طرح تفکر شیعی، نیاز جوامع زنان خارج از کشور
آرشیو
چکیده
فریبا علاسوندعضو هیئت علمی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ومدرسحوزه اخیراً به کشورهای امارات، سوریه، لبنان، ترکیه، امریکا و عربستانجهت فعالیت علمی و تبلیغی سفر کرده بود که با او درباره وضعیت علمی، فرهنگی و اجتماعی زنان این کشورها گفت و گویی کردیم که میخوانید.متن
فریبا علاسوندعضو هیئت علمی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ومدرسحوزه اخیراً به کشورهای امارات، سوریه، لبنان، ترکیه، امریکا و عربستانجهت فعالیت علمی و تبلیغی سفر کرده بود که با او درباره وضعیت علمی، فرهنگی و اجتماعی زنان این کشورها گفت و گویی کردیم که میخوانید. با توجه به سفرهایی که شما به خارج از کشور داشتید، فضای فرهنگی، اجتماعی و علمی جامعه زنان خارج از کشور را چگونه توصیف میکنید؟ ابتدا باید کشورها را به کشورهای اسلامی و غیر اسلامی تقسیم کنیم. در کشورهای اسلامی هم یک سری تقسیم بندهایی وجود دارد؛ تقسیمبندی بین زنان مسلمان شیعه و زنان مسلمان سنی، چرا که تا حدی دارای فضاهای متفاوتی هستند. از نظر فرهنگ اجتماعی نیز بین بررسی وضعیت زنان از نظر فرهنگ اجتماعی یا فضای اجتماعی زنان تفاوت وجود دارد. در کشورهای اسلامی از نظر فرهنگی و اجتماعی به طور کلی فضای موجود تحت تا‡ثیر دو عامل است؛ یکی فقه اهل سنت و دیگری ویژگیهای عرفی آن جوامع. این مسئله خیلی موِثر است که وضعیت فرهنگی و اجتماعی زنان را تا حدی در کشورهای اسلامی بخصوص کشورهای عربی تا حدی عقب براند، یعنی تقریباً فقه به شدت مردسالار اهل سنت و ویژگیهای رفتاری که در بین مردان مسلمان عرب وجود دارد باعث شده است تا زنان مسلمان کشورهای حوزه خلیج و کشورهای عربی دیگر، دچار یک سری مشکلات شوند. شاید این مسئله قابل توجه باشد که یکی از مشکلات اساسی زنها تورم بیش از حد مسئولیت خانگی است. آن هم نه در خصوص مادری یا همسری. مشکل مهمی که آن زنها از نظر فرهنگی و اجتماعی مطرح میکنند توقع بیش از حد همسرانشان نسبت به کار خانگی یا به تعبیر آنها عمل بیتی است، یعنی مسئولیت خانه داری این زنان آن قدر از نظر کمی و کیفی سنگین است که آنها حتی ممکن است به وظایف زوجیت و مادریشان هم خیلی نتوانند برسند. طبیعی است که این فضا در زمان کوتاهی به وجود نیامده و تحت تا‡ثیر عوامل مختلف است که من فکر میکنم یک بخش مهم آن تبلیغ نارسا از بعضی مسائل دینی است و به همین خاطر است که این ذهنیت در بین زنان آنجا وجود دارد که فکر میکنند از نظر دینی این چنین باید عمل کنند یا از نظر دینی مردان متوقع هستند که زنانشان در مقابلشان تا به این حد نسبت به وظایف سنگین خانهداری، متواضع و فروتن باشند، طبیعتاً در قشر روشنفکر این زنان -که در جوامع عربی کم نیستند- ضدیت و مقابلهای نسبت به وضعیت زن مسلمان که دامنهِ وسیعی دارد به وجود آمده است. که این ضدیت نسبت به مسائل دینی را هم به صورتهای مختلف شامل میشود. در این شرایط این اعتقاد برای قشر روشنفکر آنها به وجود آمده که یک نگاه مردانه خاصی در فقهشان وجود دارد و فقه اسلام به قرائت جدید نیاز دارد. یعنی دقیقاً میخواهند بین رفتار مسلمانی و اسلام در فضای روشنفکریشان تفکیک ایجاد کنند و میگویند اسلام ما یک قرائت مردانه است و ما نیاز به تحول داریم. البته در این میان بعضی از کشورها، مثل کشور ترکیه یا لبنان و تا حدی هم امارات که تحت تا‡ثیر فرهنگ کشورهای اروپایی قرار دارند، وضعیت فرهنگی اجتماعی زنانشان از جهاتی دیگر نیز متفاوت است و آنها هم تحت