نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

چکیده

در آغازین روز آوریل 1996 م، خبر جنجال انگیزی، محافل مطبوعاتی و به دنبال آن افکار عمومی بریتانیا را لرزاند. این خبر حاکی از انتشار مقاله‏ی ده تن از پژوهشگران در تأیید جنبش دفاع از حقوق زنان»، موسوم به «فمینیزم» بود. این مقاله در یکی از مشهورترین مجلات تخصصی علوم اجتماعی در بریتانیا، استشار یافت. در این مقاله، پژوهشگری به نام «کاترین حکیم» به دلیل پژوهشی که در یکی از شماره‏های گذشته‏ی همان نشریه به چاپ رسانده بود، سخت به باد انتقاد گرفته شد. موضوع پژوهش خانم حکیم انعکاس نظرسنجی و پژوهشی میدانی خود در باره‏ی تمایل زنان انگلیسی به کار در داخل یا خارج منزل بود. نتیجه ی پژوهش وی، حاکی از تمایل اکثریت زنان انگلیسی به ماندن در منزل و رسیدگی و مراقبت از فرزندان به جای کار در خارج منزل بود، مگر آنکه شرایط دشوار مالی، آنان را به کار در خارج منزل وادارد.در این مقاله بازتاب های برآمده از این پژوهش را در جامعه و بر جریان های فمنیستی بررسی می کنیم.

متن

در آغازین روز آوریل 1996 م، خبر جنجال انگیزی، محافل مطبوعاتی و به دنبال آن افکار عمومی بریتانیا را لرزاند. این خبر حاکی از انتشار مقاله‏ی ده تن از پژوهشگران در تأیید جنبش دفاع از حقوق زنان»، موسوم به «فمینیزم» بود. این مقاله در یکی از مشهورترین مجلات تخصصی علوم اجتماعی در بریتانیا، استشار یافت. در این مقاله، پژوهشگری به نام «کاترین حکیم» به دلیل پژوهشی که در یکی از شماره‏های گذشته‏ی همان نشریه به چاپ رسانده بود، سخت به باد انتقاد گرفته شد. موضوع پژوهش خانم حکیم انعکاس نظرسنجی و پژوهشی میدانی خود در باره‏ی تمایل زنان انگلیسی به کار در داخل یا خارج منزل بود. نتیجه ی پژوهش وی، حاکی از تمایل اکثریت زنان انگلیسی به ماندن در منزل و رسیدگی و مراقبت از فرزندان به جای کار در خارج منزل بود، مگر آنکه شرایط دشوار مالی، آنان را به کار در خارج منزل وادارد. نتیجه‏ی این پژوهش همه‏ی محافل بریتانیا را بهت زده کرد و جریان‏های مربوط به فمینیزم را سخت آزرده ساخت. چرا که بر یکی از مبانی اصیل فمینیزم یعنی «اشتغال زن در خارج از منزل جهت کسب شخصیت مستقل» خط بطلان می‏کشید جالب آنکه انتقاد از خانم کاترین مربوط به صحت آمارهای دقیقی نبود که حاکی از جعلی بودن اطلاعات منتشر شده توسط گروه‏های فمینیزم بود، بلکه انتقاد از وی، متعمد معرفی کردن این گره‏ها در نشر این اطلاعات با هدف خلق اسطوره‏ای خیالی از اهداف و آرمان‏های زن در زندگی بود. بزرگترین دفاع این گروه ده نفره از جنبش‏های گذشته‏ی فمینیزم این بود که گفته‏ها و آمارهای‏شان، جعلی نبوده و فقط اشتباهات غیر عمد بوده است!.... لذا از این پژوهشگر خواستند تا از ایراد اتهام جعل عمدی اطلاعات بر علیه فمینیزم، دست بردارد. شگفت آنکه مقاله‏ی خانم حکیم که در سپتامبر سال 1995 م منتشر شد، هیچ تکانی را در افکار عمومی برنیانگیخت، چرا که در نشریه‏ای تخصصی منتشر شده و خطاب عمومی نداشت، ولی مقاله‏ی ده هزار نفر منتقدان این پژوهش که در شماره ماه مارس سال 1997 م ذر همان نشریه صورت گرفت، افقهای این پژوهش را روشن‏تر نمایاند. هر چند هدف این گروه، استفاده از این فرصت برای اعلان فعالیت‏ها و زیر سؤال بردن نتایج این پژوهش با استفاده از وسایل و امکانات عدیده‏ی تبلیغاتی شان بود، ولی از آنچه که [عدو شود سبب اخیر اگر خدا خواهد.