایت مذکور منظور میل بسیار زیادی به زیبایی و آراستگی می باشد که با پوشیدن لباسی زیبا در غلام جوان ارضا میگردد و حضرت امیر(ع) به این امر مهم توجه نموده اند.
در دین مبین اسلام روایات متعددی در مورد پاکیزگی عمومی بدن، رسیدگی به موی سر، صورت، ناخن، لباس، عطر زدن و مسواک زدن و… وجود دارد. امام صادق(ع) نیز فرموده اند:
إلبس و تجمّل فان اللّه جمیل و یحب الجمال و لیکن من حلال؛للباس نیکو بپوش و آراسته باش که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد اما باید از راه حلال باشد.
علاوه بر ظاهر، زیبایی معنوی هم در دین اسلام مورد تأکید است.و بهترین لباس در سوره اعراف،لباس تقوی عنوان شده است و حضرت امام صادق(ع) فرمودهاند:
زین اللباس للمؤمن التقوی و انعمه الایمان و قال اللّه تعالی و لباس التقوی لک خیر.8
زیباترین لباس برای مؤمن لباس تقوی و لطیف ترینشان لباس ایمان است و خداوند متعال فرمودهاند:لباس تقوی بهترین است.
تزیین و تجمل در نظر اسلام نه تنها یک کار پسندیده بلکه عملی محبوب و دارای ارزش عبارت است.جمال دلپذیر و جذّاب دوران جوانی هم یکی از زیباییهای طبیعی بشر است و در این ایام، شور و هیجان و نشاط و عشق و امید، این تمایل را افزایش میدهد.
رهنمود قرآن و اولیای اسلام این است که علاوه بر حمایت از این تمایل،بهتر است توجه به جمال معنوی هم در نظر گرفته شود و جوانان را به سوی آن ترغیب نمود.
شناخت ویژگی های فکری و شناختی
علاوه بر تغییر و تحولات وسیع در رشد جسمانی، تحولاتی در حیطهٔ شناختی و فکری نوجوانان نیز رخ میدهد که با رشد مغز و فعالیتهای آن در ارتباط است.
در مطالعات مربوط به رشد عصب شناختی آمده است که رشد دوران بلوغ با رشد مغز نیز همراه است ودر نوجوانی تغییراتی در سطوح و عملکردهای مغز به وقوع میپیوندد و از پیامدهای اینرشدمغزی،رسیدن به مرحله جدیدی از رشدشناختیاستکهآنرسیدنبه«اندیشه انتزاعی» میباشد.
تفکر کودکان وابسته به دادههای عینی و محسوس است و آنان قادر به درک مفاهیم انتزاعی نیستند، در حالی که با شروع نوجوانی، نوجوان میتواند به انواع احتمالات و فرضیات بیاندیشد.
نوجوان نه تنها به آنچه هست میاندیشد بلکه به آنچه می تواندباشد نیز فکر میکند و از آنجا که قابلیت تجسم احتمالات نامحدود را پیدا میکند، میتواند در مورد مسایل اخلاقی، اجتماعی برنامههای آینده خود گستردهٔ وسیعی را مدّ نظر قرار دهد و این تحول روزنههای تازهای را برای اندیشهها میگشاید و به نوجوان امکان تحلیل مسایل سیاسی و فلسفی را میدهد.9
جست وجوی هویت
یکی از مهمترین موضوعاتی که محور تفکر نوجوانان قرار میگیرد،خود آنان میباشد،و در حقیقت، در این سنین، نوجوان در جست وجوی هویت خویش برمیآید.
پدیده نوجوانی همواره با این پرسش اساسی همراه است که نوجوان از خود می پرسد، من کیستم؟!، این پرسش را جست وجوی هویت مینامند.
نوجوانان از خود می پرسد باید چگونه زندگی کنم؟چه حرفهای را انتخاب کنم؟باید با کدام ارزشها و باورها زندگی کنم؟! او پرسشهایی از این قبیل که پاسخ دادن به آنها آسان نیست و معمولاً با تشویق نوجوان و حتی والدین او همراه است.
نوجوانی مرحلهای از رشد است که باید در آن احساس هویت به دست آید و مطالعات مختلف نشان داده است که حاکمیت مذهب در جامعه به رفع این بحران کمک میکند چرا که مذهب به مهمترین سؤالات نوجوانی یعنی از کجا آمدهام؟چه کسی هستم؟به کجا خواهم رفت؟و چه کار باید کنم؟پاسخ میدهد.
نوجوانی دوره شکل گیری هویت و جوانی زمان تثبیت آن است.در دورهٔ نوجوانی و کودکی خانواده بیشترین تأثیر را در شکل گیری هویت به عهده دارد و در دورهٔ جوانی محیط زندگی اجتماعی و خود جوان نقش اساسی را در تثبیت هویت ایفا می کنند.10
توجهبهاینموضوعمهمنقشزیادیدرتربیتدوران نوجوانیوجوانیدارد.واهمیتاین موضوعدرکلامگوهربارحضرتعلی(ع)موجودمیباشد.ایشاندرنامهایبهفرزندشان میفرماید:
… بادرت بوصیتی الیک و اوردت خصالاً،منها قبل ان یسبقن الیک بعض غلبات الهوی و فتن الدنیا… وانّما قلب الحدث کالأرض الخالیة ما القی فیها من شیء قبلته… 11
… به وسیله این وصیت بر تو پیشدستی کردم و خصلتهایی را برایت برشمردم قبل از آنکه پاره ای خواهشهای نفسانی بر تو غالب گردد یا فریبندگیهای دنیا تو را بفریبد… همانا که قلب جوان همچون سرزمین خالی و آماده کشت است،هر چنددر آن افکنندبپذیرد….
آری جوان در صدد شناخت خود و ایجاد شخصیت ثابت و مستقل است و سرزمین وجودش مستعد پذیرش هر گونه بذر و نهالی میباشد، توجه به این ویژگی مهم باید مورد نظر والدین و مربیان آموزشی قرار گیرد و نسبت به تربیت این قشر از جامعه تلاش لازم را بنمایند.همان طور که حضرت امیر(ع) در ادامه سخن خود میفرمایند:
فبادرتک بالادب قبل أن تقسوا قلبک و یشتغل لبک…؛پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت هوایی دیگر گیرد…
امام صادق(ع) فرمودهاند:
قلب الشاب أرق من قلب الشیخ 12؛قلب جوان رقیقتر از قلب پیر است.
جوانان دلی رقیق و تأثیر پذیر دارند و همواره تعالیم دین مبین اسلام بر این مبنا بوده است که باید جوانان را به سمت نیکیها و فضایل اخلاقی هدایت کرد.
رسول اکرم(ص) فرمودهاند:
اوصیکم بالشبّان خیراً فانّهم ارقّ افئدة…13؛شما را سفارش میکنم با جوانان به خوبی رفتار کنید چرا که آنان قلب لطیفتری دارند.
از سقراط حکیم پرسیدند چرا بیشتر با جوانان مجالست میکنی؟پاسخ داد:که شاخههای نازک و تر را میتوان راست کرد ولی چوبهای سخت که طراوت آن رفته باشد به استقامت نگراید.
طلب شخصیت و عزت شخص
جوانان در طلب شخصیت و کسب عزّت نفس میباشند،ومایلند هر چه زودتر شخصیتی ثابت و مستقل برای خود بسازند و موجبات رشد خود را فراهم نمایند و صلاحیتهای لازم را برای پذیرش در جامعه بدست آورند.
پیامبر گرامی اسلام در کلام گوهر بار خود این نکته را متذکر شده و میفرمایند:
الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین… 14
در توضیح این روایت باید گفت:فرزند در هفت سال اول به سبب ناتوانی جسم و نارسایی فکر مورد عطوفت و ترحم والدین است و والدین از روی رحمت به خواستههای او عمل می کنند لذا کودک بر پدر و مادر آقائی می کند، و در هفت سال دوم به سبب اینکه به اندازهای نیرومند شده مانند گذشته مورد ترحّم نیست و به سبب اینکه تا اندازهای خوب و بد را میشناسد مورد مؤاخذه بوده و مسؤول واقع میشود و وظایف خود را در غالب دستور از پدر و مادر میگیرد.
هفت سال سوم که دوره بلوغ و جوانی است، دورهای است دارای ارزش والا؛و پیامبر اکرم(ص) با دادن نسبت وزارت به جوانان در حقیقت چندین نکته را موارد اهمیت قرار دادهاند.
اول اینکه نوجوان و جوان دارای ارزش هستند و باید مورد احترام و تکریم قرار گیرند.احترام قائل شدن برای آنها اولین قدم است در کمک به ایشان درکسب شخصیت و عزت نفس.
دوم اینکه به پدر و مادر تذکر میدهد که دوران نوجوانی از کودکی جداست و علاوه بر احترام قائل شدن باید به نوجوان مسؤولیت هم داده شود تا در ضمن اجرای آن به توانمندهای خود دست یابد و با کسب موفقیت، شخصیت خود را به اثبات و انسجام برساند،همانند یک وزیر در کشور کوچک خانواده.
وزیر از یک جهت به معنای کسی است که باز مسؤولیتی را بر دوش گرفته و از طرف دوم کسی است که مورد مشورت و همفکری قرار گرفته است.لذا نوجوان باید در خانواده مورد مشورت قرار گیرد تا به تبادل افکار خویش بپردازد و علاوه بر ابراز وجود، تواناییهای فکری خود را نیز محک بزند.
پدر و مادری که دستور رسول اکرم(ص) را عمل میکنند، عملاً ارزش معنوی جوان خویش را مورد توجه قرار دادهاند و خواهش تکریم را که ناشی از خواهش کسب شخصیت میباشد، در او به نحو شایسته ارضا کردهاند.
طلب شخصیت با کسب عزت نفس یعنی ارزشیابی انسان در مورد خودش که با مفهوم هویت در ارتباط است، ارتباط مستقیم دارد و ضعف و قوت خصوصیات شخصیتی هر فرد با میزان موفقیت وی در کسب عزت نفس در ارتباط است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند:
من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة؛15یعنی هرکس به شرف معنوی و کرامت و عزت نفس خود عقیده دارد، با پلیدی گناه خوارش نخواهد ساخت.
امام هادی(ع) فرمودهاند:
من هانت علیه نفسه فلاتأمن شرّه؛16یعنی هر کسی که خود را ضعیف و خوار میداند و در باطن احساس پستی و حقارت میکند از شرّ او ایمنی نداشته باش.
روایات فوق، اهمیت کسب عزت نفس در جوانی را متذکر شده و توجه به آن باید سرلوحه روشهای تربیتی والدین محترم قرار گیرد.
الگویابی
یکی از ویژگیهای شخصیت انسان در دوران نوجوانی الگویابی است که در راستای رشد و شکل گیری هویت رخ میدهد.نوجوانان به دنبال الگویی هستند که آن را دوست داشته باشند و سعی میکنند شخصیت خود را مطابق با آن الگو کنند.
انتخاب الگو درراستای ارزشهای هر فرد میباشد؛جوانانی که ارزشهای معنوی، دینی و اخلاقی برایشان مهم است الگوهای خود را از میان شخصیتهای مذهبی پیدا میکنند و جوانانی که قدرت بدنی، جمال ظاهری، ثروت و امثال اینها برایشان مهم است از افرادی که در این زمینهها مطرح هستند، پیروی میکنند.نیاز به الگو و توجه به آن از دیدگاه قرآن نیز مطرح گردیده و خداوند متعال بهترین اسوه و سرمشق را برای بشر معرفی کرده است:
لقد کان فی رسول اللّه اسوة حسنه لمن کان یرجواللّه و الیوم الآخر و ذکر اللّه کثیراً.(احزاب،33/21)
برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
خداوند متعال رسول گرامی خویش را بهترین الگو برای انسانها معرفی مینماید و در کنار ارائه الگو، ارزشهای اساسی حیات انسان را نیز مطرح میکند،ارزشهایی چون ایمان به خدا و روز قیامت که انگیزه حرکت در مسیر زندگی هستند و یابه خداوند که تداوم بخش آن است.و بدون شک کسی که قلبش از چنین ایمانی لبریز نباشد پیروی از رسول خدا برایش مقدورنیست.
شناساندن الگوهای ایمانی و اخلاقی از وظایف مربیان، والدین ومسؤولان امور آموزشی و تربیتی میباشد.اگر شخصیت پرنفوذ رسول خدا(ص) به ویژه دوران نوجوانی و جوانی ایشان به جوانان شناسانده شود و بر عنصر اخلاقی شخصیت آن رسول گرامی که «محمد امین» لقب یافته بود تأکید شود و این حقیقت بیان شود که آن حضرت در جوانی به این لقب مفتخر شده بودند؛هالهای از پاکی، قداست و حرکت، نوجوانان را به وجد در می آورد و شیفته رسول اکرم(ص) و مجذوب شخصیت وی می شوند.
خداوند متعال نه تنها در قرآن پیامبر اکرم(ص) را به عنوان الگوی نمونه معرفی مینماید، بلکه ماجرای زندگی و ویژگیهای جوانانی را نیز برشمرده، که بهترین الگو و سرمشق برای جوانان هستند.نوجوان شجاع، پرشور،انقلابی و مبارزی که در شانزده سالگی در مقابل طاغوت زمانه ایستاد و بت شکنی نمود و با منطق صریح خود مردم را متوجه اشتباهاتشان نمود، کسی نیست جز حضرت ابراهیم(ع).
