برابری جنسی و عدالت اقتصادی
آرشیو
چکیده
بازتاب ارزیابی پنج ساله کنفرانسهای سازمان ملل در دهه نود نویسندگان: گیتاسن، سونیا آنوفرکاریا سایت:DAWN اسفند ماه 1383، اجلاس پکن + 10 با هدف و بازبینی و ارزیابی کارنامه ده ساله پکن، در نیویورک برگزار گردید. اکنون شاید بتوان از فاصلهای دورتر نگاهی به پنج سالگی پکن انداخت، گرچه گمان نمیکنم، چرا که نهادهای بینالمللی، بعد از برگزاری این همه کنفرانس و نشستهای پکن + 5 و پکن + 10، چه کاری جز صدقه و شعار و بیانیه برای زنان (و مردان) عراق و افغانستان کردهاند. پژوهشگران DAWN (گزینههای توسعه زنان برای عصر جدید)، برای یونیفم و به بهانه پکن + 5 تهیه کردهاند. DAWN خود را گروهی فمینیستی و متعلق به کشورهای در حال توسعه معرفی میکند که از سوی نهادهایی نظیر: بنیاد فورد، موسسه تعاون کشورهای در حال توسعه، بنیاد مکآرتور، آژانس سوئدی مشارکت بینالمللی توسعه و برنامه توسعه سازمان ملل، حمایت میشود و این بازتابی است که از سوی دیگران مطرح میشود و اطلاع از آن نیازی است که حوراء را بر بیان آن وامیدارد.متن
بازتاب ارزیابی پنج ساله کنفرانسهای سازمان ملل در دهه نود نویسندگان: گیتاسن، سونیا آنوفرکاریا سایت:DAWN اسفند ماه 1383، اجلاس پکن + 10 با هدف و بازبینی و ارزیابی کارنامه ده ساله پکن، در نیویورک برگزار گردید. اکنون شاید بتوان از فاصلهای دورتر نگاهی به پنج سالگی پکن انداخت، گرچه گمان نمیکنم، چرا که نهادهای بینالمللی، بعد از برگزاری این همه کنفرانس و نشستهای پکن + 5 و پکن + 10، چه کاری جز صدقه و شعار و بیانیه برای زنان (و مردان) عراق و افغانستان کردهاند. پژوهشگران DAWN (گزینههای توسعه زنان برای عصر جدید)، برای یونیفم و به بهانه پکن + 5 تهیه کردهاند. DAWN خود را گروهی فمینیستی و متعلق به کشورهای در حال توسعه معرفی میکند که از سوی نهادهایی نظیر: بنیاد فورد، موسسه تعاون کشورهای در حال توسعه، بنیاد مکآرتور، آژانس سوئدی مشارکت بینالمللی توسعه و برنامه توسعه سازمان ملل، حمایت میشود و این بازتابی است که از سوی دیگران مطرح میشود و اطلاع از آن نیازی است که حوراء را بر بیان آن وامیدارد. 1 ـ جهانی سازی و کنترل مرد سالاری: دو راهی زنان در آستانه هزاره جدید، چالش پیش روی فمینیستها برای همراهی برابری جنسی با عدالت اقتصادی در سطح جهانی، ملی و محلی از دو جنبه قابل توجه است: از یک سو، فرایندهای پیچیده جهانی سازی، عدم درک صحیح و حتی اجرای غلط آن، همانند شکل جدیدی از بازار آزاد به نظر میرسند. بازار آزاد، همه گزینههای ممکن برای نظم سرمایه داری جهانی را در خود پنهان دارد که حاصل آن، نابرابری رو به رشد و عمیق ثروت و در آمد است و در آن، شمار بسیاری از مردم فقیر از دستیابی به زندگی مرفه محروم هستند. از سوی دیگر، حداقل مجموعهای از واکنشها به فرایندهای جهانی سازی شامل: تقویت هویتهای ملی، مذهبی و اخلاقی، از طریق تأکید بر نقشهای «سنتی» جنسی و سیستمهای اقتدار صورت میگیرد. روابط زنان با این فرایندها، مغشوش و اغلب متناقض است. زنان در دهه هشتاد و نود، وارد بازار کار و تعداد زیادی از آنان صاحب درآمد شدند. این ورود، گاه تحت فشار نیازهای اقتصادی خانواده و گاه در پاسخ به فرصتهای جدید بازار کار و تحولات