تا‡ثیر فضای به وجود آمده هستند به نوعی که آنها را از بعضی از رفتارها و آموزههای دینی یا مسائل اساسیتر حیات، دور کرده است. این مسئله حتی در کشور لبنان که از نظر مالی و اقتصادی، کشور بسیار ضعیفی است کاملاً مشهود است. بهطوری که زنانشان بیش از حد، به تجملات توجه دارند. موضوع دیگری که در ارزیابی وضعیت فرهنگی و اجتماعی زنان کشورهای دیگر قابل توجه است، این است که تقریباً، در تمام کشورهای اسلامی، زنان سنّی، تحت تا‡ثیر تحول روشنفکرانه در رابطه با حساس بودن نسبت به جریانات جهانی و در رابطه با تشکیل NGOها و انجمنهای زنانه بسیار پیشروتر و جدیتر بودند تا زنان شیعه، تقریباً این طور میشود تعبیر کرد که فضای تحصیلکردگان زنان شیعه از فضای زنان اهل سنت بستهتر است. البته کارهای زنان اهل سنت سطحیتر است و فعالیت زنان شیعه عمیقتر و از نظر عمق و کیفیت، فعالیتهای فرهنگی آنها کیفیتر است. و به بنیانها و زیر ساختارها بیشتر توجه دارند. ولی از نظر به روز بودن و ارتباط تنگاتنگ با مسائل جهانی به نظر میرسد زنان اهل سنت در فضای بازتری زندگی میکنند که این خود میتواند باز هم تحت تا‡ثیر عواملی باشد. اما در مجموع، به نظر میرسد زنان شیعی از مقابله با جهان خارج از اسلام هراس دارند، که شاید این ترس و هراس در بین زنان غیر شیعی وجود نداشته باشد. شما مسئولیت سنگین خانگی برای زنان مسلمان را یک امر منفی تلقی کردید. این نارضایتی از کدام طرف است؟ این دیدگاه شماست یا این نارضایتی از سوی زنان مسلمان عرب مطرح شده است؟ دقیقاً از طرف زنان. یکی از مشکلاتی که در سفر به سوریه، ترکیه، لبنان و بیشتر کشورهای عربی مشاهده کردم. در همه جا و در همهِ استانها به چیزی که در مراودات عمومی و حتی در مطالب علمی مطرح میکردند، تورم وظایف خانگی بود. البته سنگین بودن کارهای خانه از نظر کمیّت یک بحث است و فشارهای روانی که به این زنها وارد میشود، از این نظر که مردانشان به عنوان یک وظیفهِ دینی متوقع هستند که آنها این کار را انجام دهند، بحث دیگری است که در واقع به سنگینی کار اضافه میکند. حتی بعضی از آنها میگفتند که ما مورد تهدید هستیم که اگر به این سبک خاص عمل نکنیم، به این سبک غذا نپزیم، مهمانداری نکنیم، کارهای منزل را انجام ندهیم، زندگیمان مبتلا به تجدید فراش میشود و همسرمان زنان دیگری را اختیار میکند. این مشکل به حدی بود که وقتی در رابطه با وظایف و جایگاه همسری و مادری، صحبت میکردیم آنها میگفتند که ما خیلی به مسئله مادری نمیرسیم، چرا که شوهرانمان آنقدر میبایست از فضای عمومی خانه رضایت داشته باشد که در تکاپو و هراس انجام آن وظایف اصلاً به وظایف و جایگاه همسری و مادری نمیرسیم. شما این نارضایتی را در این میبینید که نوع اندیشه و دیدگاه زنان تغییر کرده است یا نوع عملکرد مردان متفاوت شده؟ در گذشته وضعیت زنان ایرانی و حتی زنان کشورهای غیر اسلامی -نسبت به سنت خودشان- هم این طور بوده و این کارها را انجام میدادند شما این تغییرات را در عملکرد مردان میبینید یا نگرش زنان؟ همیشه وضعیت این طور بوده، ولی با بالا رفتن سطح آگاهی زنان بخصوص بعد از انقلاب اسلامی ایران و مطرح شدن دیدگاههای مترقی، جامع و کامل حضرت امام (ره) نسبت به وظایف مختلف زنان در عرصه خانه و اجتماع که یکی از محورهای اساسی تفکر امام، تحول زنان بود، نگرشها تغییر کرد. (البته نه اینکه امام خواسته باشند زنان را حتماً از خانه بیرون بیاورند اما تغییر نگرشی عمومی جامعه نسبت به جایگاه و هویت زن مسلمان یکی از ابداعات رفتاری حضرت امام بود) به دنبال شیوع این تفکر و مطرح شدن زن ایرانی به عنوان یک سمبل، که به خانواده پایبند است (ولی این پایبندی باعث نشده است که از فعالیتهای اجتماعی باز بماند) و مراودهِ زنان مسلمان کشورهای دیگر با زنان ایرانی طبیعتاً این زنها بیشتر متوجه خلاءهای خود شدند. مثل مطلبی که من تقریباً در همهِ کشورهایی که سفر کردهام شنیدم. هم در ترکیه هم در لبنان، سوریه و... هم از جانب زنان مختلفی که در این کشورها زندگی میکردند. و حتی در نشستی که در سوریه، با خواهران حوزه زینبیه دمشق داشتیم، و در آن جمع زیادی از زنان تحصیلکرده در علوم حوزوی از کشورهای مختلف حضور داشتند، تمام این زنها بر این مطلب اتفاق نظر داشتند که زن ایرانی از ابتدا، زن آسودهتری بوده، با وجود اینکه در داخل کشورمان خودمان قبول داریم که مشکلاتی برای زنان وجود دارد، ولی به طور کلی آنها اعتقادشان این است که مردان ایرانی مردان کم توقعی هستند و زنان ایرانی در رابطه با وظایف خانگی اصولاً از قدیم آسودهتر بودند و وظایف کمتری بر عهدهِ آنها گذاشته میشده. الگو قرار دادن زن ایرانی چقدر عمومیت دارد و آیا این الگوبرداری در جامعه علمی است یا در بین عموم زنان کشورهای اسلامی و عربی؟ و دیگر اینکه چه موازنهای در الگوبرداری از زن ایرانی و زن غربی در بین زنان مسلمان جهان است؟ در جوامع مسلمان و به خصوص در جوامع شیعی که با تفکر امام آشنا هستند، مسئله زن مسلمان ایرانی بسیار قابل توجه است. خانم <سعاد بکور> که یکی از سی نمایندهِ زن مجلس سوریه و از نظر مذهبی علوی مسلک است، دارای یکی از بزرگترین NGOهای زنان در سوریه است که در همه استانهای سوریه شعبه دارد و اعتراف میکند که کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان را محور قرار دادهاند اما چنین زنی با خصوصیاتی که گفتم اعتقادش این بود که زن مسلمان ایرانی یک الگوی منحصر به فرد است. تا‡کیدشان این بود که زن ایرانی، توانسته است با حجاب و با ظاهر کاملاً اسلامی فعالیتهای مختلف اجتماعی داشته باشد و در عین حال از التزامات به خانه در هر محوری، (همسری، خانه داری و...) نکاسته است. به هرحال فضایی که برای زن ایرانی موجود است برای آنها یک فضای آرمانی به حساب میآید. عملکرد مراکز علمی مربوط به امور زنان در کشورهای دیگر یا عملکرد مراکز ایرانی مثل رایزنیهای فرهنگی در رابطه با امور زنان چگونه است؟ به طور کلی توصیف فضای علمی کشورهای دیگر در رابطه با زنان یا سطح تحصیلات زنان و رویکرد جامعه نسبت به این امر برمیگردد. تقریباً علیرغم تصوری که میشود، زنان مسلمان فراوانی در کشورهای اسلامی، تحصیلات بالا دارند. به جز در بعضی از کشورها مانند کشور عراق که به دلایلی عقب ماندگیهای جدی دارد. اما در غالب کشورها، زنان، در شرایطی که ما به چشم خودمان دیدیم ممانعت فرهنگی ندارند، نوعاً تحصیلات دانشگاهی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دارند. به خصوص در بعضی از کشورها مثل لبنان که تحت تا‡ثیر فرهنگ اروپایی، مسئله اشتغال برای زنان یک اصل است و برای پیدا کردن شغل باید تحصیلات قابل توجه داشته باشند گرایش به تحصیل زیاد است. و در کشورهایی مثل لبنان، سوریه و ترکیه تا حدی علاقه زنان به خواندن علوم حوزوی وجود دارد -عکس کشور ما که تحصیلات دانشگاهی از نظر حیثیت اجتماعی ارجحیت دارد- چون برای زنان و دختران آن کشورها، تحصیلات حوزوی نو است، و به نظرشان میرسد که برای پالایش فرهنگ موجود از شوائبی که جزو دین نیست و در دین وارد کردند و به حیثیت اسلام به خصوص در محور زن و