در سوره مبارک انبیا آمده است که حضرت ابراهیم مبارزه علیه بت پرستی را از خانواده و نزدیکانش شروع کرد و با دلایل منطقی و استدلالهای محکم آنان را به سوی توحید دعوت مینمود ولی به سبب بیاعتنایی قومش تصمیم به انجام کاری گرفت تا آنان را منقلب کند و تأثیر بیشتری بگذارد.17
بنابراین روزی که مردم به خارج شهر رفته بودند همه بتها را شکست و تبر را بر گردن بت بزرگ نهاد.وقتی مردم این صحنه را دیدند گفتند تنها کسی که میتواند این کار را کرده باشد، جوانی به نام ابراهیم است.
قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابراهیم.(انبیاء، 21/60) گروهی گفتند:شنیدیم جوانی از (مخالفت با) بتها سخن میگفت که او را ابراهیم میگفتند.و قیل ان ابراهیم القی فی النار و هو ابن ست عشرة سنة ؛18و گفته شده که ابراهیم در آتش افکنده شد در حالی که شانزده ساله بود.
گروهی از جوانان نیز در قرآن مطرح شده اند که با وجود اینکه در بهترین شرایط و موقعیت اجتماعی، از نظر مقام و ثروت بودند، ولی وقتی حقیقت توحید را دریافتند، و به خدای یگانه و روز معاد ایمان آوردند،زر و زیور را رها کردند به غار خشن و خشک پناه بردند و در راه ایمان و عقیده از جان خود نیز دریغ نورزیدند و أسوه جوانان عالم شدند.
اذ اوی الفتیة الی الکهف فقالوا ربّنا من لدنک رحمة و هییء لنا من أمرنا رشداً(کهف،10/18)
زمانی را به خاطر بیاور که این گروه از جوانان به غار پناه بردند و گفتند پروردگارا ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز.
انّهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی(کهف/13)
… آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورند و ما بر هدایتشان افزودیم.
همچنین خداوند متعال در یک سورهٔ کامل ماجرای زندگی حضرت یوسف(ع) را بیان میکند و او را جوانی نیکوکار معرفی میکند که سبب احسان و نیکوکاری و اخلاق نمونهاش، در زمان جوانی خداوند چشمههای علم و حکمت خود را بر قلب او جاری میسازد و این وعده را به تمام جوانان میدهد که اگر یوسف گونه در زمرهٔ «محسنین» قرار گیرند، پاداششان را دریافت خواهند کرد.
و لما بلغ أشدّ اتینا حکماً و علماً و کذلک نجزی المحسنین(یوسف،12/22)
و هنگامی که به سن رشد و کمال جوانی رسید به او حکمت و علم دادیم و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم.
«حکمت و علمی که خداوند به یوسف داد موهبتی ابتدایی نبود بلکه به عنوان پاداش به وی داده شد چرا که او از نیکوکاران بود و جمله «و کذلک نجزی المحسنین» اشاره به این معنی میکند.و از این جمله همچنین این معنا مشخص میگردد که خداوند از این علم و حکمت به همه نیکوکاران میدهد، البته هر کسی به قدر نیکوکاریش….»19
علاوه بر نیکوکاری، ویژگی ممتاز این جوان نمونه، عفت و پناه بردن به حُسن حسین الهی در مقابل آلودگی.یوسف(ع) در صحنهٔ آزمایشی بسیار سخت و عظیم قرار میگیرد و در بحبوحه جوانی و قدرتمندی می فرماید:… معاذ الله انّه ربّی أحسن مثوای إنه لایفلح الظالمون (یوسف/23) یعنی پناه میبرم به خداوند که پروردگار من است و ظالمان و ستمگران رستگار نمی شوند.
آری یوسف الگوی پاکدامنی و عفت برای جوانان است، و مطالعهٔ دقیق و صحیح زندگی او، از ضروریات است که باید مورد توجه والدین، مربیان، مسؤولان آموزشی و حکومتی و خود جوانان قرار گیرد.علاوه بر یوسف(ع)، مریم (س) نیز به عنوان دختری عفیف و پاکدامن، و اسوه تقوی، عبادت و ایمان معرفی میگردد، و او بانویی است که خداوند به خاطر عفتش او را میستاید و شایسته دریافت روح اللّه میگردد.
و مریم بنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدقت لکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین (تحریم،66/12)
و مریم دختر عمران مثل زده شده که دامان خود پاک نگه داشت و ما از روح خود در او میدمیدیم، او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود.
حضرت موسی (ع) نیز جوانی نیکوکار و غیرتمند است که دوران جوانیاش در سوره قصص مطرح میگردد و او نیز به سبب احساس و نیکوکاری شایسته دریافت علم و حکمت الهی میگردد.
و لما بلغ اشده و استوی ءاتینا حکماً و علماً و کذلک نجزی المحسنین (قصص،28/14)
هنگامی که به جوانی رسید و نیرومند و کامل رشد حکمت و دانش به او دادیم و این گونه نیکوکاران را جزا میدهیم.موسی(ع) به سبب تقوی الهی و اعمال نیکش شایستگی این مقام را پیدا میکند آن هم در زمان جوانیش که با زمان نبوت و القای وحی فاصله زیادی داشت.و نکته مهم دیگر که در جریان این داستان مطرح گردید این است که دختر جوانی که شایسته همسری موسی(ع) میگردد، دختری است که خداوند متعال به این صفت او را متذکر می شود.
فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء… (قصص/25)
ناگهان یکی از آن دو دختر که در نهایت حیاء گام برمیداشت به سوی موسی آمد…
آری رعایت عفت،حیاء و پاکدامنی در حضور اجتماعی، ویژگی ممتازی است که این دختر جوان دارا میباشد و به سبب این صفات شایسته همسری مردی می شود که در آینده پیامبر خداوند خواهد بود.امید است که جوانان با ایمان میهن اسلامیمان به نحو احسن الگوهای قرآنی را شناسایی نموده و آنان را سرمشق خود قرار دادهو به سر منزل کمال و تعالی راه یابند.
ویژگیهای عاطفی حیات نوجوانان و جوانان
نوجوانان در دوران بلوغ زود انگیخت بوده و به اصطلاح سریع التأثر میباشند؛لذا واکنشآنها بیشتر و پرهیجانتر میباشد و فوران احساسات به حدی است که گاهی با یک کلمه یا یک کنایه، طوفانی از احساسات به پا میکنند که آثار آن به وضوح در چهرهشان مشخص میشود… تغییراتی که در هیجانات زندگی رخ میدهد،همه نتیجه نظام جدیدی است که در دستگاه هورمونی و دستگاه اعصاب پیدا می شود….20
در دوران بلوغ تعادل موجود بین احساسات و اندیشههای منطقی نوجوان بر هم میخورد و کفه احساسات سنگینی میکند و عقل را تحت تأثیر قرار میدهد.21
پیامبرگرامی اسلام درکلام خویش به این ویژگی شخصیت نوجوانان اشارهکرده ومیفرمایند:
الشباب شعبة من الجنون؛22جوانی شعبهای از جنون است.
جنون از مادهٔ جن و به معنای پوشیدگی و استتار است، گویا دوران جوانی دارای ابهام و پوشیدگی است، نوجوانان واقعاً نمیداند چه چیزی در نهاد او اتفاق افتاده است، تغییرات عمومی بدن و روانی آن چنان سریع و همه جانبه است که او را دچار تشویش و نگرانی میکند و تصمیم گیریها را برای او مشکل می سازد و برخوردهای او را با خانواده و مردم سخت میکند.23
بیثباتی عاطفی، خواهشهای متضاد و افراط در احساسات از ویژگیهای عاطفی روانی نوجوانی است.این هماهنگیها برای نوجوانان ناشناخته و مبهم است و گاه آنان را دچار سردرگمی میکند.همچنین والدین و مربیان نیز که آگاهی به مسائل این دوران ندارند، میتواند موجبات تعجب و ناراحتی را فراهم کند.حضرت علی(ع) حدیثی دارند که توضیح مطلب فوق را کامل میکند، ایشان میفرمایند:
لایزال العقل و الحمق تیغالبان علی الرجل إلی ثمانی عشر سنة فإذا بلغها غلب علیه اکثرهما فیه؛24 پیوسته عقل و حماقت در مزاج نوجوانان تازه بالغ در جنگ و ستیزند تا بحران بلوغ را پشت سر گذارند و به سن هجده سالگی برسند،در آن موقع اگر ساختمان فکری جوان طبیعی و سالم باشد،کم کم پیروز می شود و حماقت شکست میخورد و اگر انسان احمق باشد حماقت بر عقل غالب خواهد شد.25
در این میان روایاتی به چشم میخورند که درآنها تعبیر «مستی جوانی» مشاهده میشود.
امام علی(ع):اضاف السکر اربعة:سکرالشباب،سکرالمال،سکرالنوم وسکرالملک.26
مستی بر چهار گونه است:مستی جوانی، مستی ثروت، مستی خواب و مستی ریاست.
از ویژگیهای نوجوانی، تخیل پردازی و تصورات و تفکرات شاعرانه است و میتوان گفت تعبیر سکر الشباب بخشی از این ویژگی را متذکر میشود.
میل به تصورات ناشدنی و تخیلات غیر ممکن از خصوصیات دوران شباب است که در نهاد نوجوانان قرار داده شده و باعث تقویت قوه تخیل میگردد و مقدماتی هستند برای تفکرات بالاتر و خواهش تعالی و پیشرفت، که البته باید تحت مراقبت صحیح قرار گیرد و دورنمای مناظر موهوم فردا، شرایط واقعی امروز را هدر ندهد.به سبب این ویژگیهای عاطفی دوران نوجوانی و غلبه احساسات، گاه شاهد رفتارهایی دو گانه و تا حدودی نامطلوب از نوجوانان میباشیم و باید بدانیم که حضرت علی(ع) راهکار مناسبی را بیان فرموده اند که در رفتار با جوانان باید آن را بکار بندیم.ایشان میفرمایند:
جهل الشباب معذور و علمه محصور؛27 نادانی جوانی پذیرفته شده است و علمش محصور است.
به کارگیری شیوه تغافل و مسامحه از ضروریات رفتار با نوجوانان است، تا کم کم بتوانند راه و روشهای صحیح و عاقلانه را برگزینند و از این معبر پر پیچ و خم با تکیه و اعتماد بر والدین ومربیانی که با گذشت و مهربانی آنان را حمایت میکنند، عبور نمایند.
ویژگیهای اخلاقی حیات نوجوانان و جوانان
یکی از جنبههای رشد و تکامل انسان،رشد اخلاقی میباشد، اخلاق ریشه در فطرت آدمی دارد و دستگاه ادراکی بشر به گونهای است که در برابر خیر و نیکی تمایل قلبی نشان میدهد و در برابر شر و بدی از خود اکراه نشان میدهد.
گفتیم که با شروع پدیده بلوغ و آغاز سنین نوجوانی، انسان به مرحلهای پیشرفته از تفکر دست مییابد که او را از دوران کودکی جدا میکند، تفکری که از محدودهٔ محسوسات و امور عینی فراتر رفته و قابلیت انتزاعی پیدا میکند.همزمان با رشد تفکر انتزاعی، رشد اخلاقی نیز گسترش مییابد و توجه انسان به مذهب و دین نیز معطوف میگردد، توجه به مذهب بخشی از رشد اخلاقی انسان است.نوجوانی آغاز ارزشها و ضد ارزشهاست و نوجوان در صدد شناخت و تثبیت هویت خود میباشد و بخشی از سؤالاتش این است که «خصوصیات اخلاقی، ارزشی و دینی من کدام است؟!!» هنگامی که جواب این سؤال را به دست آورد، احساس هویت و شخصیت میکند.
اعتقادهای انسان در دوران کودکی، جنبه تقلیدی داشته و از اعتقادات والدین نشأت میگیرد،لکن با فرا رسیدن ایام نوجوانی و جوانی و دست یابی به مرحله پیشرفته ای از تفکر، نوجوان مصمّم میگردد ، تا نظامی از معتقدات و باورها را از نو برای خویش به وجود آورد.«در سالهای بعد از بلوغ خیلی از پسرها و دخترها داشتن نوعی فلسفه زندگی را برای خود ضروری مییابند،… در اکثر موارد بچهها دیگر پذیرای کورکوانه عقاید و یا بیعقیدگی والدین و اطرافیان خود نیستند و میکوشند شخصیت خود را ارزیابی کنند و احساس میکنند دربارهٔ طبیعت و معنی وجود انسان و حتی خود، نیازمند پاسخ به پرسشهایی هستند،… برخی جوانان به زمینه سخت و مسلط مذهبی چون چوب بست شخصیت خود احساس نیاز میکنند، این احساس، حس مسؤولیت آنها را کمتر و زندگی را خیلی ایمنتر میسازد…»28
علاوه بر توجه به مذهب و فهم فلسفهٔ زندگی، جوانان به برخی از تعالیم و دستورات مذهبی شک میکنند و در فهم آنان دچار سرگشتگی میشوند و در این زمان باید ذهن آنان را از استدلال های درست و صحیح و اشباع نمود و مشکل آنان را به گونهای حل نمود که دچار تزلزل در اندیشه و فکر نشوند.نوجوانان سعی دارند حقایق را شخصاً از راه تفکر کشف کنند و به این دلیل به برخی مسائل دینی شک میکنند و در این موارد خانواده نباید متعصب باشد، بلکه فرصت تفکر را به نوجوان داده و راهنمایی دوستانه و منطقی را به او منتقل کند.
توجه به تمامی نکات در سفارش گرانقدر رسول اکرم(ص) نهفته است ایشان میفرمایند:
اوصیکم بالشبان خیراً فإنهم ارقّ افئدة فان اللّه بعثنی بشیراً و نذیراً فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ هم قرأ فکان علیهم الأمر فقست قلوبهم؛29به شما دربارهٔ نوجوانان و جوانان به نیکی سفارش میکنم، که به آنها دلی دقیقتر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند، خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم، جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولی پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند.