این جمله ترجمه نیست، بلکه نوعی از معادل فارسی ضرب المثل عرب «رُبَّ ضارّة نافعة» که در متن استعمال شده است ـ می‏باشد. ] این انتقاد ایشان نتوانست چیزی از ارزش این پژوهش فرو کاهد و تلاش گروه‏های فمینیزم برای نقد منفی این پژوهشگر ناکام و عقیم ماند و به نتیجه‏ای نرسید. ولی نکته‏ای که در سرانجام این جدال، بر ملا شد این بود که حرکت‏های فمینیزم غربی که شرق و غرب جهان را در نور دیده‏اند ـ در تلاش اند تا چهره‏ای کاملاً خیالی از زن و آرمان‏های او ارایه دهند [نه عینی و واقعی‏] نقد غوغا سالار این عده بر مقاله‏ی این پژوهشگر سبب طرح پرسش‏های متعددی گردید. از آن جمله: چه دلایلی، سبب ترجیح منزل و مراقبت از فرزندان بر کار خارج از منزل توسط زن غربی شده است آیا مطالبه‏ی برخی شرایط و حقوق محروم شده، منجر به بروز پاره‏ای امور فرعی شده است که در طرح اولیه وجود نداشت؟ آیا فریادهای جریان‏های فمینیزم، فقط نمایانگر خواسته‏های گروه اندکی از زنان است و نه همه‏ی آنان؟ برای پاسخ گویی به این پرسش‏ها، ناگریز از بازنگری پیشینه‏ی تاریخی جریان‏های فمینیزم در غربیم. جایگاه زن در دین مسیح زن غربی، در طی قرن‏های پی در پی، قربانی انواع جورها و ستم‏ها بوده است. او حقّ آموزش و ورود در دانشگاه‏ها را نداشته است، او نه تنها حق مالکیت اموال خود را پس از ازدواج از دست می‏داد، بلکه خود فراموش به بخشی از دارایی‏های زوج تبدیل می‏شدند و با جدایی از همسر نیز، حق حضانت کودکان را نداشت. ادبیات دین مسیحی نیز به تثبیت این جایگاه، دامی می‏زد. چنانکه قدّیس پولس، اسطوره‏ی جایگاه پست زن را درین مسیح، ترسیم نمود و منشوری را برای امنا و خادمان کلیسا در آن دوره که حتی تا عصر حاضر نیز ادامه دارد ـ بیان داشت ک موجب عدم پذیرش کار زنان در مراتب متعددی از کلیسا و شؤون مربوط به مردان می‏شد. پولس می‏گوید: «زنان شما باید در معابد ساکت باشند، چرا که اجازه‏ی سخن گفتن به آنان داده نشده است. آنان باید چنانکه از سوی پروردگار تشریع شده است، همیشه تابع و پیرو باشند» کورنثیوس: 14، 35 ـ 34 گفته می‏شود که پولس، بسیاری از دیدگاه‏های خود را به مرور تغییر داد ولی نگاه او نسبت به زن فرقی نکرد و ثابت ماند او معتقد بود که مرد نمی‏تواند هم خدمتگزار پروردگار خویش باشد و هم همسرش. رجال گذشته کلیسا بر این باور بودند که مرد، روحی در پوشش جسم است ولی زن، جسمی عاری از روح است (1993). به نظر می‏رسد که فعالان جنبش فمینیزم، چنین دریافتند که وقت آن رسیده است که طومار دو هزار ساله‏ی سوء نگاه و سوء همکنشی نسبت به زن، در هم پیچیده شود، و دانسته شود که این