نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

چکیده

گرچه فعالیت اقتصادی زنان قدمتی به اندازه عمر بشر دارد، اما اشتغال در مفهوم جدید آن که فعالیت اقتصادی مزدوری در ساعات معین و خارج از محیط خانه است، بیشتر محصول جهان صنعتی و جایگزین شدن کار در در کارخانه‏ها و ادارات به جای فعالیت‏های کشاورزی و دامداری است که در کنار خانه و در ساعات انعطاف‏پذیر، انجام می‏گرفت. رشد روزافزون حضور زنان در عرصه‏های اقتصادی، هم ناشی از تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است و هم منشأ تحولاتی در تمام عرصه‏های فوق؛ مع‏الوصف، مطالعه پژوهش‏های کتابخانه‏ای ارایه شده، تحقیقات میدانی و سیاست و برنامه‏های نظام در موضوع «اشتغال زنان»، نشان از فقدان عناصر جامعیت، آینده‏نگری و ضعف مطالعات دینی دارد. از این رو تدوین طرح جامع تفصیلی اشتغال زنان در نظام جمهوری اسلامی که با توجه هم‏زمان به شرایط کنونی و آینده جامعه ما و جامعه جهانی، ویژگی‏ها و کارآمدی‏های زنان، آموزه‏های دینی و اهداف انقلاب اسلامی، ارایه کننده طرحی کلان و جامع و قابل دفاع باشد، ضرورتی اجتناب‏ناپذیر است. در این مجال، غرض آن است که صرفاً نکاتی درباره موضوع اشتغال زنان عنوان شود که توجه به آن در تحلیل و اصلاح پدیده موجود تا حدودی راهگشاست.

متن

گرچه فعالیت اقتصادی زنان قدمتی به اندازه عمر بشر دارد، اما اشتغال در مفهوم جدید آن که فعالیت اقتصادی مزدوری در ساعات معین و خارج از محیط خانه است، بیشتر محصول جهان صنعتی و جایگزین شدن کار در در کارخانه‏ها و ادارات به جای فعالیت‏های کشاورزی و دامداری است که در کنار خانه و در ساعات انعطاف‏پذیر، انجام می‏گرفت. رشد روزافزون حضور زنان در عرصه‏های اقتصادی، هم ناشی از تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است و هم منشأ تحولاتی در تمام عرصه‏های فوق؛ مع‏الوصف، مطالعه پژوهش‏های کتابخانه‏ای ارایه شده، تحقیقات میدانی و سیاست و برنامه‏های نظام در موضوع «اشتغال زنان»، نشان از فقدان عناصر جامعیت، آینده‏نگری و ضعف مطالعات دینی دارد. از این رو تدوین طرح جامع تفصیلی اشتغال زنان در نظام جمهوری اسلامی که با توجه هم‏زمان به شرایط کنونی و آینده جامعه ما و جامعه جهانی، ویژگی‏ها و کارآمدی‏های زنان، آموزه‏های دینی و اهداف انقلاب اسلامی، ارایه کننده طرحی کلان و جامع و قابل دفاع باشد، ضرورتی اجتناب‏ناپذیر است. در این مجال، غرض آن است که صرفاً نکاتی درباره موضوع اشتغال زنان عنوان شود که توجه به آن در تحلیل و اصلاح پدیده موجود تا حدودی راهگشاست. الف: عوامل رویکرد زنان به اشتغال‏ اگر علت رویکرد زنان به اشتغال به عنوان یک پرسش مطرح گردد، غالباً پاسخ‏هایی چون: کمک به اقتصاد خانواده، کمک به اقتصاد ملی، عزت‏مندی اجتماعی، اثبات قابلیت‏های زنان در عرصه‏های اجتماعی، استقلال مالی، فرار از تنهایی ناشی از تجرد یا زمان فراغت، به دست آوردن پشتوانه‏ای برای ایام پیری، ضرورت حضور در عرصه‏های زنانه از جمله: معلمی دختران و مامایی، مطرح می‏شود که در