سپس به آیهای از قرآن اشاره کرد و دربارهٔ مردم کهنسال که مدت زندگی آنها به درازا کشیده و دچار قساوت و سخت دلی شدهاند سخن گفت.فطرت های پاک و وجدانهای بیدار جوانان، سخنان حضرت رسول(ص) را موافق طبع فضیلت دوست خود دریافتند و مجذوب تعالیم عالیه اسلام شدند و هستهٔ مرکزی اسلام را گروهی از جوانان تشکیل دادند و پیامبر همواره ایشان را حمایت کرده و دربارهٔ آنان به پیروان خود به نیکی سفارش می نمود.امام صادق(ع) نیز روایتی دارند که تأکید بر تسریع آموزش دینی نوجوانان دارد.
امام میفرمایند:
بادروا أحداثکم بالحدیث قبل أن تسبقکم الیهم المرجئه؛30در سخن گفتن با جوانانتان (در زمینه موضوعات دینی) تسریع نمایید قبل از آنکه مرجئهٔ (گروهی که از اباحیون بودند واز انجام تکالیف شرعی شانه خالی می کردن) بر شما پیشی گیرند و سخنان نادرست خویش را در ضمیر پاک آنان جای دهند و گمراهشان سازند.
علاوه بر روایاتی که تأکید بر تربیت دینی جوانان دارد، در تعالیم عالیهٔ اولیای گرانقدر اسلام روایاتی به چشم میخورد که خطاب به جوانان است و آنان را در دین داری و عبادت تشویق و ترغیب مینماید.از آن جمله روایات ذیل را میآوریم:
امام باقر (ع) فرمودهاند:
انّ أحب الخلایق إلی الله تعالی شاب حدث السن فی صورة حسنة جعل شبابه و جماله فی طاعة الله تعالی ذلک الذی یباهی الله به ملائکته فیقول هذا عبدی حقا؛31 به درستی که دوست داشتنیترین خلایق نزد خداوند متعال جوان کم سن و نیکو چهره است، که جوانی و جمال خود را در راه اطاعت خداوند قرار داده است و این کسی است که خداوند به او نزد ملائکه مباهات میکند و میگوید که این حقیقتاً بنده من است.
امام صادق(ع) فرمودهاند:
من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دمه و جعلوا الله عزّوجل مع السفرة الکرام البررة…؛32هر کس قرآن بخواند در حالی که جوانی مؤمن است، قرآن با گوشت و خون او مخلوط میگردد و خداوند او را با ملائکه گرامی و نیکان قرار میدهد….
و پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند:
ما من شاب یدع الله الدنیا ومهوها و أهرم شبابه فی طاعة اللّه الا اعطاه اللّه اجر اثنین و سبعین صدیقاً…؛33جوانی که دنیا و خوشگذرانی آن را به خاطر خدا ترک میکند و جوانیش را در راه اطاعت خدا سپری میکند، اجر هفتاد و دو صدّیق را خدا به او عطا میکند.
همچنین از پیامبر اکرم(ص) است:
…من شاب شبیبةفی الاسلام کان له نوراً فی القیامة…؛34هر کس جوانی خود را درراه اسلام سپری کند،در روز قیامت برای او نوری خاص خواهد بود.
ویژگیهای اجتماعی حیات نوجوانان و جوانان
رشد اجتماعی یکی از ابعاد شخصیت انسان است، نیاز به همبستگی در دوران نوجوانی به گونه ای دیگر در نهاد انسان نمایان میگردد، چرا که پیوندهای کودکی گسسته می شود و فرد در صدد ایجاد پیوندهای نوبا بزرگسالان برمیآید.
ایجاد ارتباط با دیگران در آغاز نوجوانی به طور عمده متمرکز به گروه همسالان و دوستان میباشد و ارزشیابی دیگران به خصوص همسالان و دوستان از نوجوانان برایش مهم و آغاز حرکت او به سوی روابط پیشرفته اجتماعی است.
در این زمینه دو مقوله مهم و حساس باید مورد نظر واقع شود، یکی انتخاب دوست و دیگری نوع ارتباط با خانواده.
دوستان
نوجوانان به همانند سازی خود با گروه همسالان می پردازند و از جهات مختلف مثلاً در طرز صحبت کردن و لباس پوشیدن، علایق هنری و… با نوجوانان همسال خود همانند می شوند و روابط با آنان معمولاً از روابط با اعضای خانواده گرمتر است، آنان بر پایه صمیمیت و وفاداری، دوستان خود را پیدا میکنند و بر پایه همین صمیمیت و گفت وگوهای خصوصی میتوانند خود را بشناسند و هویت خویش را کشف کنند.35
احساساتی چون غم و اندوه،گاهی وجود نوجوانان را فرا میگیرد و بیشتر آنها در این مواقع ترجیح میدهند با دوستان خود باشند و آنان را هم صحبتی خوب برای خود میدانند چرا که در بسیاری از احساسات با هم شبیه هستند.حضرت علی(ع) این ویژگیرا به این صورت بیان میکنند:
و لیف الهموم و قرین الأحزان…؛36هم سوگند با اندوهها و همنشین غمها.
گویا نوجوان، هم سوگند اندوههای جان آزار و همنشین غمهاست و برای او بهترین چیز این است که اندوهها را از خود دور کند و برای خود دوستی انتخاب کند.
اطراح عنک واردات الهموم بعزائم الصبر و حسن الیقین… و الغریب من لم یکن له حبیب…؛37اندوهها را که به تو روی آورد از خود دور گردان، با دل نهادن بر شکیبایی و اعتقاد بیگمان… و بیگانه کسی است که او را دوستی نیست.
دوستی و رفاقت پاسخ به یک نیاز فطری است و در پرتو دوستیها و محبتها شخصیت انسان به نقطه کمال یا سقوط میرسد.لذا باید در انتخاب دوست دقت لازم را کرد.
پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند:
المرء علی دین خلیله و قرینه فلینظر أحدکم من یخالل؛38 روش آدمی بر طبق مذهب و سیره دوست صمیمیاش خواهد بود.پس باید هر یک از شما بنگرد که با چه کسی دوستی میکند.
و امیرالمؤمنین(ع) نیز فرمودهاند:
الصاحب کالرقعة فی الثوب فاتخذه مشاکلاً؛39 یعنی:گزینش دوست، همچون وصله زدن بر جامه است پس آن را همرنگ و متناسب برگزین.
همچنین آن حضرت فرمودهاند:
من اتخذ أخامن غیر اختبار الجاه الإضطرار إلی مرافقة الأشرار؛40کسی که نسنجیده با دیگران پیمان میبندد،ناچار به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن در میدهد.
خانواده
بخش عظیمی از سعادت یا شقاوت جوانان و نوجوانان مربوط به خانوادههای آنان است.لذا باید تلاش شود با بالا بردن سطح آگاهی و آشنایی با رموز ویژگیهای شخصیت جوانان،مشکلات و اختلافات احتمالی را به حداقل رساند.
البته بسیاری از تعارضات مربوط به دوران نوجوانی است و کم کم با سپری شدن دوران بلوغ و استقرار آن دربدن، رفتارها و اندیشههای نوجوانان متعادلتر شده و دل نگرانیهای والدین هم کمتر می شود.
خانواده به لحاظ اهمیت خاصی که در این دوران حساس دارد،بهتر است موقعیت نوجوانش را واقع بینانه درک نماید و به آن ارج نهد و شخصیت لازمه بلوغ را که از نظر کمی و کیفی با کودک متفاوت است به او ارائه دهد، از نوجوانان نیز باید خواسته شود با خویشتن داری و رعایت احترام، روابط سالمی را با خانواده بنا نهند.41
امام صادق(ع) بهترین راهکار تربیتی را برای این دوران ارائه دادهاند.ایشان میفرمایند:
دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدب سبع سنین و الزمه نفسک سبع سنین فإن افلح و الاّ فانّه ممن لاخیر فیه؛42 فرزند خود را هفت سال آزاد بگذار بازی کند، هفت سال او را با آداب و روشهای مفید تربیت کن و در هفت سال سوم مانند یک رفیق صمیمی، مصاحب وملازمش باش، در این صورت رستگار میشود، و گرنه از کسانی خواهد بود که خیری در آنان نیست.
در خانوادههایی که پدر و مادر با احترام به شخصیت جوانشان،او را عزیز و گرامی میدارند و با او مانند یک دوست برخورد میکنند، نوجوان نیز حاضر است در مشکلات خود با پدر و مادر مشورت کندواز راهنمایی آنان استفاده نمایند،در غیر این صورت همسالان ناآگاه وکم تجربه، محرم راز ومرجع پاسخگوییبه سؤالات بیشمار نوجوان که خاص دوران نوجوانیاست خواهند بود.
جامعه
جوانی دوران قدم نهادن به عرصه اجتماع است و جوانان خواهان کسب شخصیت اجتماعی می باشند و در صدد هستند هر چه زودتر مورد پذیرش جامعه قرار گیرند.
در این میان توجه به سه نکتهٔ مهم و اساسی ضروری است، اول اینکه محیط اجتماعی تأثیر زیادی بر تربیت و شکلگیری شخصیت جوانان دارد، دوم اینکه ضرورت دارد جوانان تربیتی مناسب با شرایط زمانی داشته باشند و سوم، ضرورت ایجاد شغل برای جوانان است تا با ایفای نقشهای اجتماعی، استعدادهای خود را شناخته و به فعلیت در آورند و به تکامل برسند.
تاثیر محیط بر شخصیت جوان
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمودهاند:
الناس بزمانهم أشبه منهم بآبائهم؛43 شباهت مردم به محیط اجتماعی زمان خود، از نظر اخلاقی بیشتر است .
از شباهت به صفات خانوادگی و خلقیات پدران جوانان و به خصوص نوجوانان،بسیاری از صفات خود را از کسانی میگیرند که درمحیطهای مختلف خانواده، مدرسه، آموزشگاه و کوچه و محله به طور متناوب با آنان در تماس هستند و در بسیاری موارد شاهد رفتارهایی از آنان هستیم که از اجتماع کسب کردهاند.
به جهت تأثیر زیاد اجتماع در شکل گیری شخصیت، بر مربیان، والدین و مسؤولان حکومتی لازم است که شرایط محیطی مناسبی را برای جوانان فراهم آورند، و در صورت وجود مظاهر آشکار فساد اخلاقی و رفتارهای نادرست اجتماعی با آن برخورد جدّی نمایند. چرا که اگر در اجتماع روشهایی مخالف تربیت صحیح خانوادگی معمول شود، جوانان در پیروی از آنها کنجکاو شده و مردّد میگردند که به حفظ رسم خانوادگی بپردازند یا پیروی از روشهای تازه اجتماعی بکنند و این اتفاق باعث ناراحتی، عدم اطمینان و در نهایت تزلزل و اختلال شخصیت جوانان می شود.امام علی(ع)فرمودهاند:
إذا خبث الزمان کسرت الفضائل و ضرّت و نفقت الرّذائل و نفعت و خوف الموسر أشد من خوف المعسر؛44وقتی محیط اجتماع آلوده و ناپاک شد،سجایای انسانی و فضایل اخلاقی بیرونق و زیان آور میشود و برعکس رذایل و ناپاکی در جامعه رایج و سودبخش میگردد و ترس آنچه سرایت میکند بیشتر است از آنچه سخت مینماید.
ضرورت تناسب تربیت با شرایط زمان
حضرت امیر(ع) فرموده اند:
لاتقسروا اولادکم علی آدابکم فانّهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم؛45 فرزندان خویش را مجبور نکنید که به آداب و رسوم شما عمل کنند، چون آنان متعلق به زمان دیگری هستند و باید متناسب با زمان خود تربیت شوند.
ایفای نقشهای اجتماعی مستلزم کسب مهارتهای لازم میباشد، نوجوانان در مرحله شناخت استعدادها و علایق خود میباشند و برای بدست آوردن حرفهای مناسب در آینده گامهای اولیه را برمیدارند تا در دوران جوانی با انتخاب شغلی مناسب فردی،مفید در جامعه محسوب شوند و استقلال و شخصیتی را که در جست وجویش بودند به طور کامل به دست آورند.
کلام امیرالمؤمنین (ع) در تربیت فرزندان متناسب با زمان، تکیه بر این دارد که باید فنون و علوم را مطابق روز به فرزندان یاد بدهیم و گرنه امکان موفقیت آنان را از بین بردهایم.همچنین آن حضرت فرمودهاند:
أولی الاشیاء أن یتعلمها الأحداث اشیاء التی اذا صاروا رجالاً احتاجوا إلیها؛46 برترین چیزهایی که خوب است جوانان یاد بگیرند، چیزهایی است که وقتی مرد شدند به آن احتیاج داشته باشند.
توصیه به کسب علم، مهارتها و فنون به خصوص فنون دفاعی و نظامی همواره مورد نظر اولیای گرانقدر اسلام بوده و ایجاد شرایط یادگیری برای فرزندان را همواره به پدران توصیه کردهاند.