خانواده لطمه زده، تحصیلات حوزوی ارجحیت دارد. البته در کشورهای ترکیه و تونس زنان محجبه از نظر تحصیلات دانشگاهی دچار مشکل هستند. این زنان، هم در تحصیل و هم در اشتغال به طور اساسی مشکل دارند و اینها ناچار هستند که در مراکز غیر انتفاعی یا مراکز ایرانی که در آنجا تا‡سیس شده تحصیل کنند. بخشی از آنها هم به ایران میآیند و در حوزههای علمیه داخلی تحصیل میکنند. به هر حال به نظر میرسد فعالیتها و فضای علمی حداقل اگر نگویم خوب اما در سطح بینمتوسط و خوب است. مطلب قابل توجهی که در اینجا وجود دارد این است که یکی از امتیازاتی که زنان آگاهتر و نخبهتر یا دارای تحصیلات بالاتر که بیشتر مسائل مربوط به کشورهای خودشان را درک میکنند، دارند فعالیتهای مستمر و پیگیر در انجمنهای زنان است که بخشی از این فعالیتها علمی است و بخش دیگری از آن بُعد فرهنگی و اجتماعی دارد، این فعالیتها در غالب NGOهای زنان، بین شیعیان و اهل سنت و حتی در بین زنان مسیحی این کشورها خیلی رایج است. عملکرد مراکز علمی و پژوهشکدههای این کشورها در زمینهِ مطالعات زنان چگونه است؟ آیا شما ارتباطی با این مراکز داشتید؟ خیر، متا‡سفانه فقط به صورت اجمالی با مرکز علامه فضل ا... در لبنان آشنا شدیم که یک مجتمع بسیار وسیع است و یکی از حلقات علمی، پژوهشی این مرکز، حلقه علمی، پژهشی مطالعات زنان است که کسانی که در این حلقه شرکت میکنند، تحصیلات دانشگاهی دارند. البته اطلاعات ایشان در حوزه دینی اطلاعات بدی نیست اما اینها گروههایی هستند که معمولاً میخواهند خیلی روزآمد کار کنند و نگاه روشنفکری دارند و تفکر آنها در مسائل زنان مبتنی بر قرائت جدید از دین است امّا در شناخت مبانی اصیل اسلامی ضعف جدی دارند، به نوعی که با وجود اینکه بنای آنها بر قرائت جدید از مسائل دینی است اما زمانی که با طرح مسائل دینی، با یک نگاه جامع مواجه میشدند، خاضع و فروتن بودند و خیلی ابراز علاقه میکردند که با مراکزی مانند دفتر مطالعات زنان در قم مرتبط باشند. من در سفرهای خود در رابطه با مسائل پژوهشی زنان با این گروه مواجه شدم، گروههایی نیز در حوزههای علمیه این کشورها بودند که به عنوان مراکزی نوپا در مراکز مطالعات زنان شروع به فعالیت کردهاند و بیشتر از این، مراکز علمی، پژوهشی در کشورهای اسلامی و در بین مسلمانها ندیدیم، البته مراکز دیگری وجود دارد، چرا که بیشتر انجمنهای زنان آنها کمیتهای به نام کمیته فرهنگ و پژوهش مطالعات دارند، اما اینکه سطح مطالعات آنها چقدر است، خیلی به دست نیاوردیم. با توجه به این محدودیت، آیا میتوانید مبنای این مراکز در پژوهش و مطالعات زنان و ضعف عملکرد اجرایی آنان را تحلیل کنید؟ چون ما در آنجا بیشتر گوینده بودیم و آنها شنونده، در این مورد زیاد نمیتوانیم صحبت کنیم و نیز برنامهریزی برای ارتباط با مراکز نداشتیم و شاید هم به دلیل نو پا بودن مطالعات زنان، این مسئله سازمان دهی نشده باشد ولی در ارتباط فردی با اساتید دانشگاه سوریه - چه سنیها، چه شیعیان و چه متشیعین (سنیهایی که تازه شیعه شده بود- ) ظرفیتهای علمی بالایی دیده میشد و این حاکی از این است که توانایی بالایی دارند که باید مثل جویبارهای مختلف به هم برسند. این مسئله در NGOهای علمی زنان نیاز به یک مدیریت دارد که در آن کشور یا احساس نیاز نشده یا چون تحت تدبیر واحد نیستند، این تجمعها صورت نگرفته است. بیشتر NGOها، سبقه مددکاری و توانمند سازی دارند و ما در آنجا متوجه فعالیتهای علمی و دسته جمعی به عنوان پژوهشکدههای مطالعات زنان نشدیم. البته در بعضی از دانشگاههای آمریکا به خاطر سوابقی که وجود دارد، بخش مطالعات زنان وجود داشت یا دوستان ایرانی در آنجا خبر میدادند که به طور معین در زمینهِ مطالعات زنان فعالیت میکنند که در حاشیههای سازمانهای دولتی یا غیر دولتی هستند و یا در دانشگاهها دارای دپارتمان (بخش) علمی ومعین هستند. ارزیابی شما از عملکرد ایرانیان مقیم این کشورها یا مراکز دولتی ایرانی که پایگاهی در آنجا دارند مانند سفارت خانهها و دفاتر رایزنی فرهنگی در زمینهِ زنان چیست؟ ایرانیان دولتی در دو بخش عمده حضور دارند، یکی ایرانیانی که در سفارت فعالیت میکنند و طبعاً باید فعالیتشان دیپلماتیک و سیاسی باشد و دوم ایرانیانی که در رایزنیهای فرهنگی و دفاتر فرهنگی ایران در کشورهای مختلف فعالیت میکنند، اینها هم به نوعی دولتی به حساب میآیند اما رسالتشان فرهنگی است. ما در رابطه با فعالیت سفارت خانهها چون چندان مرتبط نبودیم، اطلاعاتی نداریم. اما در مورد رایزنیها واقعیت این است که زنان و بحث زنان و خانواده برایشان چندان دغدغه نیست. در حالیکه وقتی ما بین مردم میرفتیم، چه ایرانیها و چه خارجیهای اهل همان کشور، مسئله زن و خانواده یک دغدغه و یک مسئله اساسی بود. یکی از مسائلی که بسیاری از ایرانیان مقیم کشورهای خارجی به ویژه آمریکا از ما میخواستند؛ طرح مباحث اسلام درباره زن بخصوص حقوق زن بود، یعنی درخواست و نیاز موجود، چه در بین ایرانیان و چه در بین غیر ایرانیان، مبتنی بر همین مسئله بود. زنان و مردان تحصیل کرده ایرانی مقیم نیویورک (که این شهر، شهری سیاسی و دانشگاهی است) نسبت به حقوق زن و مرد و خانواده از سطح آگاهی پایینی برخوردار بودند. با توجه به این نیاز، رایزنیها دغدغهای نسبت به آن ندارند و کمترین همکاری در این سفرها از طرف رایزنیها شد. و به همین خاطر نسبت به مسائل زنان و خانواده برنامهریزی صحیح و مناسبی وجود ندارد. به طور مثال در دعوت از شخصیتهای علمی برای تبیین تفکر اسلامی در خصوص بحث زن و خانواده دقت نظر به خرج نمیدهند، لذا ما مسبوق بودیم به رفتن افرادی که قبل از ما آمده بودند که اصلاً در مسائل زن و خانواده پاسخگو نبودند، در عین حال چه جامعه آن کشور و چه جامعه ایرانیان حاضر در آن کشور، در آن زمینه سئوالهای فراوانی داشتند و جلسات کسانی که در گذشته رفته بودند، بیش از اینکه مفید باشد مضر بوده و این حاکی از عدم برنامهریزی است. کارهای آنها کلیشهای، تکراری و بدون توجه به نیازهای جاری مسئله زنان و خانواده است. یکی از پیامدهای عدم برنامهریزی، در روند کار ترجمه مشاهده میشود که در بین مجلات و کتابهای متعدد چاپ شده توسط رایزنیهای فرهنگی در آمریکا هیچ محصول فرهنگی به بحث خانواده اختصاص ندارد. اگر به آنها ترجمه کامل ارائه شود حاضرند چاپ کنند ولی خودشان در این زمینه اقدام نمیکنند. در تشکیل NGOهای زنانه هم همینطور است که رایزنیها میتوانند با تشکیل یا حمایت این NGOها، به جای زن ایرانی حاضر در ایران که نمیتواند از وضعیت خودش دفاع کند، برای دفاع از اسلام و مقابله با ضد انقلاب خارجی از ایرانیان مقیم همان کشورها، به خصوص در امریکا و کشورهای اروپایی، استفاده کنند. در اینجا باید بگویم عملکرد فعالیتهای دولتی وقتی کافی نباشد انگیزه لازم در ایرانیهایی که آنجا هستند ایجاد نمیشود و من تقریباً هیچ تجمع زنانهای را بهصورت یک تشکیلات منسجم در هیچ کدام از این کشورها مشاهده نکردم، حتی در کشور امریکا که نسبت به کشورهای اروپایی آزادی بیشتری دارد و یک زن، با حجاب کامل اسلامی میتواند در جامعه فعالیت کند و نمیدانیم تا کی