دیگر صورت گرفت، و نتیجه، بسته به کنترل زنان بر درآمد و استقلال شخصی، میتوانست متفاوت باشد. حضور زنان در بازار کار به خودی خود به معنای تسلط بیشتر بر درآمد نخواهد بود، بلکه ممکن است به مفهوم مسئولیت سنگین کاری، بارهای طاقت فرسا و وظایف چند گانه زنان باشد که سلطه کمی بر خط تولید جهانی دارند. درآمد بالا، همیشه ارزش زن را در خانواده افزایش میدهد، اما شگفت آنکه گاهی این مسئله به کنترل بیشتر و محکمتر زندگی و هستی او منجر میشود و گاهی میتواند به معنای آمادگی جسمی، استقلال شخصی و امکان شکستن سدهای جنسیتی و پدر سالاری یا دیگر مکانیسمهای مردانه سلطه باشد. این تناقضها نشان میدهد که تلاش زنان برای استقلال شخصی بیشتر (نزاع بر سر دست یابی به منابع اجتماعی یا خانوادگی، سهم عادلانه ارث، حق تصمیمگیری و حقوق جنسی و باروری) ممکن است به سادگی با خواستهها و دغدغههای دیگر آنان برای نظام اقتصادی عادلانه و برابر، سازگار نباشد. عجب آنکه از یک طرف، حامیان و بنیان گزاران اقتصاد جهانی، اغلب کسانی هستند که از شکستن نظامهای سنتی پدرسالاری پشتیبانی میکنند و از طرف دیگر، برخی مخالفت با جهانی سازی را به نام ارزشها و سیستمهای سلطهای انجام میدهند که تعدی را بر زنان روا میدارند. بنابراین، چالش فرا روی زنان آن است که چطور قاطعانه از ضرورت عدالت اقتصادی و تساوی جنسی در دنیای جدید دفاع کنند؛ دنیایی که در آن شکلهای گوناگونی از محافظه کاری اخلاقی وجود دارد که به طور منظم، استقلال زنان را مورد هدف قرار میدهد. 2 ـ به باد دادن بذرها کنفرانسهای سازمان ملل در دهه نود نشان داد که زمینه شکوفایی چنین تعارضها و تنشهایی وجود دارد. این کنفرانسها عبارت بودند از: کنفرانس محیط زیست و توسعه سازمان ملل (ریو، 1992) کنفرانس جهانی حقوق بشر وین، 1993)، کنفرانس بینالمللی جمعیت و توسعه (قاهره، 1994)، تشریک مساعی جهانی برای توسعه اجتماعی (کپنهاگ، 1995)، چهارمین کنفرانس جهانی زن (پکن، 1995)، و کنفرانس اسکان بشر (استانبول، 1996). همان طور که انتظار میرفت، تقسیم شمال ـ جنوب در همه این نشستها پدیدار گردید، اما قدرت و نفوذ سیاسی دولتهای شمالی در مذاکرات جهانی به نحو چشمگیری نسبت به دهه هفتاد افزایش یافته است؛ دههای که در آن، بحران بدهیها، برنامههای تعدیل ساختاری، نرخهای نابرابر رشد اقتصادی و اختلاف میان کشورهای جنوب تا حدی پیش رفت که ظرفیت و عزم سیاسی جنوب برای مذاکره مؤثر علیه شمال در مورد موضوعاتی از قبیل: بخشش بدهیها، کمکهای مالی برای توسعه، کنترل محیط زیست یا سطحی از ایفای نقش در تجارت بینالملل را تحلیل برد. در این فضا گروههای اخلاقی محافظه کار و مخالف با برنامههای حقوق زنان کوشیدند خود را به عنوان مدافعان جنوب معرفی کنند. طی روزهای برگزاری کنفرانس محیط زیست و توسعه سازمان ملل در ریو دوژانیرو (در سال 1992)، واتیکان علیه رشد فقر اقتصادی و نابرابری شمال و جنوب بیانیه داد و خواستار آزاد سازی بدهیها شد. از طرفی، موقعیتهایی که مذاکره کنندگان شمالی در مورد هر موضوع اقتصادی مانند: توسعه، بدهی، تجارت و تعدیل ساختاری اعطا نمودند، زمینه مساعد را برای نزدیکی میان واتیکان و تعدادی از جنوبیها فراهم کرد. در طول دهه نود، نیروهای اخلاقی محافظه کار، به شیوه