البته لازم به توضیح است که منظور از «ادب» در روایت مذکور رسوم اجتماعی معمول است و گرنه سنن ثابت انسانی و مقررات قطعی اسلامی که پایه و اساس خوشبختی بشر است تغییر ناپذیرند.اگر بر فرض در جامعه ای افراد مغرض از انجام سنن اساسی سرباز زنند و به اسم تغییر مقتضیات زمان گناهانی را روا و فرایضی را غیر ضروری تلقّی نمایند، واقعیت آن سنن تغییر نمی کند و سرانجام نتایج شوم آن تخلّف دامن گیر جامعه خواهد شد.منظور همسو شدن با تحولات و تکامل علمی جهان و پیشرفت آداب و فنون وعلوم است و لازم است فرزندان خود را با شرایط زمان تطبیق دهند و با جامعه سازگاری داشته باشند،ولی هرگز اجازه داده نشود که به نام تغییرات شرایط زمان، سنن اساسی و سعادت بخش اجتماعی نادیده گرفته شود و از حدود مقررات قطعی اسلام قدمی فراتر گذارده شود.
ضرورت ایجاد شغل
یکی از عناصر مهم حیات اجتماعی جوانان انتخاب شغل و شروع منظم و کارآمدتر فعالیت اجتماعی است.جوانان خواهان ورود به اجتماع هستند تا انرژی و تازگی وجود خویش را در راه پذیرش مسؤولیتهای اجتماعی صرف کنند و از جانب اجتماع جدّی تلقی شوند، آنان از تأثیر گذارترین عوامل انسانی در جامعه بشری هستند و هر گونه تعالی و ترقی و پیشرفت در ابعاد مادی و معنوی مرهون تواناییها، آمادگیها و استعدادهای جوانان یک جامعه است.
هویت شغلی به صورتی بسیار ساده از دوره کودکی شروع به شکل گرفتن میکند و کودکان به خیالپردازیهای شغلی میپردازند.و در نوجوانی با بروز تواناییهای فکری و تفکر انتزاعی به آزمایش ذهنی مشاغل پرداخته و میفهمند که به دست آوردن یک شغل مستلزم تواناییها و آموزشهای خاص است و بالاخره مرحله واقع بینی شغلی در جوانی حاصل میشود.
در تعالیم عالیه اسلام علاه بر تأکید بر ضرورت تربیت متناسب با فنون و علوم زمان، تأکید فراوان بر ایجاد شغل مناسب برای فرزندان نیز شده است.
پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند:
یا علی حقّ الولد علی والده أن یحسن اسمه و أدبه و یضعه موضعاً صالحاً؛47پیامبر (ص) به حضرت علی(ع) فرمودهاند:که ای علی، حق فرزند بر پدرش این است که برای او نام خوب انتخاب کند، در ادب و تربیتش بکوشد و او را به کار شایستهای بگمارد.
داشتن شغل و قبول مسؤولیت نه تنها وسیله امرارمعاش است بلکه خود مایه عزت نفس و شرف اجتماعی و از عوامل مؤثر اعتماد به نفس و اثبات شخصیت است.
جوانی که کار میکندو در آمد شخصی دارد، خود را مستقل و آزاد میبیند و در باطن احساس سربلندی و افتخار میکند، به خود حق میدهد که در جامعه اظهار وجود نماید و خویشتن را به عنوان یک عضو مفید اجتماع به حساب آورد.برعکس اگر جوانی که همه وجودش توانمندی و هیجان و غرور است نتواند شغل مناسب پیدا کند و به خواستههای فطری خویش دست یابد، در معرض شدید نگرانی، اضطراب، افسردگی و به دنبال آن خطر، انحراف و آلودگی میباشد.حضرت علی(ع) فرمودهاند:
أن یکن اشغل مجهدة فاتّصال الفراغ مفسدة؛48هم چنان که داشتن شغل، محل تلاش و کوشش است، بیکاری محل فساد و تباهی و نابودی است.
همچنین فرمودهاند:
من الفراغ تکون الصبوة؛49حالات و رفتارهای جاهلانهٔ جوانی ناشی از بیکاری است.
جوانان وظیفه دارند با تلاش و همت عالی به کسب مهارتهای لازم جهت شایستگی برای یک شغل مناسب، بپردازند و بدانند سعی و تلاش برای امرار معاش در شریعت اسلام امری است که دارای اجر معنوی بالایی میباشد و کسی که از قبول مسؤولیت و سعی و تلاش شانه خالی کند مورد بدیبنی اسلام است.
والدین و مسؤولان محترم حکومتی نیز باید تمام نیروها و سعی و تلاش خود را جزم کنند تا شرایط کار و کسب شغل را برای جوانان فراهم نمایند.چرا که بیکاری عامل بسیاری از خطرات برای جامعه و جوانانش میباشند، بیکاری اگر منجر به فقر گردد، اساس اعتقادات و ایمان را با مشکل مواجه میکند و جامعه را در سراشیبی سقوط و ناامنی قرار میدهد.
1. میرزا حسین نوری،مستدرک الوسایل، 12/157.
2. موسوی همدانی،ترجمه المیزان، 17/525.
3. فیض کاشانی،تفسیر الصافی، 5/14.
4. ر.ک:ترجمه المیزان، 11/158.
5. آیت اللهمکارم شیرازی وهمکاران،تفسیرنمونه،21/328،به نقلازتفسیرروحالمعانی.
6. دکتر علی اکبرشعاری نژاد،روانشناسی رشد/6، انتشارات اطلاعات.
7. ر.ک:مستدرک، 3/256.
8. مصباح الشریعه ومفتاح الحقیقه/30.
9. ر.ک: دکتر احمدی و جهرمی ،روانشناسی رشد،(2)/102.
10. ر.ک:دکتر حسین لطف آبادی،روانشناسی رشد، (2)/214 و 215.
11. نهج البلاغه،نامه 31.
12. علامهٔ مجلسی ،بحارالانوار، 12/280.
13. محمد تقی فلسفی،جوان از نظر عقل و احساسات، 2/248.
14. شیخ حرّ عاملی،وسائل الشیعة، 21/476.
15. آمدی،غرر الحکم/677.
16. حسن بن شعبه حرّانی،تحف العقول عن آل الرسول/483.
17. رجوع کنید به سورهٔ انبیاء، آیات 51 ـ 57.
18. بحارالانوار، 12/25.
19. ترجمه المیزان، 11/160.
20. موریس دیس، بلوغ/46 ـ 47.
21. محمد رضاشرفی،دنیای نوجوان/162.
22. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه،4/377.
23. دکتر سید احمد احمدی،روانشناسی نوجوانان و جوانان/232.
24. بحارالانوار، 75/82.
25. جوان از نظر عقل و احساسات، 1/132.
26. تحف العقول/124.
27. غررالحکم/327.
28. دوریس اودلوم،سیری در بلوغ ، ترجمه:کاظم سامی، محمد رضا ریاضی/145.
29. جوان از نظر عقل و احساسات، 1/248، به نقل از کتاب شباب قریش.
30. شیخ طوسی ،تهذیب،8/ 111.
31. حسن بن أبی الحسن،دیلمی،أعلام الدین/120.
32. شیخ کلینی،کافی، 2/603.
33. شیخ طوسی،أمالی/535.
34. بحارالانوار، 10/89.
35. رجوع کنید به:دکتر لطف آبادی،روانشناسی رشد،2/143.
36. نهج البلاغه، نامه 31.
37. همان.
38. بحارالانوار، 17/192.
39. غررالحکم/423.
40. همان/416.
41. دنیای نوجوان/219.
42. من لایحضره الفقیه، 3/492.
43. ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه، 19/209.
44. همان،20/270.
45. همان/267.
46. همان،20/ 333.
47. بحارالانوار،71/85.
48. شیخ مفید، ارشاد،01/298.
49. غررالحکم/325.
جوانان همواره کانون توجه به مصلحان و آماج تهاجم مفسدان بودهاند، زیرا عالم جوانی همان گونه که منشأ شورانگیزترین تجلیات عاطفی، روحی و بالندگی است.در معرض فتنه انگیزترین آسیبهای فردی، اخلاقی و اجتماعی نیز هست.بر این اساس، غفلت از تربیت و هدایت نسل جوان، موجب خسران و مایه حرمان دولتهاست.در دنیای امروز که به تدریج ارزشهای انسانی تضعیف می شود و آسیبهای اجتماعی تشدید میگردد، ضرورت دارد که برای هدایت و حمایت نسل جوان اقداماتی سریع و جدّی آغاز گردد.
گام اول در این راه شناخت اصولی و علمی ویژگیهای شخصیتی و نیازهای اساسی جوانان است.بیتردید شناخت،همدلی میآفریند و برای اهتمام به این امر خطیر باید به مشارکت فرهنگی و فراگیر اقدام کرد و این جز با همدلی، همزبانی و همراهی با جوانان میسّر نخواهد بود.
اسلام که جامعترین و غنیترین مکتب آسمانی و منبع پویاترین و پایان ترین معارف اسلامی است،بیشترین توصیه ها را در هدایت و تربیت نسل جوان و رسیدگی و ساماندهی امور آنان دارد.پیامبر گرامی اسلام فرمودهاند:
اوصیکم بالشبّان خیراً فانّهم ارقُّ افئدة؛یعنی به شما توصیه میکنم که به جوانان توجه و عنایت خاص نمایید و در مورد آنان به بهترین وجه رفتار کنید، چرا که آنان قلبهایی لطیف و پر فضیلت دارند.
به شهادت تاریخ اولین و بیشترین استقبال کنندگان از دین مبین اسلام جوانان بودهاند و پیامبر همواره بر هدایت و تربیت آنان تأکید داشته اند.
سنین جوانی و اهمیت آن در قرآن
از منظر قرآن مجموع فراز و نشیب زندگی انسان در سه مرحله میباشد؛مرحله ضعف کودکی، دوران قوت و قدرت جوانی و مرحله ضعف و ناتوانی پیری.چنانچه می فرماید:
اللّه الذی خلقکم من ضعف ثمّ جعل من بعد ضعف قوه ثمّ جعل من بعد قوة ضعفاً شبیةً یخلق ما یشاء و هو العلیم القدیر.(روم، 30/54)
خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید، سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قدرت بخشید و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار داد، او هر چه بخواهد می آفریند و اوست عالم و قادر.
آری از نظر قرآن جوانی دوران قدرت است، و جوان بربلندای قلّه حیات خویش ایستاده و باید از این موقعیت به نحو احسن استفاده کند.
پیامبر اکرم(ص) نیز فرموده اند:
إنّ اللّه تعالی ملکاً ینزل فی کل لیلة فینادی یا أبناء العشرین جدّوا و اجتهدوا؛1همانا که خداوند متعال فرشتگانی دارد که هر شب نزول میکنند و ندا میدهند ای جوانان بیست سال کوشش و جدّیت کنید و برای نیل به کمالات انسانی مجاهده نمایید.
علاوه بر بیان ارزش این دوران؛خداوند متعال در آیات متعددی مراحل مختلف حیات بشر را متذکر شده و دوران جوانی در قرآن تحت عنوان «بلوغ أشدّ» معرفی گردیده است.
هو الّذی خلقکم من تراب ثمّ من نطفة ثم من علقةثم یخرجکم طفلاً ثمّ لتبلغوا أشدّکم ثم لتکونوا شیوخاً و منکم من یتوفّی من قبل و لتبلغوا رجلاً مسمّی و لعلکم تعقلون.(غافر، 40/67) اوست خدایی که شما را از خاک(ناچیز) بیافرید و سپس از قطره آب نطفه و آنگاه از خون بسته علقه،سپس شما را از رحم مادر طفلی بیرون آورد تا آنکه به سن رشد و کمال برسید و باز پیری سالخورده می شوید و برخی از شما پیش از سن پیری وفات کنید و همه به اجل خود میرسید، تا مگر قدرت خدا را تعقل کنید.علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
لام در جمله «ثم لتبلغوا اشدَّکم» لام غایب و گویا متعلقش حذف شده و تقدیرش این است «ثم ینشئکم لتبلغوا أشدکم» یعنی:پس شما را نشو و نما میدهد تا به حد بلوغ برسید و حدّ بلوغ أشد از عمر آدمی آن زمانی است که نیروی بدنی انسان به حدّ کمال میرسد.2
بنابر بیان قرآن، حیات انسان شامل دوران رحم، مرحله طفولیت، دوران نوجوانی و سپس مرحله پیری میباشد و مرحله جوانی دورانی مهم است و گویا هدف و غایت مراحل قبل میباشد چرا که با عبارت «ثمّ لتبلغوا أشدّکم» بیان شده، یعنی «تا اینکه برسید به دوران جوانی».علاوه بر این از منظر، مرز خروج از دنیای کودکی به دنیای نوجوانی نیز مطرح شده است، آنجا که می فرماید:
و إذا بلغ الأطفال منکم الحلم فلیستئذنوا کما استئذن الّذین من قبلهم…(نور، 24/59) و آنگاه که اطفال شما به حد بلوغ و احتلام رسیدند باید مانند سایر بالغان با اجازه وارد شوند…
از دیدگاه قرآن، آغاز تغییر و تحولات جسمانی دوران بلوغ، مرز خروج انسان از دنیای کودکی ورود به دنیای بزرگسالی است.از این زمان دیگر فرزندان در زمرهٔ کودکان نبوده و باید همچون بزرگسالان مؤدب به آدابی شوند و پدر و مادر اولین کسانی هستند که باید به این امر مهم توجه داشته باشند وبدانند که فرزندانشان دیگر کودک نیست و وارد مرحله مهم و حساسی از زندگی خود شده است؛مرحلهای که باید با همدلی و کمک پدر و مادرش آن را سپری کند و به سرانجام برساند.
بلوغ حلم در حقیقت همان دوران نوجوانی و مدخل دنیای جوانی است.دورانی که نوجوان با تغییر و تحولات شدید جسمی، فکری و عاطفی، اخلاقی و اجتماعی روبرو میشود.و حتی از دیدگاه برخی روانشناسان عنوان «تولد دوباره» را به خود گرفته است.