جای خود قابل تأمل و تدقیق است؛ اما نگاه دولت‏ها و نظام مسلط جهانی به مقوله اشتغال زنان می‏تواند با حساسیت‏ها و انگیزه‏های دیگری نیز دنبال شود که نمی‏توان از آن غافل شد. از جمله: 1 ـ در قرن پیش توجه ا1. دو قرن پیش اقتصاددانان برجسته جهان جدید به راه‏های ارتقای اقتصادی جلب شد. از نگاه آنان، ازدیاد جمعیت می‏توانست در حصول دستاوردهای اقتصادی، مخاطره‏آفرین باشد. بنابراین لازم بود خانواده‏ها را به کنترل جمعیت تشویق کرد اما چنین توصیه‏هایی غالباً قرین موفقیت نیست. پیشنهاد آنان طرح شعارهایی بود که زنان را از قید خانه‏داری و مادری آزاد سازد. طرح شعار آزادی زنان و شرکت فعال آنان در فعالیت‏های اقتصادی، می‏تواند اهمیت مادری را تحت‏الشعاع قرار دهد و میل آنان را به فرزندآوری کاهش دهد؛ چنان که امروزه در کشورهایی چون کانادا با تولد اولین فرزند، مادران با بحران جدیدی مواجه می‏شود و ناگزیر باید میان شغل و مادری یکی را برگزینند؛ در حالی که بسیاری از آنان مایل نیستند موقعیت اقتصادی خود را از دست بدهند. سلب مسئولیت از مردان در تأمین هزینه‏های خانواده نیز راه‏حلی است که زنان را ناگزیر از روی آوردن به بازار کار می‏کند و به کاهش جمعیت منجر می‏شود. امروزه برخی کشورهای اروپایی با رشد منفی جمعیت و پدیده پیر جمعیت مواجه‏اند. 2 ـ پیری جمعیت و کمبود جوانان جویای کار سلب شده است که دولت‏های اروپایی حضور گسترده زنان در بازار کار را بیش از گذشته مدنظر قرار دهند. اگر در کنار این سیاست به سیاست جدید این کشورها در ترغیب زوج‏های جوان به داشتن فرزندان بیشتر نیز توجه کنیم، درمی‏یابیم که مدل پیش گفته پیشنهادی اقتصاددانان اروپایی چندان هم موفق نبوده است. امروزه حضور جوانان مهاجر، به‏ویژه جوانان خاورمیانه در بازار کار این کشورها، زنگ خطری برای جهان مسیحیت و دنیای مادی قلمداد می‏شود. چند سال پیش مجله تایمز در مقاله‏ای با عنوان «خاورمیانه در قرن بیست و یکم» یادآور شد که رشد روزافزون جمعیت خاورمیانه اسلامی در مقایسه با رشد منفی جمیعت اروپا به گونه‏ای پیش خواهد رفت که در سال 2050 میلادی جمعیت مسلمانان جهان بر مسیحیان غلبه می‏یابد و این زنگ خطر بزرگی برای جهان غرب است. از اینجا می‏توان دریافت که اشتغال زنان در سطح فراگیر آن گرچه به عنوان ضرورتی اجتماعی در جوامع پیر، عقلانی باشد، در جوامعی چون ایران که به دلیل جوانی جمعیت (در تحلیل کارشناسان) با مشکل بیکاری گسترده مواجه است، از چنان اهمیتی برخوردار نیست و برخی صاحب‏نظران معتقدند که کشورهای غربی در صددند اولویت‏های خود را بر تمامی جهان تحمیل نمایند. 