دیدگاه از اندیشه مردانی سرازیر شده است که آراء نشان، بازتاب گذشته و زندگی شخصی‏شان است برای مثال مبنای دیدگاه‏های قدّیس آگوستین ـ که از بزرگان نامی کلیسا و آخرین کسی است که در تأیید اعلان آزادی زشت و ناثواب در مورد زنان، سهیم بود ـ پیشینه‏ی حیات شخصی و احساس گناه وی نسبت به گناهان و خطاهایی بود که در جوانی مرتکب شده بود (1983). همچنین هنگامی که قبل از ظهور اسلام، آکادمی رومیها مشغول بررسی اوضاع زنان بود، ابراز داشت که زن، موجودی عاری از روح است، هرگز وارد بهشت نمی‏شود و هرگز ملکوت آسمان‏ها درنمی‏یابد. زن، یکی از پلیدی‏های شیطان است (صالح، 1980) زن غربی در عصر جدید در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی برخی از زنان بریتانیا، حرکتهایی را برای بدست آوردن برخی از حقوق بازداشته‏ی خود، آغاز نمودند. خواسته‏ی نخست آنان داشتن حق رأی برای مجلس بود، تا شاید بتوانند از این رهگذر، توان اثرگذاری بر حکومت را بیابند و کم کم سایر خواسته هایشان را نیز به گوش زمامداران برسانند. این امر سبب بروز درگیریها و زد وخوردهایی با پلیس بریتانیا در آغاز قرن بیستم گردید و تا شعله ور شدن جنگ نخست جهانی، ادامه یافت باشروع جنگ، حکومت بریتانیا به دلیل اعزام مردان به جبهه‏های جنگ، به نیروی کار جایگزین، نیازی مبرم یافت. از این رو زنان را تشویق به ورود به بازار کار کرد. پس از پایان یافتن جنگ نیز به دلیل بروز تلفات جانی در میان مردان و ایجاد فرصتهای خالی در مشاغل، حضور زنان جهت پرساختن این فرصتها همچنان ادامه یافت. و بدین ترتیب جنبش فمینیزم، مراحل مختلفی را از سر گذراند که کانون آغازین آن دست یافتن بر حقوق مشروع زن در استقلال مالی از روح، حق طلاق، حق حضانت کودکان، مساوات در آموزش، مساوات در دستمزدها و غیره بود. در دهه پنجاه قرن بیستم، جنبش حقوق مدنی، مشروع به فعالیت در جهت از بین بردن تبعیض نژادی و مطالبه‏ی ایجاد مساوات در میان همه‏ی نژادهای ساکن در ایالات متحده‏ی آمریکا ـ اعم از آفریقایی، آسیایی، و اروپایی ـ و مشمول این خواسته بر زنان نمود. از این رو زنان آفریقایی تباز به فعال‏ترین اعضای این جنبش، تبدیل شدند در دهه‏ی شصت، فعالان جنبش فمینیزم در آمریکا. بهره کشی و سوء استفاده از زنان را در تبلیغات و مسابقه‏های موسوم به ستاره‏ی زیبایی، محکوم نمودند. هر چند اصل این حرکت، بجا و شایسته بود ولی ادبیات بکار گرفته شده در این برخوردها، بسیار هتّاک و رکیک بود. علاوه بر آن این خواسته بحّق ایشان به سمت امور ناصوابی کشیده شده که در خواست اباحی گری اخلاقی، حق سقط جنین و غیره از آن جمله بود. خواسته‏هایی که آغازکنندگان جنبش فمینیزم، هرگز در اندیشه آن نبودند. بدین ترتیب، دانشواژه «آزادی زن»، که در دهه‏ی شصت، معادل آزادی از سلطه مرد بود، در اثنای دهه‏ی هشتاد ـ هنگامی که افراطی بودن موج دهه‏ی شصت ـ که برخی از آثار تا همین امروز باقی مانده است ـ برملا شد ـ به آزادی از ستم‏های اجتماعی ـ اقتصادی و حقوقی، بدل گشت حرکت