به عبارتی میتوان گفت:دوران نوجوانی یا بلوغ اشدّ از نظر قرآن دارای مراحلی است که ابتدایآنمرحلهبلوغحلماستکههماننوجواناستوکمکم بااستقرارعواملپدیدهبلوغدربدن، مرحلهنوجوانیشکلمیگیردوازدیدگاهقرآنتاسنچهلسالگی،انسان درزمرهٔجوانانمیباشد. آنجا که میفرماید:«و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امّة کرهاً و وضیته کرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتیاذابلغاشدّهوبلغأربعینسنةقالربأوزعنیأنأشکرنعمتک…(احقاف،46/15)ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر زمین میگذارد و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است، تا زمانی که به حد رشد و جوانی رسیده و سپس به چهل سالگی وارد میگردد، میگوید:خدایا مرا توفیق ده تا شکر نعمتی که به من دادی به جا آورم… .
بلوغ اشدّ به طور کلی دلالت بر مرحلهای از حیات انسان میکند که در آن قوای جسمانی و عقلانی کم کم به نهایت رشد و استقامت و قوت خود میرسد و طبیعتاً منظور دوران جوانی است. ابی بصیر از امام صادق(ع) نقل می کند:
اگر بنده به سن سی و سه سالگی رسید به بلوغ أشد خود رسید و هر گاه به چهل سالگی رسید به منتهای بلوغ رسیده و اگر وارد چهل و یک سالگی شد دیگر در نقصان است.3
علامه طباطبایی هم ذیل تفسیر این آیه فرمودهاند که:
منظور از «بلغ اربعین سنة» این است که اواخر بلوغ أشدّ خود چنین و چنان گفت.4
دوران بلوغ أشدّ،مرحلهٔ کمال جسمانی و عقلانی است و اگر انسان برای رشد جسم و توان فکر و عقل خود تلاشی بنماید به نتیجه میرسد، علاوه بر این رشد معنوی و روحی نیز تا چهل سالگی میسر است و اگر انسان تا این زمان برای رشد معنوی خویش کاری بکند به نتیجه میرسد وگرنه دیگر امیدی به او نیست.در حدیث آمده است:
انّ الشیطان یجّر یده علی من وجه زاد علی الاربعین و لم یتب و یقول بابی وجه لایفلح؛5 شیطان دستش را به صورت کسی که به چهل سالگی برسد و از گناه توبه نکند می کشد و میگوید پدرم فدای چهرهای باد که هرگز رستگار نمی شود.
جوانی فرصت رشد و کمال است و باید از آن به نحو أحسن بهره برد و برای شناخت اسرار و رموز آن نهایت تلاش خود را نمود.
هدف ما در این نوشتار شناخت ویژگیها و اقتضائات حیات نوجوانان و جوانان و مطالعه راهکارهای تربیتی دین مبین اسلام است، تا بدین وسیله زمینهٔ تعالی و پیشرفت و رسیدن به کمال را فراهم نماییم.
ویژگیهای شخصیت نوجوانان و جوانان
شخصیت هر فرد کل خصایص بدنی، فکری، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی،اعم از موروثی یا اکتسابی است که او را به طور آشکار از دیگران متمایز میکند.6
بنابراین برای بررسی شخصیت یک فرد باید هم جنبههای فردی او یعنی ویژگیهای جسمانی، فکری، عاطفی و اخلاقی وی را شناخت ـ اعم از موروثی و اکتسابی ـ و هم از نظر برخوردهای اجتماعی و ویژگیهای پایدار رفتارش با دیگران، او را مورد ارزیابی قرار داد.
بررسی شخصیت جوان بدین معناست که نوع انسان در دوران نوجوانی و جوانی از نظر ابعاد وجودی دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که حیات او را از سایر مراحل عمرش ممتاز میکند.هدف از شناخت شخصیت جوان؛شناخت این ویژگیها و اقتضائات میباشد تا بتوانیم به کمک این شناخت و با بهرهگیری از تعالیم قرآن و ائمه معصومین، جوانان را در مهمترین مرحله حیاتشان کمک و راهنمایی کنیم.
شناخت ویژگی های جسمانی
در سالهای اولیه بلوغ به سبب افزایش ترشح هورمونهای غدد آندوکرین، تغییرات عمیقی در ارگانیزم بدن به وجود میآید و تعادل نسبی نوجوان به هم میخورد، شکل و حجم بدن تغییر میکند و از حالت کودکی خارج شده و به غالب و اندازه بزرگسالان نزدیک می شود.رشد در این دوره چنان پرشتاب و سریع انجام میگیرد که آن را به «جهش» تعبیر کردهاند.
رشد جهشی مربوط به سالهای بلوغ و نوجوانی است و حدوداً چهار سال طول میکشد و سپس حالت تدریجی به خود میگیرد و در دوران جوانی آهنگی تدریجی به خود گرفته و به نهایت و اوج خود میرسد.به سبب این تغییر و تحولات، نوجوانان توجهی افراطی نسبت به وضع ظاهری خود نشان میدهند و نسبت به چهره، ترکیب بدن، تناسب اندام و آرایش ظاهری خود بسیار دقیق می شوند.بسیاری از والدین نسبت به تغییر رفتارهای نوجوانان خود در آرایش وضع ظاهری ابراز نگرانی کرده و بنای مخالفت را با آنان میگذارند، در حالی که این تغییرات از خواهشهای غریزی و فطری دوران نوجوانی است و باید با رفتاری سنجیده و ایجاد روابطی صمیمانه آنان را کمک کرد تا این مراحل را سپری کنند.تمایل به زیبایی و جمال از خواهشهای فطری بشر است که در نوجوانان و جوانان تظاهربیشتری دارد و این نکته از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) نیز مطرح گردیده و ایشان در توجه به این حس و پرورش آن عنایت خاصی کردهاند.از امام باقر(ع) روایت شده که:
حضرت امیر(ع) به همراه غلام جوان خود قنبر به بازار بزازها مراجعه نموده و دو لباس تهیه مینمایند یکی به قیمت سه درهم و یکی به قیمت دو درهم و لباس گرانتر را به غلام میدهند.وقتی غلامشان از ایشان میخواهند که لباس گرانقدر را خود حضرت تن کنند، ایشان می فرماید:«انت شاب ولک شره الشباب»7
یعنی ای قنبر تو جوان هستی و در تو میل و رغبت زیادی به جمال و زیبایی است.[پس لباس نیکوتر را شما بپوش].
الشرة یعنی حرص شدید و غلبه حرص؛و در روایت مذکور منظور میل بسیار زیادی به زیبایی و آراستگی می باشد که با پوشیدن لباسی زیبا در غلام جوان ارضا میگردد و حضرت امیر(ع) به این امر مهم توجه نموده اند.
در دین مبین اسلام روایات متعددی در مورد پاکیزگی عمومی بدن، رسیدگی به موی سر، صورت، ناخن، لباس، عطر زدن و مسواک زدن و… وجود دارد. امام صادق(ع) نیز فرموده اند:
إلبس و تجمّل فان اللّه جمیل و یحب الجمال و لیکن من حلال؛للباس نیکو بپوش و آراسته باش که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد اما باید از راه حلال باشد.
علاوه بر ظاهر، زیبایی معنوی هم در دین اسلام مورد تأکید است.و بهترین لباس در سوره اعراف،لباس تقوی عنوان شده است و حضرت امام صادق(ع) فرمودهاند:
زین اللباس للمؤمن التقوی و انعمه الایمان و قال اللّه تعالی و لباس التقوی لک خیر.8
زیباترین لباس برای مؤمن لباس تقوی و لطیف ترینشان لباس ایمان است و خداوند متعال فرمودهاند:لباس تقوی بهترین است.
تزیین و تجمل در نظر اسلام نه تنها یک کار پسندیده بلکه عملی محبوب و دارای ارزش عبارت است.جمال دلپذیر و جذّاب دوران جوانی هم یکی از زیباییهای طبیعی بشر است و در این ایام، شور و هیجان و نشاط و عشق و امید، این تمایل را افزایش میدهد.
رهنمود قرآن و اولیای اسلام این است که علاوه بر حمایت از این تمایل،بهتر است توجه به جمال معنوی هم در نظر گرفته شود و جوانان را به سوی آن ترغیب نمود.
شناخت ویژگی های فکری و شناختی
علاوه بر تغییر و تحولات وسیع در رشد جسمانی، تحولاتی در حیطهٔ شناختی و فکری نوجوانان نیز رخ میدهد که با رشد مغز و فعالیتهای آن در ارتباط است.
در مطالعات مربوط به رشد عصب شناختی آمده است که رشد دوران بلوغ با رشد مغز نیز همراه است ودر نوجوانی تغییراتی در سطوح و عملکردهای مغز به وقوع میپیوندد و از پیامدهای اینرشدمغزی،رسیدن به مرحله جدیدی از رشدشناختیاستکهآنرسیدنبه«اندیشه انتزاعی» میباشد.
تفکر کودکان وابسته به دادههای عینی و محسوس است و آنان قادر به درک مفاهیم انتزاعی نیستند، در حالی که با شروع نوجوانی، نوجوان میتواند به انواع احتمالات و فرضیات بیاندیشد.
نوجوان نه تنها به آنچه هست میاندیشد بلکه به آنچه می تواندباشد نیز فکر میکند و از آنجا که قابلیت تجسم احتمالات نامحدود را پیدا میکند، میتواند در مورد مسایل اخلاقی، اجتماعی برنامههای آینده خود گستردهٔ وسیعی را مدّ نظر قرار دهد و این تحول روزنههای تازهای را برای اندیشهها میگشاید و به نوجوان امکان تحلیل مسایل سیاسی و فلسفی را میدهد.9
جست وجوی هویت
یکی از مهمترین موضوعاتی که محور تفکر نوجوانان قرار میگیرد،خود آنان میباشد،و در حقیقت، در این سنین، نوجوان در جست وجوی هویت خویش برمیآید.
پدیده نوجوانی همواره با این پرسش اساسی همراه است که نوجوان از خود می پرسد، من کیستم؟!، این پرسش را جست وجوی هویت مینامند.
نوجوانان از خود می پرسد باید چگونه زندگی کنم؟چه حرفهای را انتخاب کنم؟باید با کدام ارزشها و باورها زندگی کنم؟! او پرسشهایی از این قبیل که پاسخ دادن به آنها آسان نیست و معمولاً با تشویق نوجوان و حتی والدین او همراه است.
نوجوانی مرحلهای از رشد است که باید در آن احساس هویت به دست آید و مطالعات مختلف نشان داده است که حاکمیت مذهب در جامعه به رفع این بحران کمک میکند چرا که مذهب به مهمترین سؤالات نوجوانی یعنی از کجا آمدهام؟چه کسی هستم؟به کجا خواهم رفت؟و چه کار باید کنم؟پاسخ میدهد.
نوجوانی دوره شکل گیری هویت و جوانی زمان تثبیت آن است.در دورهٔ نوجوانی و کودکی خانواده بیشترین تأثیر را در شکل گیری هویت به عهده دارد و در دورهٔ جوانی محیط زندگی اجتماعی و خود جوان نقش اساسی را در تثبیت هویت ایفا می کنند.10
توجهبهاینموضوعمهمنقشزیادیدرتربیتدوران نوجوانیوجوانیدارد.واهمیتاین موضوعدرکلامگوهربارحضرتعلی(ع)موجودمیباشد.ایشاندرنامهایبهفرزندشان میفرماید:
… بادرت بوصیتی الیک و اوردت خصالاً،منها قبل ان یسبقن الیک بعض غلبات الهوی و فتن الدنیا… وانّما قلب الحدث کالأرض الخالیة ما القی فیها من شیء قبلته… 11
… به وسیله این وصیت بر تو پیشدستی کردم و خصلتهایی را برایت برشمردم قبل از آنکه پاره ای خواهشهای نفسانی بر تو غالب گردد یا فریبندگیهای دنیا تو را بفریبد… همانا که قلب جوان همچون سرزمین خالی و آماده کشت است،هر چنددر آن افکنندبپذیرد….
آری جوان در صدد شناخت خود و ایجاد شخصیت ثابت و مستقل است و سرزمین وجودش مستعد پذیرش هر گونه بذر و نهالی میباشد، توجه به این ویژگی مهم باید مورد نظر والدین و مربیان آموزشی قرار گیرد و نسبت به تربیت این قشر از جامعه تلاش لازم را بنمایند.همان طور که حضرت امیر(ع) در ادامه سخن خود میفرمایند:
فبادرتک بالادب قبل أن تقسوا قلبک و یشتغل لبک…؛پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت هوایی دیگر گیرد…
امام صادق(ع) فرمودهاند:
قلب الشاب أرق من قلب الشیخ 12؛قلب جوان رقیقتر از قلب پیر است.
جوانان دلی رقیق و تأثیر پذیر دارند و همواره تعالیم دین مبین اسلام بر این مبنا بوده است که باید جوانان را به سمت نیکیها و فضایل اخلاقی هدایت کرد.
رسول اکرم(ص) فرمودهاند:
اوصیکم بالشبّان خیراً فانّهم ارقّ افئدة…13؛شما را سفارش میکنم با جوانان به خوبی رفتار کنید چرا که آنان قلب لطیفتری دارند.
از سقراط حکیم پرسیدند چرا بیشتر با جوانان مجالست میکنی؟پاسخ داد:که شاخههای نازک و تر را میتوان راست کرد ولی چوبهای سخت که طراوت آن رفته باشد به استقامت نگراید.
طلب شخصیت و عزت شخص
جوانان در طلب شخصیت و کسب عزّت نفس میباشند،ومایلند هر چه زودتر شخصیتی ثابت و مستقل برای خود بسازند و موجبات رشد خود را فراهم نمایند و صلاحیتهای لازم را برای پذیرش در جامعه بدست آورند.