نظم یافتهای از نفوذ سیاسی خود برای مخالفت با برنامههای حقوق زنان در سطح بینالمللی استفاده کردند. کنفرانس محیط زیست و توسعه سازمان ملل، اولین پایگاهی بود که بسیج اصلی سازمانهای زنان در آن صورت گرفت، گر چه حضور NGOها در آن، بیش از کنفرانسهای رسمی بود. تا پیش از کنفرانس وین (1993)، واتیکان شروع به آماده سازی نیروهای خود علیه بحث شناسایی حقوق زن به عنوان حقوق بشر کرده بود. در قاهره (1994)، واتیکان با شماری از کشورهای مخالف پذیرش برنامه حقوق بشر و بهداشت باروری، در خصوص سند کنفرانس جمعیت و توسعه، متحد شد. شش ماه بعد در اجلاس کپنهاگ، این همبستگی برای مخالفت با همه جنبههای خلاقانه مرتبط با جنسیت و بهداشت باروری عمل نمود. این تقابل تا کنفرانس پکن و نیز کنفرانس اسکان بشر(1996) ادامه یافت، اما در حالی که به نظر میرسید موضوع اصلی مذاکرات، حقوق زنان است، لایه درونی آن، انتقاد از تقسیم همیشگی شمال و جنوب و رشد ناکامیهای جنوب بود. لازم است سه نکته دیگر درباره کنفرانسهای دهه نود ذکر شود: اول، نمایندگان زنان (رسمی و غیر رسمی) به اندازه کافی حضور نداشتند و مباحث مربوطه به برابری جنسی و حقوق زنان، به سکوت یا مصالحه، گرایش پیدا کرد. آنها در حد مفاهیم ضمنی بین شمار زیادی از نمایندگان شمال و جنوب و نه طرح «بحثانگیز» مسئله ظاهر شدند. تعداد اندکی از فمینیستهای حاضر در اجلاس کپنهاگ، تلاش خود را برای حفظ منافع حاصل از کنفرانس وین و قاهره کردند. دوم، و مهمتر آنکه، به رغم اقدامات مخالفان، تنها شمار کمی از دولتهای جنوبی واقعاً وارد اتحادی شدند که حقوق زنان در آن معامله میگردید. پیشرفت حقوق زنان در وین، وفاق عمومی برای تمرکز بر بهداشت جنسی و باروری در قاهره، حقوق باروری تقویت زنان در خط مشی توسعه، و تأیید و شرح این موارد در پکن، امکانپذیر بود، زیرا اکثر کشورهای شمال و جنوب از آن حمایت میکردند. در قاهره و نیز پکن، وفاق عمومی حاصل شد، زیرا گروه 77 گروهی که در ژوئن 1964 از سوی 77 کشور در حال توسعه تشکیل شد و اکنون 132 عضو دارد ـ نه تنها به عنوان یک گروه اقتصادی، بلکه به عنوان کشورهایی منفرد، در خصوص برابری جنسی، حقوق زنان، بهداشت جنسی و باروری، حقوق و بهداشت نوجوانان... سخن گفتند. برای نمایندگان در قاهره (و بعد پکن) مشخص گردید که اختلاف بر سر موضوعات اخیر درون گروه 77، میان اقلیتی مخالف و اکثریتی موافق، جدیتر از آن است که حل و فصل شود. سوم، ائتلاف فمینیستی کشورهای شمال و جنوب که هم نمایندگان رسمی و هم نمایندگان NGOها بودند، میکوشیدند پلی را بنا کنند که کشورها و گروههای مخالف سعی در ایجاد آن بین عدالت اقتصادی و تساوی جنسیتی داشتند. برنامه عمل قاهره، شامل تعدادی از پیشروترین زبانها در رابطه با توسعه عمومی، تعدیل ساختاری و ضرورت اعطای رهبری به شمال با توجه به مدیریت مؤثر مصرف و ضایعات بود. برخی از این زبانها، یا ابتدایی بودند و یا از طرف نمایندگان زنان و تعدادی از دولتهای جنوبیِ موافق سازش با شمال در مورد موضوعات اقتصادی حمایت میشدند، تا آن اندازه که در برابر حقوق بشر زنان ابراز مخالفت کردند. در این راه، زنان، هم در قاهره و هم در پکن برای ترکیب عدالت اقتصادی و برابری جنسی تلاش مینمودند. 