افراطی فمینیزم در دهه‏ی شصت، منجر به پیدایش جنبش‏هایی ضد آن موسوم به «آنتی فمینیزم» گردید، که رهبران آن از زنان باورمند سنت‏های اجتماعی بودند. در دهه‏ی نود گروههای آنتی فمینیزم قدرت و استحکام بیشتری یافتند و در بسیاری از خواسته‏های خود از حمایت کلیسا ـ که مورد تبعیت و پیروی توده‏های سنتی است ـ برخوردار شدند، لذا خواسته‏ها و مطالبات این دو گروه به هم گره خورد و ضمن برخورد با خواسته‏های افراطی فمینیزم، منجر به تولید شکارهای واحدی گردید که موارد ذیل از آن جمله است: اجباری شدن برپای دعای مسیحی، تدریس کتاب‏های مقدس مسیحیان در همه مدارس آمریکا، تبعیض نژادی، منع سقط جنین به هر دلیل و غیره که در نهایت منجر به فروکاستن ارزشها و مبانی فمینیزم در افکار عمومی گردید. کدامیک از ایشان بر حقّند؟ با نگاهی به خواسته‏های فمینیزم، روشن می‏شود که برخی از این خواسته‏ها، عادلانه و بحقّند، ولی آمیختگی آنها با نوعی اباحی گری، سبب تباه شدنشان گشت. برای نمونه، سازمان‏های فمینیزم در تلاش بودند تا حق طلاق و حق حضانت کودکان را برای زنان کسب نمایند، که البته این موارد اموری انسانی و مستحسن است.همچنین تلاش‏های این عده برای برخورد با مسابقه‏هایی غیرانسانی، چون «ستاره زیبایی» ستودنی و قابل تقدیر است. نیز فعالیت‏های ایشان برای تغییر چهره‏ی مبتذل زن ـ که در طول قرن بیستم در اثر استعمار و سوءاستفاده از زن در تبلیغات بازرگانی برای همه کالاها همانند مواد پاک کننده، شوینده، داروها، سیگار، نوشیدنی‏ها، کفش، حشره‏کش و غیره ـ صورت گرفته است، ارج نهادنی است. استفاده از زن در این تبلیغات چیزی جز زنده به گور کردن کرامت انسانی وی نیست، و دست کمی از زنده به گور کردن دختران در دوره‏های جاهلیت یا سنت سوتی ـ یعنی زنده سوزی بیوه زنان هندی به همراه شوهران مرده شان ـ ندارد. موراگ الکساندر، یکی از فعالان این جنبش معتقد است که اصل مساوات مورد ادعا، صرفاً به معنای تغییر نگرش زن جهت عدم ورود به عرصه هایی که کرامت انسانی او پایمال می‏شود نیست، بلکه، تغییر نوع نگاه و اندیشه مرد را نیز در بر دارد، باشد که او را از این بهره کشی اهانت بار، باز دارد (1983) اما جنبش‏های آنتی فمینیزم نیز در رد اباحی‏گری، فیمینیت‏ها ـ که موجب فروپاشی نهاد خانواده افزایش چشمگیر آمار طلاق و تولدهای نامشروع می‏شود ـ کاملاً بر حقّ بودند، ولی در عین حال به دلیل تکیه بر گروههای افراطی‏گرای مسیحی، معتقد به تبعیض میان ادیان و نژادهای مختلف در جامعه واحد بودند. همچنین سقط جنین را به طور مطلق و بدون رعایت برخی از بیماریهای ویژه در زن، مربوط می‏شمردند. از این رو این گروه‏ها نیز به رغم تبلیغات فراوان و حمایت‏های فراوان‏های از طریق گروه‏های ثروتمند کلیساها و نیز جامعه آمریکا در جلوگیری از گسترش فمینیزم ناکام ماندند. «سقط جنین» یکی از مهمترین مطالبات جریان‏های فمینیزم به شمار می‏رود. از نگاه فیمینیزم، سقط جنین به معنای «پایان دادن به بارداری ناخواسته» (1983) و یا «حقّ زن در انتخاب» است (1994). تعریف نخست، توجیه کننده‏ی ایست از این جریان‏ها در مورد این جنایت است، چرا که این کار در واقع به معنای «قتل جنین» است و نه فقط پایان دادن به بارداری ناخواسته اما تعریف دوم توجه و اندیشه آدمی را از نگرش حقیقی فمینیزم نسبت به این معزل، منحرف می‏سازد. موضوع جواز یا منع سقط جنین، یکی از مهمترین موارد اختلاف میان جریان‏های آنتی فمینیزم است. چرا که برخی از این گروه‏ها، آن را یکی از حقوق متعلق به زن می‏دانند که از سوی قانون از آن محروم گشته‏اند. از سوی دیگر جریان‏های مخالف سقط جنین، شعار «حق حیات» را برای جنین قربانی، سر می‏دهند ولی جنبش فمینیزم معتقد است که مخالفان مبنای «حق تولید مثل زن» را به «حق حیات جنین» تغییر داده‏اند (1989). آمارها حاکی از سقط سالانه 40 تا 60 میلیون جنین در جهان است (1994) یعنی 40 تا 60 میلیون جنین در سال کشت می‏شوند. مفهوم این آمار آن است که زن معاصر حاضر شده است که به هر بهانه‏ی ناچیزی دست به سقط جنین بزند، حال آنکه این کار فقط ویژه موارد اضطرار و دلایل پزشکی است. کار، خانه یا هر دو؟ دلایل کار خارج از منزل زنان، به سه عامل نسبت داده می‏شود: 1) عامل اقتصادی، یعنی نیاز مالی و یا رها شدن از وابستگی مالی به مرد. 2) عامل اجتماعی، جهت پایه گذاری روابط اجتماعی که فراتر از روابط خانوادگی است. 3) عامل روحی، جهت ارضای تمایلات شخصی از طریق انتخاب شغل دلخواه. با مقایسه کار در خارج منزل با کار داخل منزل به وضوح روشن می‏شود که بسیاری از کارهای زن در خارج منزل خالی از سختی‏ها و مرارت‏های کار داخل منزل ـ همانند همسر داری، مراقبت از کودکان، خانه داری، پخت و پز غیره ـ نیست چرا که رئیس اداره نیز با دستورات و خواسته هایش موجب خستگی مفرط و ملال زن می‏شود تا حدی که قابل قیاس با گله‏های زن از حاکمیت مرد و زیادی خواسته‏هایش نیست. افزون بر آن، زن در محل کار از حقوق و جایگاهی برابر با مرد برخوردار نیست. بدیهی است که ناراحتی‏های زن در خارج از منزل بر رفتارهای او در خانواده، تأثیر مستقیمی دارد و به افزایش مشکلات در داخل منزل می‏انجامد. اشتغال خارج از منزل زن، همچنین زحمات و مشکلات زن را به نحو افزاینده‏ای افزایش می‏دهد، چرا که وی مجبور است علاوه بر مسئولیت‏های خارج از منزل وظایف و کارهای داخل منزل را نیز به دوش کشد. اغلب در مورد اشتغال زنان ازدواج کرده با این پرسش سنتی مواجهیم که آیا اشتغال منجر به بروز مشکلات در منزل می‏شود و یا مشکلات خانوادگی به اشتغال زنان می‏انجامد؟ بی هیچ اختلاف نظری، افزایش فراینده‏ی زنان ـ مجرد یا متأهل ـ شاغل در غرب با افزایش موارد طلاق، سقط جنین و ولادت‏های نامشروع همراه بوده است. جدول شماره 1 که در پایان این مقاله خواهد آمد، حاکی از درصد زنان مطلقه در گروه سنی 25 تا 44 سال در برخی کشورهای پیشرفته و دولتهای اسلامی مطابق آمارهای رسمی سازمان ملل متحد می‏باشد (1991). اهمیت آمار این گروه، کم سنی کودکان ایشان و تأثیر طلاق بر شخصیت کودکانشان در این سنین کم