3 ـ حیات نظام سرمایه‏داری، به توسعه مصرف بسته است و مصرف بیشتر در گرو برخورداری مصرف کننده از درآمد کافی است. فراخوان بیشتر زنان به حضور در عرصه‏های اقتصادی در مدل اقتصاد سرمایه‏داری به غرض تحصیل درآمد بیشتر و لاجرم مصرف بیشتر است. پیامد دیگر حضور هرچه گسترده‏تر اقشار مختلف مردم در صحنه‏های اقتصادی، بالا رفتن عرضه در بخش نیروی انسانی وبه تبع آن، پایین آمدن نرخ کار است. بنابراین محصولات تولید شده با قیمت نسبتاً ارزان‏تری ارائه می‏گردد و رقابت صاحبان کالا و خدمات برای به‏دست آوردن بازار با ارایه محصولات ارزان‏تر رونق می‏گیرد. به یاد آوریم که در اروپای قرن نوزدهم در حالی که کارگران مرد از کارخانه‏ها اخراج می‏شدند، زنان به کمترین دستمزد و خدمات، جایگزین آنان می‏گردیدند. هم‏اکنون نیز بخشی از کارفرمایان ایرانی ترجیح می‏دهند با اخراج کارگران مرد که طبق ضوابط قانونی تا ماهیانه دویست هزار تومان هزینه بر کارفرما تحمیل می‏کنند، زنان و دختران مجردی را به کار گیرند که با کمتر از پنجاه هزار تومان دستمزد همان فعالیت را انجام می‏دهند و از قضا، طرفداران حقوق زنان در نهادهای دولتی و غیردولتی نسبت به تضییع حقوق زنان و اجرا نشدن قانون حداقل دستمزد و بیمه کارگری، سکوت اختیار کرده‏اند تا مبادا انگیزه کارفرمایان به جذب زنان در بازار کار، کم و رتبه ایران در احراز شاخص‏های توسعه زنان، کاهش یابد. اینکه در این دیدگاه در کنار ترویج اشتغال رسمی زنان، نقش خانه‏داری آنان تحقیر می‏شود، هم به دلیل غیردرآمدزا بودن فعالیت خانگی میل به مصرف را به دلیل کمبود سرمایه کاهش می‏دهد و هم به این دلیل که کارهای خانگی زن به کاهش مصرف خانواده می‏انجامد و این خود زنگ خطری برای سرمایه‏داری می‏باشد. 4 ـ افزایش زنان تحصیل کرده و تغییر نظام ارزشی، مطالبات آنان را برای حضور در صحنه‏های اقتصادی افزایش می‏دهد و هر دولتی به ناچار باید پاسخگوی مطالبات مشروع شهروندان خود باشد. از این رو پیوسته میان رشد تحصیلات دختران و تقاضای ورود به بازار کار، نسبتی معنادار دیده می‏شود. 5 ـ میل دولت‏ها به تسریع در دست‏یابی به شاخص‏های توسعه سبب می‏شود که تمامی امکانات موجود از جمله پتانسیل زنان به عنوان نیمی از قوای فعال جامعه، به کار گرفته شود. امروزه حضور زنان در فعالیت‏های اقتصادی، خود نشان دهنده اهتمام دولت‏ها به پی‏گیری اهداف توسعه شمرده می‏شود. آثار و پیامدها شاید ظاهرترین اثر اشتغال، احساس عزت مندی و ارزشمندی است. در صورتی که شخص احساس کند فعالیتی مفید برای جامعه انجام داده یا مشکلی را برطرف نموده و یا در جریان تولید دانش و ارتقاء فرهنگ جامعه گام برداشته است، به چنین احساسی دست می‏یابد. گاه نیز احساس عزت‏مندی ناشی از تأثیرات فرهنگ مسلط است. در جایی که احراز یک مسئولیت و مقام، ارزش به حساب آید، احساس عزت‏مندی منوط به احساس مشارکت در سازندگی اجتماع نیست؛ بلکه صرفاً با احراز پست به دست می‏آید. برخی از آثار اشتغال زنان به جنبه درآمدزایی آن بازمی‏گردد؛ از جمله: 1 ـ امکان پشتیبانی اقتصادی آنان از خانواده فراهم می‏گردد. در اینجا زن، نقش معین همسر و یا سرپرست اقتصادی خانوار را (در صورت ناتوانی، طلاق و فوت همسر و یا عدم انجام مسئولیت اقتصادی توسط وی) عهده‏دار است. فعالیت زن، در فرض اول گرچه به بالا رفتن درآمدهای خانواده و برخورداری از تسهیلات رفاهی بیشتر می‏انجامد، اما ضرورتاً رضایت‏مندی و آرامش بیشتر را به ارمغان نمی‏آورد. احساس رضایت‏مندی منوط به برقراری نوعی تعادل میان امکانات و خواسته‏هاست. بنابراین اگر در فرض توسعه امکانات، سطح انتظارات نیز بالاتر رود، افزایش درآمدها صرفاً به حرص مصرف دامن زده است، نه به نشاط و لذت خانواده. در فرض دوم، اما فعالیت اقتصادی زن ضامن بقای خانواده است، به‏ویژه در شرایطی که حمایت‏های دولتی ناکامی باشد و سیستم حمایتی دیگری از جمله حمایتهای خویشاوندی نیز موجود نباشد. 