3 ـ برداشت سریع محصول بین مارس و جولای 1999، سه کنفرانس «+ 5» برای ارزیابی نشستهای دهه نود برگزار گردید. در ماه مارس، کمیسیون وضعیت زنان (csw) برای بحث در مورد ضرورت اجرای بخش بهداشتی کار پایه عمل پکن تشکیل شد. این موضوع از سوی کمیته مقدماتی ICDP+5 پیگیری شد که قادر به تکمیل کار خود در روزهای ویژهی مارس نبود. نشستهای داخلی و درون گروهی ادامه یافتند با اینکه کمیته مقدماتی رسماً فعالیت خود را در پایان ژوئن، درست قبل از طرح جلسه ویژه مجمع عمومی سازمان ملل، از سر گرفت. هم چنین در ماه می، اولین کمیته مقدماتی کپنهاگ + 5 تشکیل شد که پیشرفت آن، کند بود و مذاکرات به دلیل از سرگیری به عنوان جلسات داخلی در پایان اوت، مورد انتقاد قرار گرفت. ویژگیهای مشخصی در همه این فرایندها ظاهر شدند. پیشرفت در مذاکره به شکلی اسفبار آهسته بود و اغلب به بنبست میرسید. دو علت ظاهری برای این بنبستها وجود داشت: شکاف وسیع شمال و جنوب در مسائل اقتصادی، و مشکل دستیابی به اجماع عمومی درباره مباحث جنسیتی. اغلب کشمکشها بر سر این حقیقت بود که با شروع گردهمایی csw و ادامه آن در بخشی از مذاکرات ICDP+5، گروه 77 بر خلاف قاهره و پکن، اصرار داشت تا با یک صدا درباره تمامی مباحث اظهار نظر کند. تعجب آور نبود که هم زمان واتیکان با نمایندگان محافظه کار همکاری تنگاتنگی کرده بود تا در صورت امکان، از توافقات قاهره، پکن و وین عقب نشینی کنند یا از بحث جدی پیرامون موانع اجرایی و اقدامات آتی جلوگیری نمایند. علاوه بر آن، واکنش منفی آشکاری علیه NGOها در طول برنامههای مقدماتی قاهره + 5 از سوی تعدادی از نمایندگان دولتی مخالف با حضور و مشارکت NGOها ابراز شد. در یک سطح، و با توجه به تحلیل ابتدایی ما، هیچ یک از موارد بالا جدید به نظر نمیرسد. یقیناً هنوز آهنگ مذاکرات خشنتر از چشم اندازهای مورد انتظار زنان و سازمانهای غیر دولتی بود. گمان نمیرفت به کارگیری مجدّد زبان توافقات قاهره و پکن، نشان از این حقیقت باشد که اکثر کشورها اهداف اجلاس قاهره را از سال 1994 تحقق بخشیدهاند. یکی از دلایل میتوانست آن باشد که گروه 77 با توجه به نشست سازمان تجارت جهانی (WTO) در سیاتل و هم چنین اجلاس سازمان ملل در خصوص توسعه مالی، احساسی قدرتمند برای تک صدایی داشتند. بحران اقتصادی و مالی سالهای اخیر نیز باید به طور قابل ملاحظهای به عنوان رشد تجربه بین اعضای آن در نظر گرفته شود. از طرف دیگر، احتمالاً به علت ایجاد اندکی فضای باز برای مذاکره روی موضوعات اقتصادی، پاندول سیاسی جهان کمی از موضع سالهای سخت دولتهای محافظه کار شمال آمریکا و اروپا چرخیده است. ارتودکس نئولیبرال به دنبال بحران مالی با وضعیت آشفتهای دارد و بانک جهانی عموماً مواضع مختلفی اتخاذ کرده است. همه اینها ممکن است احساس فشار گروه 77 و فرصت نمایش جبههای واحد علیه شمال (در مورد مباحث اقتصادی) را توضیح دهد. اما توضیح نمیدهد چرا نمایندگان لیبرال جنوب، چنین زمان سختی را برای اثبات شیوه کار قاهره و پکن داشتند؛ منظور، تک صدایی برای موضوعات اقتصادی و صداهای متفاوت در مورد مباحث جنسیتی است. برای درک این مسئله، نیاز به فاکتورهای دیگر است. 4 ـ درسهایی از مذاکرات قاهره + 5 یک نکته مهم، این حقیقت است که تعداد زیادی و به ویژه نمایندگان رسمی