پیامبر گرامی اسلام در کلام گوهر بار خود این نکته را متذکر شده و میفرمایند:
الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین… 14
در توضیح این روایت باید گفت:فرزند در هفت سال اول به سبب ناتوانی جسم و نارسایی فکر مورد عطوفت و ترحم والدین است و والدین از روی رحمت به خواستههای او عمل می کنند لذا کودک بر پدر و مادر آقائی می کند، و در هفت سال دوم به سبب اینکه به اندازهای نیرومند شده مانند گذشته مورد ترحّم نیست و به سبب اینکه تا اندازهای خوب و بد را میشناسد مورد مؤاخذه بوده و مسؤول واقع میشود و وظایف خود را در غالب دستور از پدر و مادر میگیرد.
هفت سال سوم که دوره بلوغ و جوانی است، دورهای است دارای ارزش والا؛و پیامبر اکرم(ص) با دادن نسبت وزارت به جوانان در حقیقت چندین نکته را موارد اهمیت قرار دادهاند.
اول اینکه نوجوان و جوان دارای ارزش هستند و باید مورد احترام و تکریم قرار گیرند.احترام قائل شدن برای آنها اولین قدم است در کمک به ایشان درکسب شخصیت و عزت نفس.
دوم اینکه به پدر و مادر تذکر میدهد که دوران نوجوانی از کودکی جداست و علاوه بر احترام قائل شدن باید به نوجوان مسؤولیت هم داده شود تا در ضمن اجرای آن به توانمندهای خود دست یابد و با کسب موفقیت، شخصیت خود را به اثبات و انسجام برساند،همانند یک وزیر در کشور کوچک خانواده.
وزیر از یک جهت به معنای کسی است که باز مسؤولیتی را بر دوش گرفته و از طرف دوم کسی است که مورد مشورت و همفکری قرار گرفته است.لذا نوجوان باید در خانواده مورد مشورت قرار گیرد تا به تبادل افکار خویش بپردازد و علاوه بر ابراز وجود، تواناییهای فکری خود را نیز محک بزند.
پدر و مادری که دستور رسول اکرم(ص) را عمل میکنند، عملاً ارزش معنوی جوان خویش را مورد توجه قرار دادهاند و خواهش تکریم را که ناشی از خواهش کسب شخصیت میباشد، در او به نحو شایسته ارضا کردهاند.
طلب شخصیت با کسب عزت نفس یعنی ارزشیابی انسان در مورد خودش که با مفهوم هویت در ارتباط است، ارتباط مستقیم دارد و ضعف و قوت خصوصیات شخصیتی هر فرد با میزان موفقیت وی در کسب عزت نفس در ارتباط است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند:
من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة؛15یعنی هرکس به شرف معنوی و کرامت و عزت نفس خود عقیده دارد، با پلیدی گناه خوارش نخواهد ساخت.
امام هادی(ع) فرمودهاند:
من هانت علیه نفسه فلاتأمن شرّه؛16یعنی هر کسی که خود را ضعیف و خوار میداند و در باطن احساس پستی و حقارت میکند از شرّ او ایمنی نداشته باش.
روایات فوق، اهمیت کسب عزت نفس در جوانی را متذکر شده و توجه به آن باید سرلوحه روشهای تربیتی والدین محترم قرار گیرد.
الگویابی
یکی از ویژگیهای شخصیت انسان در دوران نوجوانی الگویابی است که در راستای رشد و شکل گیری هویت رخ میدهد.نوجوانان به دنبال الگویی هستند که آن را دوست داشته باشند و سعی میکنند شخصیت خود را مطابق با آن الگو کنند.
انتخاب الگو درراستای ارزشهای هر فرد میباشد؛جوانانی که ارزشهای معنوی، دینی و اخلاقی برایشان مهم است الگوهای خود را از میان شخصیتهای مذهبی پیدا میکنند و جوانانی که قدرت بدنی، جمال ظاهری، ثروت و امثال اینها برایشان مهم است از افرادی که در این زمینهها مطرح هستند، پیروی میکنند.نیاز به الگو و توجه به آن از دیدگاه قرآن نیز مطرح گردیده و خداوند متعال بهترین اسوه و سرمشق را برای بشر معرفی کرده است:
لقد کان فی رسول اللّه اسوة حسنه لمن کان یرجواللّه و الیوم الآخر و ذکر اللّه کثیراً.(احزاب،33/21)
برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
خداوند متعال رسول گرامی خویش را بهترین الگو برای انسانها معرفی مینماید و در کنار ارائه الگو، ارزشهای اساسی حیات انسان را نیز مطرح میکند،ارزشهایی چون ایمان به خدا و روز قیامت که انگیزه حرکت در مسیر زندگی هستند و یابه خداوند که تداوم بخش آن است.و بدون شک کسی که قلبش از چنین ایمانی لبریز نباشد پیروی از رسول خدا برایش مقدورنیست.
شناساندن الگوهای ایمانی و اخلاقی از وظایف مربیان، والدین ومسؤولان امور آموزشی و تربیتی میباشد.اگر شخصیت پرنفوذ رسول خدا(ص) به ویژه دوران نوجوانی و جوانی ایشان به جوانان شناسانده شود و بر عنصر اخلاقی شخصیت آن رسول گرامی که «محمد امین» لقب یافته بود تأکید شود و این حقیقت بیان شود که آن حضرت در جوانی به این لقب مفتخر شده بودند؛هالهای از پاکی، قداست و حرکت، نوجوانان را به وجد در می آورد و شیفته رسول اکرم(ص) و مجذوب شخصیت وی می شوند.
خداوند متعال نه تنها در قرآن پیامبر اکرم(ص) را به عنوان الگوی نمونه معرفی مینماید، بلکه ماجرای زندگی و ویژگیهای جوانانی را نیز برشمرده، که بهترین الگو و سرمشق برای جوانان هستند.نوجوان شجاع، پرشور،انقلابی و مبارزی که در شانزده سالگی در مقابل طاغوت زمانه ایستاد و بت شکنی نمود و با منطق صریح خود مردم را متوجه اشتباهاتشان نمود، کسی نیست جز حضرت ابراهیم(ع).
در سوره مبارک انبیا آمده است که حضرت ابراهیم مبارزه علیه بت پرستی را از خانواده و نزدیکانش شروع کرد و با دلایل منطقی و استدلالهای محکم آنان را به سوی توحید دعوت مینمود ولی به سبب بیاعتنایی قومش تصمیم به انجام کاری گرفت تا آنان را منقلب کند و تأثیر بیشتری بگذارد.17
بنابراین روزی که مردم به خارج شهر رفته بودند همه بتها را شکست و تبر را بر گردن بت بزرگ نهاد.وقتی مردم این صحنه را دیدند گفتند تنها کسی که میتواند این کار را کرده باشد، جوانی به نام ابراهیم است.
قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابراهیم.(انبیاء، 21/60) گروهی گفتند:شنیدیم جوانی از (مخالفت با) بتها سخن میگفت که او را ابراهیم میگفتند.و قیل ان ابراهیم القی فی النار و هو ابن ست عشرة سنة ؛18و گفته شده که ابراهیم در آتش افکنده شد در حالی که شانزده ساله بود.
گروهی از جوانان نیز در قرآن مطرح شده اند که با وجود اینکه در بهترین شرایط و موقعیت اجتماعی، از نظر مقام و ثروت بودند، ولی وقتی حقیقت توحید را دریافتند، و به خدای یگانه و روز معاد ایمان آوردند،زر و زیور را رها کردند به غار خشن و خشک پناه بردند و در راه ایمان و عقیده از جان خود نیز دریغ نورزیدند و أسوه جوانان عالم شدند.
اذ اوی الفتیة الی الکهف فقالوا ربّنا من لدنک رحمة و هییء لنا من أمرنا رشداً(کهف،10/18)
زمانی را به خاطر بیاور که این گروه از جوانان به غار پناه بردند و گفتند پروردگارا ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز.
انّهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی(کهف/13)
… آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورند و ما بر هدایتشان افزودیم.
همچنین خداوند متعال در یک سورهٔ کامل ماجرای زندگی حضرت یوسف(ع) را بیان میکند و او را جوانی نیکوکار معرفی میکند که سبب احسان و نیکوکاری و اخلاق نمونهاش، در زمان جوانی خداوند چشمههای علم و حکمت خود را بر قلب او جاری میسازد و این وعده را به تمام جوانان میدهد که اگر یوسف گونه در زمرهٔ «محسنین» قرار گیرند، پاداششان را دریافت خواهند کرد.
و لما بلغ أشدّ اتینا حکماً و علماً و کذلک نجزی المحسنین(یوسف،12/22)
و هنگامی که به سن رشد و کمال جوانی رسید به او حکمت و علم دادیم و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم.
«حکمت و علمی که خداوند به یوسف داد موهبتی ابتدایی نبود بلکه به عنوان پاداش به وی داده شد چرا که او از نیکوکاران بود و جمله «و کذلک نجزی المحسنین» اشاره به این معنی میکند.و از این جمله همچنین این معنا مشخص میگردد که خداوند از این علم و حکمت به همه نیکوکاران میدهد، البته هر کسی به قدر نیکوکاریش….»19
علاوه بر نیکوکاری، ویژگی ممتاز این جوان نمونه، عفت و پناه بردن به حُسن حسین الهی در مقابل آلودگی.یوسف(ع) در صحنهٔ آزمایشی بسیار سخت و عظیم قرار میگیرد و در بحبوحه جوانی و قدرتمندی می فرماید:… معاذ الله انّه ربّی أحسن مثوای إنه لایفلح الظالمون (یوسف/23) یعنی پناه میبرم به خداوند که پروردگار من است و ظالمان و ستمگران رستگار نمی شوند.
آری یوسف الگوی پاکدامنی و عفت برای جوانان است، و مطالعهٔ دقیق و صحیح زندگی او، از ضروریات است که باید مورد توجه والدین، مربیان، مسؤولان آموزشی و حکومتی و خود جوانان قرار گیرد.علاوه بر یوسف(ع)، مریم (س) نیز به عنوان دختری عفیف و پاکدامن، و اسوه تقوی، عبادت و ایمان معرفی میگردد، و او بانویی است که خداوند به خاطر عفتش او را میستاید و شایسته دریافت روح اللّه میگردد.
و مریم بنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدقت لکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین (تحریم،66/12)
و مریم دختر عمران مثل زده شده که دامان خود پاک نگه داشت و ما از روح خود در او میدمیدیم، او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود.
حضرت موسی (ع) نیز جوانی نیکوکار و غیرتمند است که دوران جوانیاش در سوره قصص مطرح میگردد و او نیز به سبب احساس و نیکوکاری شایسته دریافت علم و حکمت الهی میگردد.
و لما بلغ اشده و استوی ءاتینا حکماً و علماً و کذلک نجزی المحسنین (قصص،28/14)
هنگامی که به جوانی رسید و نیرومند و کامل رشد حکمت و دانش به او دادیم و این گونه نیکوکاران را جزا میدهیم.موسی(ع) به سبب تقوی الهی و اعمال نیکش شایستگی این مقام را پیدا میکند آن هم در زمان جوانیش که با زمان نبوت و القای وحی فاصله زیادی داشت.و نکته مهم دیگر که در جریان این داستان مطرح گردید این است که دختر جوانی که شایسته همسری موسی(ع) میگردد، دختری است که خداوند متعال به این صفت او را متذکر می شود.
فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء… (قصص/25)
ناگهان یکی از آن دو دختر که در نهایت حیاء گام برمیداشت به سوی موسی آمد…
آری رعایت عفت،حیاء و پاکدامنی در حضور اجتماعی، ویژگی ممتازی است که این دختر جوان دارا میباشد و به سبب این صفات شایسته همسری مردی می شود که در آینده پیامبر خداوند خواهد بود.امید است که جوانان با ایمان میهن اسلامیمان به نحو احسن الگوهای قرآنی را شناسایی نموده و آنان را سرمشق خود قرار دادهو به سر منزل کمال و تعالی راه یابند.
ویژگیهای عاطفی حیات نوجوانان و جوانان
نوجوانان در دوران بلوغ زود انگیخت بوده و به اصطلاح سریع التأثر میباشند؛لذا واکنشآنها بیشتر و پرهیجانتر میباشد و فوران احساسات به حدی است که گاهی با یک کلمه یا یک کنایه، طوفانی از احساسات به پا میکنند که آثار آن به وضوح در چهرهشان مشخص میشود… تغییراتی که در هیجانات زندگی رخ میدهد،همه نتیجه نظام جدیدی است که در دستگاه هورمونی و دستگاه اعصاب پیدا می شود….20
در دوران بلوغ تعادل موجود بین احساسات و اندیشههای منطقی نوجوان بر هم میخورد و کفه احساسات سنگینی میکند و عقل را تحت تأثیر قرار میدهد.21
پیامبرگرامی اسلام درکلام خویش به این ویژگی شخصیت نوجوانان اشارهکرده ومیفرمایند:
الشباب شعبة من الجنون؛22جوانی شعبهای از جنون است.