2 ـ برخورداری از اقتدار اقتصادی و کم شدن وابستگی اقتصادی به همسر، سبب تغییراتی در روابط زن و مرد و سرپرستی خانواده می‏شود به گونه‏ای که در شکل جدید، مرد کانون اقتدار خانواده و سرپرست آن نیست. این نکته به‏ویژه برای فمینیست‏ها حایز اهمیت است. در نگاه آنان، اشتغال زنان به استقلال اقتصادی می‏انجامد و قدرت اقتصادی زن، معادله قدرت سیاسی را در خانواده بر هم می‏زند و شکل جدیدی از خانواده متولد می‏شود که مردسالار نیست. بنابراین می‏توان انتظار داشت که کشمکش‏های خانوادگی نیز افزایش یابد، مگر آنکه فرهنگ مسلط نیز اشکال جدید روابط خانوادگی را به رسمیت شناسد. 3 ـ استقلال مالی زن به کم شدن نگرانی از آینده منجر می‏شود که از یک سو، آرامش‏بخش و از سوی دیگر مشکل‏ساز است. قطع وابستگی اقتصادی و کم شدن احساس نیاز به همسر، آستانه تحمل‏پذیری را کاهش و میل به جدایی را با احساس مشکلاتی در زندگی زناشویی، افزایش می‏دهد.برخی آمار در کشورهای غربی نشان می‏دهد که آمار طلاق در خانواده‏هایی که زنان شاغل دارند تا چهار برابر خانواده‏های دیگر است. 4 ـ از آنجا که استقلال مالی زن به تغییراتی در روابط زن و مرد منجر و نظام جدیدی مبتنی بر مشارکت در تصمیم‏گیری حاکم می‏شود، فرزندان با مشاهده رفتار جدید و همانندسازی، خود را برای ایجاد رابطه‏ای دموکراتیک در زندگی مشارکتی آینده آماده می‏سازند و فرهنگ جدیدی در خانواده‏های نسل آینده ایجاد می‏گردد. ویژگی دیگر اشتغال مدرن، دوری از خانه است که خود آثاری در پی دارد؛ از جمله: 5 ـ عدم حضور پدر و مادر در خانه سبب می‏شود که زمانی که فرزندان به نظارت والدین نیازمندند، آنان را در کنار خود احساس نکنند. از این رو تربیت فرزندان به‏ویژه در سنین رشد، با اختلال مواجه می‏شود و زمینه آسیب‏پذیری آنان به دلیل فقدان کنترل و نظارت، افزایش می‏یابد. چنانچه آمار بزهکاری فرزندان در خانواده‏های فاقد حضور مادر، بیشتر است. 6 ـ دوران کودکی مهم‏ترین زمان پرورش عاطفی فرزند است و عدم حضور مادر به‏ویژه در سه سال ابتدایی حیات، حیات کودک را با مشکلات عاطفی مواجه می‏سازد. سپردن فرزندان به مهد کودک نیز به دلیل آن که فعالیت‏های پرورشی مهد کودک‏ها ا قاعدتاً با انگیزه‏های اقتصادی انجام می‏شود، نمی‏تواند جایگزین بسیار مناسبی برای مادر باشد. 7 ـ گفته می‏شود که زن به دلیل حضور در خارج از منزل، به ناچار به اتخاذ روش‏ها و تنظیماتی در اداره زندگی می‏پردازد که بیشترین نظم و کارآیی را نتیجه دهد. به عبارت دیگر گرچه حضور کمّی زن در خانه کاهش می‏یابد، اما کیفیت حضور وی تقویت می‏شود؛ هم در ساعات کمتر به فعالیت‏های بیشتری می‏پردازد و هم فرزندان را با چگونگی تصمیم‏گیری و انجام امور خود آشنا می‏کند. بنابراین فرزندان مادران شاغل، توانمندتر و از پشتکار بیشتری برخوردارند. 