می‏باشد. نسبت طلاق در همه‏ی گروههای سنی در بریتانیا 32% و در آمریکا حدود 50% می‏باشد. جدول شماره 2، پرده از ولایت نامشروع برای هر هزار مورد، در برخی کشورهای اروپایی برمی دارد (1993)، در این جدول نمایان شده است که میزان تولدهای نامشروع در کمتر از سه دهه، حدود پنج برابر شده است. جدول‏های شماره 1و2، بیانگر وضعیت خانواده‏ی عربی در قرن معاصر و حرکت خانواده به سوی فروپاشی و تلاشی است. در حالی که مقایسه‏ی کشورهای عربی با دولت‏های اسلامی، حاکی از ثبات خانواده و ناچیز بودن آمار طلاق در میان دولت‏های اسلامی است که یک سوم دولت‏های عربی می‏باشد. طبیعی است که ثبات زن، دلیل اساسی ثبات خانواده است. آیا خانواده مسلمان از ثبات بیشتری برخوردار است؟ با مقایسه وضعیت زن در غرب و وضعت زن مسلمان، درمی یابیم که زن مسلمان از چهارده قرن گذشته تا کنون از عدالت تشریعی الهی برخوردار است. این تشریع الهی، حقوق فراوانی را برای زن لحاظ نموده است. که حق انتخاب همسر، حق طلاق، حق حضانت کودکان، آزادی استفاده از اموال شخصی از آن جمله است. و در مورد حقوق و وظایف هیچ فرقی میان زن و مرد، جز مواردی که منجر به ایجاد تکلیف شاقّ جسمی بر او می‏شود، نیست چرا که زن دوره‏های رنج آور و پرمشقتی همانند بارداری، وضع حمل، و شیردهی را در زندگی خود دارد که مرد دچار آنها نیست. بنابراین برخی از انواع تبعیض به نفع زن و مفید حال اوست و از کرامت و اهمیت او چیزی نمی‏کاهد، بر خلاف آنچه که در کتابهای مسیحیان وارد شده و او را «جسمی عاری از روح» معرفی کرده‏اند. پیامبر اکرم (ص)، بخشی از وقت خود را برای آموزش‏های دینی زنان، اختصاص می‏داد. چنانکه در روایت آمده است، گروهی از زنان به ایشان عرض کردند: «مردان ما، آنچنان چیره بر مایند که از بهره مندی از حضور شما محروم مانده‏ایم، بخشی از وقتتان را در اختیار ما قرار دهید» حضرت (ص) نیز وقتی را به ملاقات و پند و اندرز ایشان اختصاص دادند. مشکلات زن در دولت‏های اسلامی مربوط به سنت‏های اجتماعی و عدم ثبات سیاسی است که در جوامع مختلف، متفاوت است و هیچ ارتباطی به شریعت اسلامی ندارد. به عبارت دیگر، مشکلات زن مسلمان در هند از مشکلات زن مسلمان نیجریه‏ای و زن مسلمان افغانی، متفاوت است. بر سر دو راهی‏ بسیاری از جریانهای فمینیزم در غرب، فعالیت‏های خود را با خواسته‏های عدالت محور، آغاز نمودند و از این رو توانستند مردان و زنان بسیاری را با خود همراه سازند، ولی در نهایت از مسیر صحیحی که در پیش گرفته بودند منحرف گشته و خواستار امور زشت و ناصوابی چون: حقّ مطلق سقط جنین، پایبند نمودن به عقد زوجیت و غیره شدند که سبب پراکندگی بسیاری از همراهان و پیروانشان گردید و در نهایت منجر به پیدایش جریان‏های آنتی فمینیزم شد که این حرکت نیز در ادامه به افراط انجامید. فرآیند این دو جریان فقط منجر به کسب حق ولنگاری، برای زن شد ولی حق مساوات در فرصت‏های شغلی، مساوات در دستمزد و غیره، همچنان دست نیافتنی باقی ماند. نگاهی به وضعیت امروز خانواده در