این فضا برایمان فراهم است، اما متا‡سفانه تلاش لازم نمیشود. در صورتی که من ظرفیت و بلوغ فکری و انگیزههای علمی ایرانیان مقیم آمریکا را بیشتر از ایرانیان سایر کشورها دیدم. چون بسیاری از آنها به منظور تحصیل رفتند و دارای مدارک بالا هستند و رفاه و فراغت آنها باعث شده که زنان آنجا وقت بیشتری داشته باشند. این شرایط خیلی مهیا است که یک حرکت دسته جمعی و تشکیلاتی صورت بگیرد. خود من با طرح این مباحث در آنجا با استقبال زایدالوصفی در بین زنان روبهرو شدم. از سوی دیگر، توقع مردم بومی این جوامع از رایزنیهای ایرانی بسیار بالاست. حتی آنها برای آشنایی با تفکر ناب امام میگویند که ما نمیگوییم حتماً کتابها را ترجمه کنند، اگر ترجمه، هزینه بالایی دارد اشکال ندارد، ما علاقهمندیم که فارسی یاد بگیریم، یعنی یکی از درخواست هایشان از رایزنیها، تعلیم لغت فارسی بود که فارسی را به عنوان لغت انقلاب اسلامی میدانند. همانطور که میگوییم عربی لغت قرآن است، آنها نظرشان این بود که لغت فارسی لغت انقلاب اسلامی است. هرچند تا حدودی به نیازهای زنان جوامع دیگر ـ مسلمان و غیر مسلمان ـ اشاره کردید. بفرمایید که دیگر نیازها و مشکلات جامعه زنان این کشورها کدام است و انتظار آنها از ایران چیست؟ برخی از نیازها هستند که ممکن است خود آنها متوجه آن نباشند، به خصوص بعد از پیوستن این کشورها به کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان کاملاً قابل ردیابی است که در این بستر، بین فکر اسلامی و فکر غربی تلفیق التقاتی در حال شکل گیری است که این قضیه باعث پیچیده شدن مشکلاتشان میشود به طوریکه کشورهای اسلامی میخواهند در قالب اسلام تغییر ایجاد کنند، اما به وضوح دیده میشود که در بحث زنان و خانواده، چون اسناد جهانی وجود دارد و چون سیستم آنها نمیخواهد بر یک محور حکومتی اسلامی سیر کند طبعاً قوانین، تحت تا‡ثیر قرار میگیرد و این التقاط به وجود میآید. در واقع اتفاقی که میافتد این است که مسائل غربی، اسلام اندود میشود. یکی دیگر از مشکلاتی که اینها طبیعتاً در این جوامع با آن روبرو هستند؛ عدم وجود الگوی مناسب اسلامی است و در اولین نگاه میخواهند که ایران به آنها الگو بدهد. البته الگوی حکومتی به درد آنها نمیخورد مثلاً مسلمانان و شیعیان لبنان، حکومتی در اختیار ندارند که بخواهند الگوی حکومتی ما را اجرا کنند و در کشور ترکیه که حکومت آن لائیک است ما نمیتوانیم الگوی حکومتی به آنها بدهیم، ولی میتوانیم الگویی را به عنوان یک آرمان ارائه کنیم. یکی از نیازهای جدی دیگر زنان مسلمان خارج از کشور، تبیین مسائل اسلامی است. (و ترجمه در اینجا یک ضرورت محسوب میشود) چراکه برای فهم دین نیازمند دو چیز هستند: .1 شناخت جریان علمی نهادینه پیشین که یک جریان کاملا سنتی است. .2 شناخت جریان جدید رو به رشد که جریانی است مبتنی بر تفسیر جدید از نگرشهای دینی، تغییر گزارههای دینی و قرائتهای جدید از دین. لذا برای رها شدن از افراط و تفریط به شدت نیاز دارند تا این مباحث را به زبان خودشان مطرح کنیم. آنها نیاز دارند به اینکه به طور واقعی بین دیدگاه اسلام و عرف جاری مسلمین تغییر ایجاد شود که یکی از رسالتهای ماست. ما باید با بیان دیدگاههای دینی بگوییم که این عرف غلط مردم ترک است، این عرف غلط مردم لبنان است، این عرف غلط مردم ایران است و در نتیجه بگوییم؛ اسلام ناب چیست تا زمینهِ سوء استفاده مردان از حقوق زنان را از بین ببریم. یکی دیگر از مشکلات اساسی در مباحث علمی این کشورها - به ویژه کشورهایی با جمعیت بالای شیعی- در