8 ـ مستمر و منظم بودن ساعات کار نیز پیامدهایی خواهد داشت.اشتغال تمام وقت بانوان که گاه با طی مسافت آمد و رفت به 10 ساعت در روز بالغ می‏گردد، با در نظر گرفتن حفظ فعالیت‏های خانگی، به فشار مضاعف و استهلاک قوای جسمی و روحی زنان می‏انجامد. امروزه فشار مضاعف به عنوان یکی از مهم‏ترین آثار اشتغال زنان مورد توجه دانشوران واقع شده است. توصیه‏های فمینیستی به ضرورت مشارکت مردان در کارهای خانگی نیز چندان ثمربخش نبوده است. 9 ـ فعالیت خانگی زنان با وجود تکراری و سنگین بودن، انعطاف‏پذیر است و آنان کارهای خانگی را با میل خود تنظیم و جا به جا می‏کنند. از این رو با ویژگی انعطاف‏پذیر زنانه کاملاً هماهنگ است. چنین امتیازی البته در اشتغالات رسمی مشاهده نمی‏شود. این عدم تناسب می‏تواند به فشارهای عصبی و بیماری‏های روانی و هم‏چنین به کاهش کارآیی آنان در محیط خانواده، که انجام فعالیت مادری و همسری به نشاط کامل نیازمند است، منجر گردد. 10 ـ خستگی ناشی از کار خانگی و کار مزدوری سبب می‏شود که زن در رابطه زناشویی ـ در ارتباطات کلامی و ارتباطات جنسی، کمتر فعال شود و این خود به مخاطراتی در روابط خانوادگی می‏انجامد.برخی آثار اشتغال نیز ناشی از نوع فعالیتی است که زنان به آن اشتغال دارند؛ از جمله: 11 ـ به دلیل آن که در برنامه‏ریزی‏های ملی مربوط به اشتغال به ویژگی‏های زنانه چندان توجه نمی‏شود، زنان نیز در عرصه‏های مشابه مردان و با شرایط مشابه به فعالیت می‏پردازند که هم به طبیعت زنانه آنان لطمه وارد می‏سازد و هم به کاهش حضور خانگی آنان در ساعات حساس می‏انجامد؛ به عنوان مثال نتیجه کشیک‏های شبانه، عدم حضور در کنار اعضای خانوادگی در ساعاتی است که عدم حضور آنان بیشتر حس می‏شود. حضور در عرصه‏های مردانه نیز سبب کم‏رنگ شدن صفات زنانه و برعکس پذیرش صفاتی چون میل به تسلطگری است که مردانه تلقی می‏شود. این تغییرات سبب می‏شود که زن در محیط خانواده، آنجا که ویژگی‏های زنانه کارآیی خود را آشکار می‏سازند، فعال عمل نکند. اسلام و اشتغال زنان‏ دست‏یابی به نگاه دینی پیرامون اشتغال زنان، منوط به نگاهی جامع به آموزه‏های مختلف است؛ آموزه‏هایی که هر یک به جنبه‏ای از موضوع توجه کرده‏اند. به برخی از آموزه‏های دینی مرتبط با اشتغال می‏توان اشاره نمود: 1 ـ بیکاری و کسالت، از رذائل اخلاقی است که می‏تواند منشأ گناهان بسیاری گردد و کار، فضیلتی است که هم به تعادل جسمی و روحی کمک می‏کند و هم به جلب فضل خداوند؛ اما ارزشمندی کار و فعالیت، ضرورتاً به معنای ارزشمند شمردن نوعی خاص از آن (کار خارج از خانه در ساعات مشخص و...) نیست. 2 ـ حضور زنان در عرصه فعالیت‏های اقتصادی درآمدزا هیچگاه تحریم نشده است. در شرع اسلام به درستی به این نکته توجه شده است که گاه زنان برای تأمین اقتصادی خود نیازمند کسب درآمدند، گاه خانواده نیازمند کار زن است و گاه جامعه