غرب، به وضوح حاکی از نتایج فعالیت‏های فمینیزم جهت «آزاد سازی» و نه «آزاده سازی» زن است که منجر به تلاشی شخصیت زن در مرحله‏ی نخست و فروپاشی خانواده در مرحله‏ی دوم است. امروز جامعه‏ی غربی از افزایش آمارهای طلاق در اثر آسیب‏پذیر شدن خانواده، در رنج است. دلایل این معضل به افزایش زنان متأهل شاغل، سقط جنین، تولدهای نامشروع، افزایش جرایم جوانان و نوجوانان، خشونت در داخل خانواده و غیره مربوط است (درکزلی، 1997م). بنابر آنچه که گذشت، عجیب نیست که زن، نخستین قربانی جنبش فمینیزم باشد. از این رو پژوهش خانم کاترین حکیم، به وضوح نمایانگر تمایل اکثر زنان به ثبات خانواده از طریق رسیدگی حدّی به امور مربوط به خانه و خانواده توسط ایشان است مگر آنکه ضرورت تأمین معاش، مقتضی خلاف این امر باشد. مفهوم این گفته آن است که زن دز آستانه هزاره سوم میلادی درتلاش است تا آنچه را که همچنان گذشته‏ی وی تباه ساخته‏اند، باز بیافریند. جدول شماره 1: درصد زنان مطلقه در گروه سنی 24 ـ 25 سال در برخی از کشورهای پیشرفته و دولتهای اسلامی مطابق آمار رسمی سال 1991 م سازمان ملل متحد برخی دولتهای پیشرفته درصد آمریکا 4/11 آلمان شرقی (سابق) 9/10 دانمارک 4/10 سوئد 2/10 اتحاد شوروی (سابق) 1/9 بریتانیا 8/8 کانادا 4/5 ژاپن 4/3 ایتالیا 4/0 میانگین 31 دولت پیشرفته 6 برخی دولتهای اسلامی درصد اندونزی 5/4 مالزی 8/1 مصر 5/1 عراق 3/1 تونس 3/1 اردن 1/1 بنگلادش 1/1 ترکیه 9/0 ایران 8/0 پاکستان 5/0 افغانستان 1/0 میانگین 17 دولت اسلامی 8/1 جدول شماره 2: تعداد تولدهای نامشروع برای هر هزار مورد ولادت در 8 کشور اروپائی (1993 و lewis) کشور 1960 1970 1980 1988 دانمارک 2/78 3/110 7/331 8/446 آلمان 3/63 6/54 6/78 7/100 فرانسه 7/60 4/68 8/113 3/362 ایرلند 9/15 5/26 3/50 7/116 ایتالیا 2/24 8/21 9/43 1/58 بریتانیا 2/52 4/80 2/115 4/251 نروژ 40 69 145 360 ^ سوئد 8/112 9/183 2/397 8/483 ^^ میانگین 9/55 9/76 3/159 5/272 ^ 1989 ^^1986 منابع و مأخذ «عربی» 1 ـ درکزلی، شذی: المرأة المسلمة فی مواجهة التحدیات المعاصرة، عمان: مجدلاوی، 1997م. 2 ـ صالح، صبحی: المرأة فی الاسلام، بیروت: المؤسسة العربیة للدرسات و النشر، 1980م. «انگلیسی» 1. Alexander, M.(1983), A woman Ucs place, England: wayland 2. carroll, T.F (1983), WOman, Religion, and development in the third world , new york: praeger. 3. Ginn et . 1., (1996), Feminist fallacies: A reply to hakim on women,s empbritish journal of sociology, 47 (2) , 167 4. hakim c., (1995) , five feminist Myths about women ucs Employment , british journal of sociology, 64 (3), 429. 5. lewis, j. (ed) (1993) , women and social policies in Europe, work , family and State, england, Edward Elgar. 6. united nations (1990), Trends and Statistics, women 1970 ـ 1990, trends and statistics , new yourk, united Nations publications.
بازگشت

تبلیغات