جنون از مادهٔ جن و به معنای پوشیدگی و استتار است، گویا دوران جوانی دارای ابهام و پوشیدگی است، نوجوانان واقعاً نمیداند چه چیزی در نهاد او اتفاق افتاده است، تغییرات عمومی بدن و روانی آن چنان سریع و همه جانبه است که او را دچار تشویش و نگرانی میکند و تصمیم گیریها را برای او مشکل می سازد و برخوردهای او را با خانواده و مردم سخت میکند.23
بیثباتی عاطفی، خواهشهای متضاد و افراط در احساسات از ویژگیهای عاطفی روانی نوجوانی است.این هماهنگیها برای نوجوانان ناشناخته و مبهم است و گاه آنان را دچار سردرگمی میکند.همچنین والدین و مربیان نیز که آگاهی به مسائل این دوران ندارند، میتواند موجبات تعجب و ناراحتی را فراهم کند.حضرت علی(ع) حدیثی دارند که توضیح مطلب فوق را کامل میکند، ایشان میفرمایند:
لایزال العقل و الحمق تیغالبان علی الرجل إلی ثمانی عشر سنة فإذا بلغها غلب علیه اکثرهما فیه؛24 پیوسته عقل و حماقت در مزاج نوجوانان تازه بالغ در جنگ و ستیزند تا بحران بلوغ را پشت سر گذارند و به سن هجده سالگی برسند،در آن موقع اگر ساختمان فکری جوان طبیعی و سالم باشد،کم کم پیروز می شود و حماقت شکست میخورد و اگر انسان احمق باشد حماقت بر عقل غالب خواهد شد.25
در این میان روایاتی به چشم میخورند که درآنها تعبیر «مستی جوانی» مشاهده میشود.
امام علی(ع):اضاف السکر اربعة:سکرالشباب،سکرالمال،سکرالنوم وسکرالملک.26
مستی بر چهار گونه است:مستی جوانی، مستی ثروت، مستی خواب و مستی ریاست.
از ویژگیهای نوجوانی، تخیل پردازی و تصورات و تفکرات شاعرانه است و میتوان گفت تعبیر سکر الشباب بخشی از این ویژگی را متذکر میشود.
میل به تصورات ناشدنی و تخیلات غیر ممکن از خصوصیات دوران شباب است که در نهاد نوجوانان قرار داده شده و باعث تقویت قوه تخیل میگردد و مقدماتی هستند برای تفکرات بالاتر و خواهش تعالی و پیشرفت، که البته باید تحت مراقبت صحیح قرار گیرد و دورنمای مناظر موهوم فردا، شرایط واقعی امروز را هدر ندهد.به سبب این ویژگیهای عاطفی دوران نوجوانی و غلبه احساسات، گاه شاهد رفتارهایی دو گانه و تا حدودی نامطلوب از نوجوانان میباشیم و باید بدانیم که حضرت علی(ع) راهکار مناسبی را بیان فرموده اند که در رفتار با جوانان باید آن را بکار بندیم.ایشان میفرمایند:
جهل الشباب معذور و علمه محصور؛27 نادانی جوانی پذیرفته شده است و علمش محصور است.
به کارگیری شیوه تغافل و مسامحه از ضروریات رفتار با نوجوانان است، تا کم کم بتوانند راه و روشهای صحیح و عاقلانه را برگزینند و از این معبر پر پیچ و خم با تکیه و اعتماد بر والدین ومربیانی که با گذشت و مهربانی آنان را حمایت میکنند، عبور نمایند.
ویژگیهای اخلاقی حیات نوجوانان و جوانان
یکی از جنبههای رشد و تکامل انسان،رشد اخلاقی میباشد، اخلاق ریشه در فطرت آدمی دارد و دستگاه ادراکی بشر به گونهای است که در برابر خیر و نیکی تمایل قلبی نشان میدهد و در برابر شر و بدی از خود اکراه نشان میدهد.
گفتیم که با شروع پدیده بلوغ و آغاز سنین نوجوانی، انسان به مرحلهای پیشرفته از تفکر دست مییابد که او را از دوران کودکی جدا میکند، تفکری که از محدودهٔ محسوسات و امور عینی فراتر رفته و قابلیت انتزاعی پیدا میکند.همزمان با رشد تفکر انتزاعی، رشد اخلاقی نیز گسترش مییابد و توجه انسان به مذهب و دین نیز معطوف میگردد، توجه به مذهب بخشی از رشد اخلاقی انسان است.نوجوانی آغاز ارزشها و ضد ارزشهاست و نوجوان در صدد شناخت و تثبیت هویت خود میباشد و بخشی از سؤالاتش این است که «خصوصیات اخلاقی، ارزشی و دینی من کدام است؟!!» هنگامی که جواب این سؤال را به دست آورد، احساس هویت و شخصیت میکند.
اعتقادهای انسان در دوران کودکی، جنبه تقلیدی داشته و از اعتقادات والدین نشأت میگیرد،لکن با فرا رسیدن ایام نوجوانی و جوانی و دست یابی به مرحله پیشرفته ای از تفکر، نوجوان مصمّم میگردد ، تا نظامی از معتقدات و باورها را از نو برای خویش به وجود آورد.«در سالهای بعد از بلوغ خیلی از پسرها و دخترها داشتن نوعی فلسفه زندگی را برای خود ضروری مییابند،… در اکثر موارد بچهها دیگر پذیرای کورکوانه عقاید و یا بیعقیدگی والدین و اطرافیان خود نیستند و میکوشند شخصیت خود را ارزیابی کنند و احساس میکنند دربارهٔ طبیعت و معنی وجود انسان و حتی خود، نیازمند پاسخ به پرسشهایی هستند،… برخی جوانان به زمینه سخت و مسلط مذهبی چون چوب بست شخصیت خود احساس نیاز میکنند، این احساس، حس مسؤولیت آنها را کمتر و زندگی را خیلی ایمنتر میسازد…»28
علاوه بر توجه به مذهب و فهم فلسفهٔ زندگی، جوانان به برخی از تعالیم و دستورات مذهبی شک میکنند و در فهم آنان دچار سرگشتگی میشوند و در این زمان باید ذهن آنان را از استدلال های درست و صحیح و اشباع نمود و مشکل آنان را به گونهای حل نمود که دچار تزلزل در اندیشه و فکر نشوند.نوجوانان سعی دارند حقایق را شخصاً از راه تفکر کشف کنند و به این دلیل به برخی مسائل دینی شک میکنند و در این موارد خانواده نباید متعصب باشد، بلکه فرصت تفکر را به نوجوان داده و راهنمایی دوستانه و منطقی را به او منتقل کند.
توجه به تمامی نکات در سفارش گرانقدر رسول اکرم(ص) نهفته است ایشان میفرمایند:
اوصیکم بالشبان خیراً فإنهم ارقّ افئدة فان اللّه بعثنی بشیراً و نذیراً فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ هم قرأ فکان علیهم الأمر فقست قلوبهم؛29به شما دربارهٔ نوجوانان و جوانان به نیکی سفارش میکنم، که به آنها دلی دقیقتر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند، خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم، جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولی پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند.
سپس به آیهای از قرآن اشاره کرد و دربارهٔ مردم کهنسال که مدت زندگی آنها به درازا کشیده و دچار قساوت و سخت دلی شدهاند سخن گفت.فطرت های پاک و وجدانهای بیدار جوانان، سخنان حضرت رسول(ص) را موافق طبع فضیلت دوست خود دریافتند و مجذوب تعالیم عالیه اسلام شدند و هستهٔ مرکزی اسلام را گروهی از جوانان تشکیل دادند و پیامبر همواره ایشان را حمایت کرده و دربارهٔ آنان به پیروان خود به نیکی سفارش می نمود.امام صادق(ع) نیز روایتی دارند که تأکید بر تسریع آموزش دینی نوجوانان دارد.
امام میفرمایند:
بادروا أحداثکم بالحدیث قبل أن تسبقکم الیهم المرجئه؛30در سخن گفتن با جوانانتان (در زمینه موضوعات دینی) تسریع نمایید قبل از آنکه مرجئهٔ (گروهی که از اباحیون بودند واز انجام تکالیف شرعی شانه خالی می کردن) بر شما پیشی گیرند و سخنان نادرست خویش را در ضمیر پاک آنان جای دهند و گمراهشان سازند.
علاوه بر روایاتی که تأکید بر تربیت دینی جوانان دارد، در تعالیم عالیهٔ اولیای گرانقدر اسلام روایاتی به چشم میخورد که خطاب به جوانان است و آنان را در دین داری و عبادت تشویق و ترغیب مینماید.از آن جمله روایات ذیل را میآوریم:
امام باقر (ع) فرمودهاند:
انّ أحب الخلایق إلی الله تعالی شاب حدث السن فی صورة حسنة جعل شبابه و جماله فی طاعة الله تعالی ذلک الذی یباهی الله به ملائکته فیقول هذا عبدی حقا؛31 به درستی که دوست داشتنیترین خلایق نزد خداوند متعال جوان کم سن و نیکو چهره است، که جوانی و جمال خود را در راه اطاعت خداوند قرار داده است و این کسی است که خداوند به او نزد ملائکه مباهات میکند و میگوید که این حقیقتاً بنده من است.
امام صادق(ع) فرمودهاند:
من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دمه و جعلوا الله عزّوجل مع السفرة الکرام البررة…؛32هر کس قرآن بخواند در حالی که جوانی مؤمن است، قرآن با گوشت و خون او مخلوط میگردد و خداوند او را با ملائکه گرامی و نیکان قرار میدهد….
و پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند:
ما من شاب یدع الله الدنیا ومهوها و أهرم شبابه فی طاعة اللّه الا اعطاه اللّه اجر اثنین و سبعین صدیقاً…؛33جوانی که دنیا و خوشگذرانی آن را به خاطر خدا ترک میکند و جوانیش را در راه اطاعت خدا سپری میکند، اجر هفتاد و دو صدّیق را خدا به او عطا میکند.
همچنین از پیامبر اکرم(ص) است:
…من شاب شبیبةفی الاسلام کان له نوراً فی القیامة…؛34هر کس جوانی خود را درراه اسلام سپری کند،در روز قیامت برای او نوری خاص خواهد بود.
ویژگیهای اجتماعی حیات نوجوانان و جوانان
رشد اجتماعی یکی از ابعاد شخصیت انسان است، نیاز به همبستگی در دوران نوجوانی به گونه ای دیگر در نهاد انسان نمایان میگردد، چرا که پیوندهای کودکی گسسته می شود و فرد در صدد ایجاد پیوندهای نوبا بزرگسالان برمیآید.
ایجاد ارتباط با دیگران در آغاز نوجوانی به طور عمده متمرکز به گروه همسالان و دوستان میباشد و ارزشیابی دیگران به خصوص همسالان و دوستان از نوجوانان برایش مهم و آغاز حرکت او به سوی روابط پیشرفته اجتماعی است.
در این زمینه دو مقوله مهم و حساس باید مورد نظر واقع شود، یکی انتخاب دوست و دیگری نوع ارتباط با خانواده.
دوستان
نوجوانان به همانند سازی خود با گروه همسالان می پردازند و از جهات مختلف مثلاً در طرز صحبت کردن و لباس پوشیدن، علایق هنری و… با نوجوانان همسال خود همانند می شوند و روابط با آنان معمولاً از روابط با اعضای خانواده گرمتر است، آنان بر پایه صمیمیت و وفاداری، دوستان خود را پیدا میکنند و بر پایه همین صمیمیت و گفت وگوهای خصوصی میتوانند خود را بشناسند و هویت خویش را کشف کنند.35
احساساتی چون غم و اندوه،گاهی وجود نوجوانان را فرا میگیرد و بیشتر آنها در این مواقع ترجیح میدهند با دوستان خود باشند و آنان را هم صحبتی خوب برای خود میدانند چرا که در بسیاری از احساسات با هم شبیه هستند.حضرت علی(ع) این ویژگیرا به این صورت بیان میکنند:
و لیف الهموم و قرین الأحزان…؛36هم سوگند با اندوهها و همنشین غمها.
گویا نوجوان، هم سوگند اندوههای جان آزار و همنشین غمهاست و برای او بهترین چیز این است که اندوهها را از خود دور کند و برای خود دوستی انتخاب کند.
اطراح عنک واردات الهموم بعزائم الصبر و حسن الیقین… و الغریب من لم یکن له حبیب…؛37اندوهها را که به تو روی آورد از خود دور گردان، با دل نهادن بر شکیبایی و اعتقاد بیگمان… و بیگانه کسی است که او را دوستی نیست.
دوستی و رفاقت پاسخ به یک نیاز فطری است و در پرتو دوستیها و محبتها شخصیت انسان به نقطه کمال یا سقوط میرسد.لذا باید در انتخاب دوست دقت لازم را کرد.
پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند:
المرء علی دین خلیله و قرینه فلینظر أحدکم من یخالل؛38 روش آدمی بر طبق مذهب و سیره دوست صمیمیاش خواهد بود.پس باید هر یک از شما بنگرد که با چه کسی دوستی میکند.
و امیرالمؤمنین(ع) نیز فرمودهاند:
الصاحب کالرقعة فی الثوب فاتخذه مشاکلاً؛39 یعنی:گزینش دوست، همچون وصله زدن بر جامه است پس آن را همرنگ و متناسب برگزین.
همچنین آن حضرت فرمودهاند:
من اتخذ أخامن غیر اختبار الجاه الإضطرار إلی مرافقة الأشرار؛40کسی که نسنجیده با دیگران پیمان میبندد،ناچار به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن در میدهد.
خانواده
بخش عظیمی از سعادت یا شقاوت جوانان و نوجوانان مربوط به خانوادههای آنان است.لذا باید تلاش شود با بالا بردن سطح آگاهی و آشنایی با رموز ویژگیهای شخصیت جوانان،مشکلات و اختلافات احتمالی را به حداقل رساند.
البته بسیاری از تعارضات مربوط به دوران نوجوانی است و کم کم با سپری شدن دوران بلوغ و استقرار آن دربدن، رفتارها و اندیشههای نوجوانان متعادلتر شده و دل نگرانیهای والدین هم کمتر می شود.