به فعالیت زنان نیازمنداست. از سوی دیگر، احترام عمل هر شخصی و استحقاق اجرت در مقابل عمل مفید ـ در مواردی که انجام عمل وظیفه واجب شخص نباشد ـ از ضروریات دینی و عقلایی است. در آیه 233 بقره به استحقاق اجرت زن در مقابل رِضاع تصریح شده است. 3 ـ در نظام برنامه‏ریزی اسلام، مدیریت خانواده بر عهده مرد است. مسئولیت مرد در سرپرستی خانواده هم زمان به دو نکته اشاره می‏کند؛ از یک سو مرد مکلف به تأمین مخارج خانواده و مصالح خانواده است و نمی‏تواند در حوزه سرپرستی از خود رفع مسئولیت نماید. گرچه تأمین هزینه‏های والدین، فرزندان و همسر بر عهده سرپرست خانواده است، اما تأمین هزینه‏های دو گروه اول، موکول به ناتوانی آنان در تأمین هزینه‏های شخصی است؛ حال آنکه تأمین هزینه‏های همسر، طبق شئونات وی، وظیفه‏ای واجب است که در فرض توانگری زن نی ساقط نمی‏گردد. به علاوه برخلاف نفقه فرزندان، نفقه همسر بر عهده مرد، صرفاً یک وظیفه واجب نیست، بلکه دین به حساب می‏آید؛ به این معنا که در صورت عدم پرداخت، بدهکار خواهد بود. بنابراین تأمین هزینه‏های خانواده علی‏الأصول بر عهده زن نیست. از سوی دیگر، حق مرد در مدیریت خانواده باید مورد احترام قرار گیرد و اعضای خانواده سرپرستی وی را بپذیرند. این سرپرستی تا زمانی که مرد به دلیل عوارضی چون: جنون، اعتیاد خطرناک و... فاقد شرایط سرپرستی نگردد، استمرار دارد. بنابراین زن در خانواده، نقشی چون وزیر و معاون خواهد داشت و نباید خانواده با بحران سرپرستی مواجه گردد. در نتیجه دیدگاه اسلامی، موضوع دموکراسی در خانواده و یا توزیع وظایف سرپرست میان پدر و مادر را به مصلحت خانواده ندانسته و نپذیرفته است. از اینجا می‏توان دریافت که فراخوان زنان به اشتغال، به منظور ایجاد تغییر در ساختار خانواده و مقابله با سرپرستی مرد، مورد تأیید دین نیست. 4 ـ در ادبیات اسلامی، تلاش مرد برای تأمین هزینه‏های خانواده، تلاشی ارزشمند و به منزله مجاهده در راه خداوند است. به علاوه به سرپرست خانواده توصیه می‏شود که در تأمین هزینه‏ها، پای را از حدّ واجب فراتر گذاشته و بر خانواده خود توسعه دهد. از سوی دیگر، آنچه برای همسر ارزشمند شمرده می‏شود کنترل سبد هزینه‏های خانواده و کم کردن مخارج است. به علاوه تلاش زن در تأمین هزینه‏های خانواده در حالت عادی نه ارزشمند است و نه مطلوب. شاید یکی از دلایل عدم مطلوبیت آن، سلب مسئولیت از سرپرست خانواده باشد. روایات متعددی مشارکت زنان با همسران در امور اقتصادی به خاطر فزون‏طلبی آنان و تأمین هزینه‏های مرد توسط همسر، از امور مذموم شمرده‏اند. از جمله ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 6، ص 305، ح 6، ج 52 ، ص 192، ج 26، ج 75، ص 22، ح 83 5 ـ از آنجا که عوامل انسانی مهم‏ترین نقش را در پیشبرد حیات اجتماعی جوامع ایفا می‏کنند و زن در نقش همسر و مادر در ایجاد تعادل عاطفی و روانی، ایجاد فضائل اخلاقی و استحکام شخصیت مهم‏ترین نقش را عهده‏دار است. همسری و مادری، دو نقش ارزشمند به حساب آمده‏اند. هم تجردگرایی دختران، محرومیت از به دست آوردن چنین ارزش‏هایی است که غالباً جبران‏ناپذیر است و هم ایفای نقش‏هایی که کارآمدی زن در دو نقش فوق را با مشکل مواجه می‏کند، مرجوح و نامبارک می‏باشد. از این رو اشتغال زنان نباید به ناکارآمدی آنان در عرصه حیات خانوادگی بینجامد. 