خصوص محور زن و خانواده، عدم طرح تفکر شیعی است. حتی میتوان گفت، چهرهِ شناخته شدهِ تفکر اسلامی در بحث زن و خانواده، مباحث اهل سنت است. من در بخش مطالعات زنان دانشگاه <کلرمُنت> که در بخش مذهب این دانشگاه وجود داشت. وقتی آخرین کتابها در مورد زنان را خواستم، یک کتاب به من دادند و گفتند که این خیلی به درد شما میخورد، عنوان کتاب <زن در اسلام>، از نگاه یکی از نویسندگان فمینیسم سنی در جهان اسلام بود. میخواهم بگویم سطح و بلوغ شناخت آنها از وضعیت زن در اسلام، زن در تفکر اهل سنت است. که همه میدانیم وضعیت زن شیعی -چه در مباحث تئوریک و چه در واقعیت زندگی خانوادگی- بسیار متفاوت است و این یکی از نیازهای اساسی این جوامع است که ما دیدگاههای شیعی را نسبت به زن و خانواده در این کشورها منتشر کنیم. در بحث تفکر شیعی که گفتید، چه بن بستهایی وجود دارد میتواند دولتی باشد یعنی ما اصلاً نتوانیم این کار را انجام دهیم به خاطر اینکه دولتها نمیخواهند؟ یا اینکه ریشههای فرهنگی دارد؟ در کشور ترکیه، بن بست دولتی وجود دارد.به طوریکه در یک برنامه در استانبول،20 نفر از فعالین عرصه مسائل زنان و خانواده در ترکیه از بین زنان شیعی شرکت کردند. که برای این کار ساده، با مشکلات زیادی مواجه بوده و دقتهای فراوانی توانستند خودشان را برسانند. بعد از این جلسه گفته شد که شما در سفرهای بعدی که میآیید اصلاً نباید تماس مجدد با ما داشته باشید. حتی تلفنهای شیعیان در آنجا تحت کنترل است. به خصوص شیعیانی که در ایران تحصیلات حوزوی کردهاند، همیشه در معرض خطرند، در ترکیه حتی آقایان مرتب اظهار ناراحتی میکردند که خیلی گرفتارند و نمیتوانند آزادانه با دفاتر رایزنی در ایران مرتبط باشند و گاهی اوقات با دو سه واسطه این کار را انجام میدهند. در ترکیه این محدودیت وجود دارد اما در کشورهای دیگری مثل سوریه، لبنان، امارات یا کشور آمریکا تقریباً بن بست دولتی در این جهت وجود ندارد. ما ظرفیتهای آنجا را نشناختهایم و استفاده نکردهایم در حالیکه میشود در آنجا غوغای علمی به پا کرد. نفوذ در دانشگاهها و مراکز آمریکا اصلاً محدودیت ندارد، مثلاً وقتی در نیویورک در رشته مطالعات زنان تفحص میکردم که با چه کسی میشود ارتباط برقرار کرد، خانمی به نام خانم دکتر شیوا بلاغی به عنوان یک زن برجسته در مطالعات زنان در دانشگاه کلمبیا نیویورک را معرفی کردند که رئیس بخش مطالعات زنان در آنجاست. البته درامریکا دو خط قرمز مهم وجود دارد: یکی بحث اسرائیل است که نباید علیه آن حرف زد و دیگری دقت در اینکه ظاهر عملکرد جنبهِ تروریستی پیدا نکند. اما بنبست دیگری که وجود دارد، این است که؛ متا‡سفانه ایرانیان عادت به سیستم تشکیلاتی در خارج از کشور ندارند و این نقطه ضعفی است که خود ایرانیان در آمریکا مطرح میکردند. همه زنان کشورهای مختلف در امریکا دارای تشکیلات وسیع مهم، شهرک، پلیس، NGOهای مختلف هستند. اما انگیزه کارهای تشکیلاتی و گروهی ایرانیان کمتر است و متا‡سفانه انگیزه تفرقهشان بیشتر است و این بنبستی است که ریشه در فرهنگ و تربیت دارد. یکی دیگر از بن بستها، دلزدگیهاست، که سفارت خانهها در این زمینه مقصر هستند و نمونه آنرا در امارات ملاحظه کردم. متا‡سفانه بعضی از افراد که در مراکز مختلف فرهنگی آنجا هستند کار را خیلی فردی و مستبدانه جلو میبرند و کمتر از ظرفیتهای مختلف ایرانیان به خصوص زنان تحصیلکرده آنجا استفاده میکنند و این شکایت عامی بود که در آنجا نسبت به این قضایا میشد بههرحال ظرفیتهایی که وجود دارد از آن استفاده نمیشود. آیا در پذیرش تفکر و مبانی شیعی، بن بستهای فرهنگی برای زنان خارج از کشور یا ایرانیان مقیم کشورهای دیگر وجود دارد؟ خیر، هر مطلبی به طور صد در صد جذب میشود و این را به طور قاطع میگویم.در این سفرها انگار آنها کویر بودند و مطالبی که بیان میشد باران. سئوالها و مسائل، علمی است و استقبال وصف ناشدنی است که نمونه آن در ایران کم است، نه فقط نسبت به برنامه ما، در آنجا یکی دو شبکه ایرانی کار میکند که این شبکهها به طور ملال آور از صبح تا عصر سخنرانی پخش میکنند، اما یکی از جذابترین و پر بینندهترین برنامهها برای مردم آنجاست. مسائلی مثل تفریحها، سرگرمیها، شوها، برنامههای مختلف موزیکال و چیزهایی از این قبیل، تشنگی آنها را برطرف نمیکند، آنها تشنه دانستن هستند، غربت و تنهاییها و عوامل روانشناسی دیگر که به آن ضمیمه میشود باعث ایجاد یک حس خودمانی برای هر حرف اسلامی-ایرانی در آنها میشود و در نتیجه به سمت جذب آن میروند. حتی ما استقبالی که در امریکا داشتیم در کشورهای اسلامی نداشتیم. یعنی اصلاً زمینههای پسزدن در آنجا نیست، فقط باید حرف کلیشهای نباشد. حرف مفید باشد. نکته داشته باشد و واقعاً سعی شود که دلسوزانه و مشتاقانه مسائل اسلامی را تبیین کند. در اینجا ذکر یک نکته که در کشور لبنان قابل توجه بود؛ خالی از لطف نیست و آن نشست مسالمتآمیز مسلمانان و غیر مسلمانان، نشست نسبتاً مسالمتآمیز شیعهها و سنیها و ملتزمین و غیر ملتزمین بود. مثلاً دیده میشد خانمی کاملاً محجبه با یک حجاب فوقالعاده با یک خانم کاملاً بی حجاب دست در دست هم قدم میزدند، با هم صحبت میکردند. من نمیخواهم بگویم که این حتما مثبت است. میتواند ناشی از این باشد که از امر به معروف و نهی از منکر خبری نیست، یعنی در واقع حس غیرت دینی از بین رفته باشد و ممکن است این هم نباشد. واقعاً افراد ممکن است در خلال این مسالمتها امکان انتشار فکرشان را یابند و دومی ارجح است به خاطر روند رو به رشد بحث حجاب اسلامی در این کشورها. یکی از جشنهایی که روز تولد حضرت زهرا در سال گذشته بر پا شد جشن محجبه شدن 800 دختر کاملاً بی حجاب لبنانی و جشن پذیرش حجاب کامل (عبا) از طرف 300 زن دیگر. یعنی 1100 نفر در یک سال با حجاب کردن میتواند حرکت منطقی و روبه رشدی باشد که برخورد صحیح سالم و مسالمتآمیز، میتواند یکی از عوامل آن باشد.ولی در کشور ایران بد حجابها با عصبانیت و ناراحتی به باحجابها زل میزنند، با حجابها هم با عصبانیت و ناراحتی و نگرانی به بدحجابها نگاه میکنند. به نظر میرسد که ما در اینجا به یک تغییر نیاز داریم، برای اینکه بحث حجاب را رو به رشد کنیم، البته نه برای اینکه غیرت دینیمان را از بین ببریم. و البته توجه هم داریم که گاهی مسئله بد حجابی یا مخالفت با دستورات اسلامیدر ایران یک رفتار اپوزیسیونی است. در بحث نیازها با توجه به اینکه ممکن است ترجمه کتب، زمان بر باشد و بعضی از کارهایی که رایزنیها به طور مقطعی انجام میدهند جوابگو نباشد و نیز مبادلات فیزیکی دانشجو کفاف ندهد -که نمیدهد- تشکیل دانشگاههای الکترونیک اسلامی ضروری به نظر میرسد. من بعد از سفر به امریکا این پیشنهاد را به دفتر مطالعات به طور جدی دادم که در ابتدا، سلسله دروسی به صورت غیر رسمی ولی الکترونیک تهیه کنید، که با توجه به امکانات آنها و باز بودن متون درسی الکترونیک در همه اوقات شبانه روز بسیار موِثر واقع خواهد شد. میتوان گفت: وجود دانشگاههای الکترونیک در مباحث اسلامی و به خصوص دانشکده مطالعات زنان، یکی از ضرورتهایی است که واقعاً باید به آن اندیشید."