خانواده به لحاظ اهمیت خاصی که در این دوران حساس دارد،بهتر است موقعیت نوجوانش را واقع بینانه درک نماید و به آن ارج نهد و شخصیت لازمه بلوغ را که از نظر کمی و کیفی با کودک متفاوت است به او ارائه دهد، از نوجوانان نیز باید خواسته شود با خویشتن داری و رعایت احترام، روابط سالمی را با خانواده بنا نهند.41
امام صادق(ع) بهترین راهکار تربیتی را برای این دوران ارائه دادهاند.ایشان میفرمایند:
دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدب سبع سنین و الزمه نفسک سبع سنین فإن افلح و الاّ فانّه ممن لاخیر فیه؛42 فرزند خود را هفت سال آزاد بگذار بازی کند، هفت سال او را با آداب و روشهای مفید تربیت کن و در هفت سال سوم مانند یک رفیق صمیمی، مصاحب وملازمش باش، در این صورت رستگار میشود، و گرنه از کسانی خواهد بود که خیری در آنان نیست.
در خانوادههایی که پدر و مادر با احترام به شخصیت جوانشان،او را عزیز و گرامی میدارند و با او مانند یک دوست برخورد میکنند، نوجوان نیز حاضر است در مشکلات خود با پدر و مادر مشورت کندواز راهنمایی آنان استفاده نمایند،در غیر این صورت همسالان ناآگاه وکم تجربه، محرم راز ومرجع پاسخگوییبه سؤالات بیشمار نوجوان که خاص دوران نوجوانیاست خواهند بود.
جامعه
جوانی دوران قدم نهادن به عرصه اجتماع است و جوانان خواهان کسب شخصیت اجتماعی می باشند و در صدد هستند هر چه زودتر مورد پذیرش جامعه قرار گیرند.
در این میان توجه به سه نکتهٔ مهم و اساسی ضروری است، اول اینکه محیط اجتماعی تأثیر زیادی بر تربیت و شکلگیری شخصیت جوانان دارد، دوم اینکه ضرورت دارد جوانان تربیتی مناسب با شرایط زمانی داشته باشند و سوم، ضرورت ایجاد شغل برای جوانان است تا با ایفای نقشهای اجتماعی، استعدادهای خود را شناخته و به فعلیت در آورند و به تکامل برسند.
تاثیر محیط بر شخصیت جوان
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمودهاند:
الناس بزمانهم أشبه منهم بآبائهم؛43 شباهت مردم به محیط اجتماعی زمان خود، از نظر اخلاقی بیشتر است .
از شباهت به صفات خانوادگی و خلقیات پدران جوانان و به خصوص نوجوانان،بسیاری از صفات خود را از کسانی میگیرند که درمحیطهای مختلف خانواده، مدرسه، آموزشگاه و کوچه و محله به طور متناوب با آنان در تماس هستند و در بسیاری موارد شاهد رفتارهایی از آنان هستیم که از اجتماع کسب کردهاند.
به جهت تأثیر زیاد اجتماع در شکل گیری شخصیت، بر مربیان، والدین و مسؤولان حکومتی لازم است که شرایط محیطی مناسبی را برای جوانان فراهم آورند، و در صورت وجود مظاهر آشکار فساد اخلاقی و رفتارهای نادرست اجتماعی با آن برخورد جدّی نمایند. چرا که اگر در اجتماع روشهایی مخالف تربیت صحیح خانوادگی معمول شود، جوانان در پیروی از آنها کنجکاو شده و مردّد میگردند که به حفظ رسم خانوادگی بپردازند یا پیروی از روشهای تازه اجتماعی بکنند و این اتفاق باعث ناراحتی، عدم اطمینان و در نهایت تزلزل و اختلال شخصیت جوانان می شود.امام علی(ع)فرمودهاند:
إذا خبث الزمان کسرت الفضائل و ضرّت و نفقت الرّذائل و نفعت و خوف الموسر أشد من خوف المعسر؛44وقتی محیط اجتماع آلوده و ناپاک شد،سجایای انسانی و فضایل اخلاقی بیرونق و زیان آور میشود و برعکس رذایل و ناپاکی در جامعه رایج و سودبخش میگردد و ترس آنچه سرایت میکند بیشتر است از آنچه سخت مینماید.
ضرورت تناسب تربیت با شرایط زمان
حضرت امیر(ع) فرموده اند:
لاتقسروا اولادکم علی آدابکم فانّهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم؛45 فرزندان خویش را مجبور نکنید که به آداب و رسوم شما عمل کنند، چون آنان متعلق به زمان دیگری هستند و باید متناسب با زمان خود تربیت شوند.
ایفای نقشهای اجتماعی مستلزم کسب مهارتهای لازم میباشد، نوجوانان در مرحله شناخت استعدادها و علایق خود میباشند و برای بدست آوردن حرفهای مناسب در آینده گامهای اولیه را برمیدارند تا در دوران جوانی با انتخاب شغلی مناسب فردی،مفید در جامعه محسوب شوند و استقلال و شخصیتی را که در جست وجویش بودند به طور کامل به دست آورند.
کلام امیرالمؤمنین (ع) در تربیت فرزندان متناسب با زمان، تکیه بر این دارد که باید فنون و علوم را مطابق روز به فرزندان یاد بدهیم و گرنه امکان موفقیت آنان را از بین بردهایم.همچنین آن حضرت فرمودهاند:
أولی الاشیاء أن یتعلمها الأحداث اشیاء التی اذا صاروا رجالاً احتاجوا إلیها؛46 برترین چیزهایی که خوب است جوانان یاد بگیرند، چیزهایی است که وقتی مرد شدند به آن احتیاج داشته باشند.
توصیه به کسب علم، مهارتها و فنون به خصوص فنون دفاعی و نظامی همواره مورد نظر اولیای گرانقدر اسلام بوده و ایجاد شرایط یادگیری برای فرزندان را همواره به پدران توصیه کردهاند.
البته لازم به توضیح است که منظور از «ادب» در روایت مذکور رسوم اجتماعی معمول است و گرنه سنن ثابت انسانی و مقررات قطعی اسلامی که پایه و اساس خوشبختی بشر است تغییر ناپذیرند.اگر بر فرض در جامعه ای افراد مغرض از انجام سنن اساسی سرباز زنند و به اسم تغییر مقتضیات زمان گناهانی را روا و فرایضی را غیر ضروری تلقّی نمایند، واقعیت آن سنن تغییر نمی کند و سرانجام نتایج شوم آن تخلّف دامن گیر جامعه خواهد شد.منظور همسو شدن با تحولات و تکامل علمی جهان و پیشرفت آداب و فنون وعلوم است و لازم است فرزندان خود را با شرایط زمان تطبیق دهند و با جامعه سازگاری داشته باشند،ولی هرگز اجازه داده نشود که به نام تغییرات شرایط زمان، سنن اساسی و سعادت بخش اجتماعی نادیده گرفته شود و از حدود مقررات قطعی اسلام قدمی فراتر گذارده شود.
ضرورت ایجاد شغل
یکی از عناصر مهم حیات اجتماعی جوانان انتخاب شغل و شروع منظم و کارآمدتر فعالیت اجتماعی است.جوانان خواهان ورود به اجتماع هستند تا انرژی و تازگی وجود خویش را در راه پذیرش مسؤولیتهای اجتماعی صرف کنند و از جانب اجتماع جدّی تلقی شوند، آنان از تأثیر گذارترین عوامل انسانی در جامعه بشری هستند و هر گونه تعالی و ترقی و پیشرفت در ابعاد مادی و معنوی مرهون تواناییها، آمادگیها و استعدادهای جوانان یک جامعه است.
هویت شغلی به صورتی بسیار ساده از دوره کودکی شروع به شکل گرفتن میکند و کودکان به خیالپردازیهای شغلی میپردازند.و در نوجوانی با بروز تواناییهای فکری و تفکر انتزاعی به آزمایش ذهنی مشاغل پرداخته و میفهمند که به دست آوردن یک شغل مستلزم تواناییها و آموزشهای خاص است و بالاخره مرحله واقع بینی شغلی در جوانی حاصل میشود.
در تعالیم عالیه اسلام علاه بر تأکید بر ضرورت تربیت متناسب با فنون و علوم زمان، تأکید فراوان بر ایجاد شغل مناسب برای فرزندان نیز شده است.
پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند:
یا علی حقّ الولد علی والده أن یحسن اسمه و أدبه و یضعه موضعاً صالحاً؛47پیامبر (ص) به حضرت علی(ع) فرمودهاند:که ای علی، حق فرزند بر پدرش این است که برای او نام خوب انتخاب کند، در ادب و تربیتش بکوشد و او را به کار شایستهای بگمارد.
داشتن شغل و قبول مسؤولیت نه تنها وسیله امرارمعاش است بلکه خود مایه عزت نفس و شرف اجتماعی و از عوامل مؤثر اعتماد به نفس و اثبات شخصیت است.
جوانی که کار میکندو در آمد شخصی دارد، خود را مستقل و آزاد میبیند و در باطن احساس سربلندی و افتخار میکند، به خود حق میدهد که در جامعه اظهار وجود نماید و خویشتن را به عنوان یک عضو مفید اجتماع به حساب آورد.برعکس اگر جوانی که همه وجودش توانمندی و هیجان و غرور است نتواند شغل مناسب پیدا کند و به خواستههای فطری خویش دست یابد، در معرض شدید نگرانی، اضطراب، افسردگی و به دنبال آن خطر، انحراف و آلودگی میباشد.حضرت علی(ع) فرمودهاند:
أن یکن اشغل مجهدة فاتّصال الفراغ مفسدة؛48هم چنان که داشتن شغل، محل تلاش و کوشش است، بیکاری محل فساد و تباهی و نابودی است.
همچنین فرمودهاند:
من الفراغ تکون الصبوة؛49حالات و رفتارهای جاهلانهٔ جوانی ناشی از بیکاری است.
جوانان وظیفه دارند با تلاش و همت عالی به کسب مهارتهای لازم جهت شایستگی برای یک شغل مناسب، بپردازند و بدانند سعی و تلاش برای امرار معاش در شریعت اسلام امری است که دارای اجر معنوی بالایی میباشد و کسی که از قبول مسؤولیت و سعی و تلاش شانه خالی کند مورد بدیبنی اسلام است.
والدین و مسؤولان محترم حکومتی نیز باید تمام نیروها و سعی و تلاش خود را جزم کنند تا شرایط کار و کسب شغل را برای جوانان فراهم نمایند.چرا که بیکاری عامل بسیاری از خطرات برای جامعه و جوانانش میباشند، بیکاری اگر منجر به فقر گردد، اساس اعتقادات و ایمان را با مشکل مواجه میکند و جامعه را در سراشیبی سقوط و ناامنی قرار میدهد.
1. میرزا حسین نوری،مستدرک الوسایل، 12/157.
2. موسوی همدانی،ترجمه المیزان، 17/525.
3. فیض کاشانی،تفسیر الصافی، 5/14.
4. ر.ک:ترجمه المیزان، 11/158.
5. آیت اللهمکارم شیرازی وهمکاران،تفسیرنمونه،21/328،به نقلازتفسیرروحالمعانی.
6. دکتر علی اکبرشعاری نژاد،روانشناسی رشد/6، انتشارات اطلاعات.
7. ر.ک:مستدرک، 3/256.
8. مصباح الشریعه ومفتاح الحقیقه/30.
9. ر.ک: دکتر احمدی و جهرمی ،روانشناسی رشد،(2)/102.
10. ر.ک:دکتر حسین لطف آبادی،روانشناسی رشد، (2)/214 و 215.
11. نهج البلاغه،نامه 31.
12. علامهٔ مجلسی ،بحارالانوار، 12/280.
13. محمد تقی فلسفی،جوان از نظر عقل و احساسات، 2/248.
14. شیخ حرّ عاملی،وسائل الشیعة، 21/476.
15. آمدی،غرر الحکم/677.
16. حسن بن شعبه حرّانی،تحف العقول عن آل الرسول/483.
17. رجوع کنید به سورهٔ انبیاء، آیات 51 ـ 57.
18. بحارالانوار، 12/25.
19. ترجمه المیزان، 11/160.
20. موریس دیس، بلوغ/46 ـ 47.
21. محمد رضاشرفی،دنیای نوجوان/162.
22. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه،4/377.
23. دکتر سید احمد احمدی،روانشناسی نوجوانان و جوانان/232.
24. بحارالانوار، 75/82.
25. جوان از نظر عقل و احساسات، 1/132.
26. تحف العقول/124.
27. غررالحکم/327.
28. دوریس اودلوم،سیری در بلوغ ، ترجمه:کاظم سامی، محمد رضا ریاضی/145.
29. جوان از نظر عقل و احساسات، 1/248، به نقل از کتاب شباب قریش.
30. شیخ طوسی ،تهذیب،8/ 111.
31. حسن بن أبی الحسن،دیلمی،أعلام الدین/120.
32. شیخ کلینی،کافی، 2/603.
33. شیخ طوسی،أمالی/535.
34. بحارالانوار، 10/89.
35. رجوع کنید به:دکتر لطف آبادی،روانشناسی رشد،2/143.
36. نهج البلاغه، نامه 31.
37. همان.
38. بحارالانوار، 17/192.
39. غررالحکم/423.
40. همان/416.
41. دنیای نوجوان/219.
42. من لایحضره الفقیه، 3/492.
43. ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه، 19/209.
44. همان،20/270.
45. همان/267.
46. همان،20/ 333.
47. بحارالانوار،71/85.
48. شیخ مفید، ارشاد،01/298.
49. غررالحکم/325.