6 ـ گاه فقیه، احکام فرد مکلف در موضوع اشتغال را بیان می‏کند. در این صورت اشتغال زنان به امور مباح را منوط به کسب رضایت همسر در خروج از منزل، امری مجاز می‏داند و گاه درصدد است تا وظیفه نظام اسلامی را در موضوع اشتغال زنان ترسیم نماید. در فرض دوم، موضوع، در حوزه مصلحت امت اسلامی مورد تحلیل قرار خواهد گرفت و حکومت موظف است آن‏چه را به مصلحت امت اسلام است، پی‏گیری کند. در حوزه سنجش مصلحت، آموزه‏های فقهی، اعتقادی و اخلاقی دین همراه با تحلیل شرایط اجتماعی یک جا ملاحظه می‏شوند؛ به عنوان مثال برخی آموزه‏های دینی به تفکیک جنسیتی در عرصه اشتغال نظر داشته‏اند؛ برخی مشاغل را متناسب با مردان و برخی را متناسب با وضعیت طبیعی زنان دانسته‏اند؛ به عنوان مثال بر این نکته تأکید کرده‏اند که واگذاری مشاغل سنگین به زنان، پیامدهایی بر خود زنان خواهد داشت. از این رو در برنامه‏ریزی اجتماعی حکومت موظف است زنان را به سمت عهده‏داری مشاغل سبک و متناسب با طبیعت آنان تشویق نماید. گرچه تدوین سیاست‏های و برنامه‏های نظام اسلامی در موضوع اشتغال زنان فعالیتی گسترده، عمیق و کارشناسانه است اما براساس آن چه ذکر شد می‏توان وظایف نظام در قبال اشتغال بانوان را به اجمال مورد توجه قرار داد: 1 ـ اصلاحات فرهنگی به منظور برجسته‏شدن و کارآمدی نقش مادری و همسری زن و قرار گرفتن فعالیت‏های دیگر در اولویت‏های بعدی. 2 ـ تأمین حداقل معیشت برای افراد سرپرست خانواده به منظور عدم اضطرار همسران به شرکت در فعالیت‏های اجباری درآمدزا. 3 ـ حمایت ویژه از اشتغال زنان و مردان سرپرست خانواده در قالب واگذاری اولویت‏های استخدامی، معافیت‏های بیمه‏ای و... به گونه‏ای که تمایل کارفرما به جذب افراد مجرد، کاهش یابد. 4 ـ حمایت‏های خاص تأمین اجتماعی از زنانی که به اضطرار، سرپرستی خانواده را به عهده می‏گیرند. 5 ـ اصلاح نظام آموزشی باتوجه به کارآمدی‏ها و ویژگی‏های هر یک از دو جنس و انتظارات جامعه از آنان. اصلاح نظام آموزشی و ایجاد رشته‏های متناسب با زنان که آنان را در اولویت جذب قرار دهد، زمینه‏ساز تمایل آنها به سمت احراز مشاغل متناسب با وضعیت تحصیلی و تخصصی خواهد شد. 6 ـ توسعه مشاغل خانگی و تجزیه نمودن فعالیت‏های صنعتی قابل تجزیه به گونه‏ای که در منزل قابل انجام باشد. 7 ـ ایجاد مشاغل نیمه‏وقت و انعطاف‏پذیر. 8 ـ ایجاد تسهیلاتی که زنان بتوانند پس از برخورداری از مرخصی‏های طولانی به دلیل پرورش فرزند، به محیط کار باز گردند. 9 ـ تشویق زنان و مردان به حضور در عرصه‏های متناسب با ویژگی‏های هر یک از دو جنس در قالب طرح‏های حمایتی خاص. 10 ـ تشویق زنان به حضور در فعالیت‏های گروهی غیردولتی از جمله: در امور خیریه، امداد، حمایت از سالمندان، پژوهش، هنر و حفظ محیط زیست .

تبلیغات