جنوب برای کمیته مقدماتی ICDP + 5، از پرسنل هیئتهای امداد کشورها به دفتر سازمان ملل در نیویورک انتخاب شده بودند. بنابراین شماری از نمایندگان به جای وزرای بهداشت یا خانواده، دیپلماتهای وزارت خارجه بودند؛ یعنی افراد مزبور اغلب فاقد تجربه شرکت کنندگان کنفرانس قاهره بودند. تعداد کمی از توازنهای هوشمندان در برخی از توافقات قاهره آگاهی داشتند. بنابراین حتی با راسخترین عزم جهانی هم، بسیاری از نمایندگان پیشنهاد یا گفتههای تلویحی نیروهای مخالف حقوق زنان، صراحت لهجه نداشتند. NGOهای زنان و فمینیستهای کمی از نمایندگان رسمی، در مذاکرات طولانی قاهره و پکن، سخت کوشیدند تا زمینه و آگاهی را برای این نمایندگان فراهم کنند. هم چنین مشکل فضای ذهنی نیویورکیها وجود داشت که مذاکرات روزانه دیپلماتها از تعارضات شمال و جنوب و برنامههای ژئو پلتیکی، ملی، منطقهای یا جهانی تأثیر میپذیرفت. تساوی جنسیتی، به سقوط در ورطه نسبی گرایی در مورد اولویتها گرایش داشت و تعدادی به وضوح معتقد بودند که منازعه در این گردهمایی، به زحمتش نمیارزد. مسئله پیچیدهتر آنکه این ارزیابیهای پنج ساله باید بر مبنای پیش فرضهای اجرایی سازمان ملل صورت گیرد. بنابراین درس اول آن است که ضرورتی فوری برای بازنگری در بالاترین سطح سازمان ملل برای چگونگی ارزیابی برنامهها وجود دارد. NGOهای حاضر در مرحله نهایی قاهره + 5، نامهای به دبیر کل سازمان ملل نوشتند و تقاضای تشکیل کمیسیونی را برای تجدید نظر اساسی در پیش فرضها و مکانیسمهای بررسیهای پنج ساله دادند. علاوه بر آن، شرکت در این کنفرانسها نباید برای مخالفان توافقاتِ اولیه آزاد باشد. در واقع اصول اخلاقی ایجاب میکرد واتیکان با توجه به عدم ایفای نقش در سند ICDP و مخالفت با آن، از شرکت در کنفرانس قاهره + 5 خودداری کند. احتمالاً اگر بررسیهای پنج ساله تنها برای امضا کنندگان اولیه نشست ICDP تشکیل میشد، مشکل طولانی شدن مذاکرات به حداقل میرسید. این دومین درس کنفرانس ICDP + 5بود. سازمان زنان از شمال و جنوب، درسهای دیگری نیز میتوانند فرا گیرند. تلاش سخت برای تضمین کیفیت مذاکرات، ریسک حفظ تعادل میان برابری جنسی و موضوعات شمال و جنوب را در بر دارد. این مسئله به ویژه در کپنهاگ + 5، مشکل ساز است که متن آن کارکردی ضعیف در مباحث جنسی دارد و NGOهای کمی در آن حضور دارند. به نظر میرسد واتیکان سخت در تلاش است تا خود را حامی مسائل اقتصادی جنوب نشان دهد و زبان حقوق بشر را با مفهوم جایگزین «کرامت انسانی» تضعیف کند. آگاهی فعالیت نمایندگان رسمی در سطح ملی و منطقهای از این مسئله سومین درس حیاتی خواهد بود. و بالاخره نکته فراتر از یک درس، معضل اصلی پکن، فاصلههای فیزیکی و روانی میان سازمانهای غیر دولتی و کنفرانسهای رسمی بود. اکثر زنان بر جلسات NGOها تمرکز داشتند، در حالی که تعداد کمی در کنفرانس رسمی مجبور بودند برای حفظ مواضع قاهره و وین، تلاشی سخت داشته باشند. نیروهای محافظه کار، به پنهان نمودن فعالیت NGOها از چشم عموم و ذخیره انرژی خود برای کنفرانسهای رسمی گرایش پیدا کردند. بنابراین باید برنامهریزی نظم یافتهای برای ارتباط میان رویدادهای رسمی و سازمانهای غیر دولتی وجود داشته باشد، به طوری که انرژی و روحیه اولیه تا پایان حفظ شود.