اشتغال خارج از منزل زن معاصر در غرب: تمایل شخصی یا اضطرار؟
آرشیو
چکیده
در آغازین روز آوریل 1996 م، خبر جنجال انگیزی، محافل مطبوعاتی و به دنبال آن افکار عمومی بریتانیا را لرزاند. این خبر حاکی از انتشار مقالهی ده تن از پژوهشگران در تأیید جنبش دفاع از حقوق زنان»، موسوم به «فمینیزم» بود. این مقاله در یکی از مشهورترین مجلات تخصصی علوم اجتماعی در بریتانیا، استشار یافت. در این مقاله، پژوهشگری به نام «کاترین حکیم» به دلیل پژوهشی که در یکی از شمارههای گذشتهی همان نشریه به چاپ رسانده بود، سخت به باد انتقاد گرفته شد. موضوع پژوهش خانم حکیم انعکاس نظرسنجی و پژوهشی میدانی خود در بارهی تمایل زنان انگلیسی به کار در داخل یا خارج منزل بود. نتیجه ی پژوهش وی، حاکی از تمایل اکثریت زنان انگلیسی به ماندن در منزل و رسیدگی و مراقبت از فرزندان به جای کار در خارج منزل بود، مگر آنکه شرایط دشوار مالی، آنان را به کار در خارج منزل وادارد.در این مقاله بازتاب های برآمده از این پژوهش را در جامعه و بر جریان های فمنیستی بررسی می کنیم.متن
در آغازین روز آوریل 1996 م، خبر جنجال انگیزی، محافل مطبوعاتی و به دنبال آن افکار عمومی بریتانیا را لرزاند. این خبر حاکی از انتشار مقالهی ده تن از پژوهشگران در تأیید جنبش دفاع از حقوق زنان»، موسوم به «فمینیزم» بود. این مقاله در یکی از مشهورترین مجلات تخصصی علوم اجتماعی در بریتانیا، استشار یافت. در این مقاله، پژوهشگری به نام «کاترین حکیم» به دلیل پژوهشی که در یکی از شمارههای گذشتهی همان نشریه به چاپ رسانده بود، سخت به باد انتقاد گرفته شد. موضوع پژوهش خانم حکیم انعکاس نظرسنجی و پژوهشی میدانی خود در بارهی تمایل زنان انگلیسی به کار در داخل یا خارج منزل بود. نتیجه ی پژوهش وی، حاکی از تمایل اکثریت زنان انگلیسی به ماندن در منزل و رسیدگی و مراقبت از فرزندان به جای کار در خارج منزل بود، مگر آنکه شرایط دشوار مالی، آنان را به کار در خارج منزل وادارد. نتیجهی این پژوهش همهی محافل بریتانیا را بهت زده کرد و جریانهای مربوط به فمینیزم را سخت آزرده ساخت. چرا که بر یکی از مبانی اصیل فمینیزم یعنی «اشتغال زن در خارج از منزل جهت کسب شخصیت مستقل» خط بطلان میکشید جالب آنکه انتقاد از خانم کاترین مربوط به صحت آمارهای دقیقی نبود که حاکی از جعلی بودن اطلاعات منتشر شده توسط گروههای فمینیزم بود، بلکه انتقاد از وی، متعمد معرفی کردن این گرهها در نشر این اطلاعات با هدف خلق اسطورهای خیالی از اهداف و آرمانهای زن در زندگی بود. بزرگترین دفاع این گروه ده نفره از جنبشهای گذشتهی فمینیزم این بود که گفتهها و آمارهایشان، جعلی نبوده و فقط اشتباهات غیر عمد بوده است!.... لذا از این پژوهشگر خواستند تا از ایراد اتهام جعل عمدی اطلاعات بر علیه فمینیزم، دست بردارد. شگفت آنکه مقالهی خانم حکیم که در سپتامبر سال 1995 م منتشر شد، هیچ تکانی را در افکار عمومی برنیانگیخت، چرا که در نشریهای تخصصی منتشر شده و خطاب عمومی نداشت، ولی مقالهی ده هزار نفر منتقدان این پژوهش که در شماره ماه مارس سال 1997 م ذر همان نشریه صورت گرفت، افقهای این پژوهش را روشنتر نمایاند. هر چند هدف این گروه، استفاده از این فرصت برای اعلان فعالیتها و زیر سؤال بردن نتایج این پژوهش با استفاده از وسایل و امکانات عدیدهی تبلیغاتی شان بود، ولی از آنچه که [عدو شود سبب اخیر اگر خدا خواهد.این جمله ترجمه نیست، بلکه نوعی از معادل فارسی ضرب المثل عرب «رُبَّ ضارّة نافعة» که در متن استعمال شده است ـ میباشد. ] این انتقاد ایشان نتوانست چیزی از ارزش این پژوهش فرو کاهد و تلاش گروههای فمینیزم برای نقد منفی این پژوهشگر ناکام و عقیم ماند و به نتیجهای نرسید. ولی نکتهای که در سرانجام این جدال، بر ملا شد این بود که حرکتهای فمینیزم غربی که شرق و غرب جهان را در نور دیدهاند ـ در تلاش اند تا چهرهای کاملاً خیالی از زن و آرمانهای او ارایه دهند [نه عینی و واقعی] نقد غوغا سالار این عده بر مقالهی این پژوهشگر سبب طرح پرسشهای متعددی گردید. از آن جمله: چه دلایلی، سبب ترجیح منزل و مراقبت از فرزندان بر کار خارج از منزل توسط زن غربی شده است آیا مطالبهی برخی شرایط و حقوق محروم شده، منجر به بروز پارهای امور فرعی شده است که در طرح اولیه وجود نداشت؟ آیا فریادهای جریانهای فمینیزم، فقط نمایانگر خواستههای گروه اندکی از زنان است و نه همهی آنان؟ برای پاسخ گویی به این پرسشها، ناگریز از بازنگری پیشینهی تاریخی جریانهای فمینیزم در غربیم. جایگاه زن در دین مسیح زن غربی، در طی قرنهای پی در پی، قربانی انواع جورها و ستمها بوده است. او حقّ آموزش و ورود در دانشگاهها را نداشته است، او نه تنها حق مالکیت اموال خود را پس از ازدواج از دست میداد، بلکه خود فراموش به بخشی از داراییهای زوج تبدیل میشدند و با جدایی از همسر نیز، حق حضانت کودکان را نداشت. ادبیات دین مسیحی نیز به تثبیت این جایگاه، دامی میزد. چنانکه قدّیس پولس، اسطورهی جایگاه پست زن را درین مسیح، ترسیم نمود و منشوری را برای امنا و خادمان کلیسا در آن دوره که حتی تا عصر حاضر نیز ادامه دارد ـ بیان داشت ک موجب عدم پذیرش کار زنان در مراتب متعددی از کلیسا و شؤون مربوط به مردان میشد. پولس میگوید: «زنان شما باید در معابد ساکت باشند، چرا که اجازهی سخن گفتن به آنان داده نشده است. آنان باید چنانکه از سوی پروردگار تشریع شده است، همیشه تابع و پیرو باشند» کورنثیوس: 14، 35 ـ 34 گفته میشود که پولس، بسیاری از دیدگاههای خود را به مرور تغییر داد ولی نگاه او نسبت به زن فرقی نکرد و ثابت ماند او معتقد بود که مرد نمیتواند هم خدمتگزار پروردگار خویش باشد و هم همسرش. رجال گذشته کلیسا بر این باور بودند که مرد، روحی در پوشش جسم است ولی زن، جسمی عاری از روح است (1993). به نظر میرسد که فعالان جنبش فمینیزم، چنین دریافتند که وقت آن رسیده است که طومار دو هزار سالهی سوء نگاه و سوء همکنشی نسبت به زن، در هم پیچیده شود، و دانسته شود که این دیدگاه از اندیشه مردانی سرازیر شده است که آراء نشان، بازتاب گذشته و زندگی شخصیشان است برای مثال مبنای دیدگاههای قدّیس آگوستین ـ که از بزرگان نامی کلیسا و آخرین کسی است که در تأیید اعلان آزادی زشت و ناثواب در مورد زنان، سهیم بود ـ پیشینهی حیات شخصی و احساس گناه وی نسبت به گناهان و خطاهایی بود که در جوانی مرتکب شده بود (1983). همچنین هنگامی که قبل از ظهور اسلام، آکادمی رومیها مشغول بررسی اوضاع زنان بود، ابراز داشت که زن، موجودی عاری از روح است، هرگز وارد بهشت نمیشود و هرگز ملکوت آسمانها درنمییابد. زن، یکی از پلیدیهای شیطان است (صالح، 1980) زن غربی در عصر جدید در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی برخی از زنان بریتانیا، حرکتهایی را برای بدست آوردن برخی از حقوق بازداشتهی خود، آغاز نمودند. خواستهی نخست آنان داشتن حق رأی برای مجلس بود، تا شاید بتوانند از این رهگذر، توان اثرگذاری بر حکومت را بیابند و کم کم سایر خواسته هایشان را نیز به گوش زمامداران برسانند. این امر سبب بروز درگیریها و زد وخوردهایی با پلیس بریتانیا در آغاز قرن بیستم گردید و تا شعله ور شدن جنگ نخست جهانی، ادامه یافت باشروع جنگ، حکومت بریتانیا به دلیل اعزام مردان به جبهههای جنگ، به نیروی کار جایگزین، نیازی مبرم یافت. از این رو زنان را تشویق به ورود به بازار کار کرد. پس از پایان یافتن جنگ نیز به دلیل بروز تلفات جانی در میان مردان و ایجاد فرصتهای خالی در مشاغل، حضور زنان جهت پرساختن این فرصتها همچنان ادامه یافت. و بدین ترتیب جنبش فمینیزم، مراحل مختلفی را از سر گذراند که کانون آغازین آن دست یافتن بر حقوق مشروع زن در استقلال مالی از روح، حق طلاق، حق حضانت کودکان، مساوات در آموزش، مساوات در دستمزدها و غیره بود. در دهه پنجاه قرن بیستم، جنبش حقوق مدنی، مشروع به فعالیت در جهت از بین بردن تبعیض نژادی و مطالبهی ایجاد مساوات در میان همهی نژادهای ساکن در ایالات متحدهی آمریکا ـ اعم از آفریقایی، آسیایی، و اروپایی ـ و مشمول این خواسته بر زنان نمود. از این رو زنان آفریقایی تباز به فعالترین اعضای این جنبش، تبدیل شدند در دههی شصت، فعالان جنبش فمینیزم در آمریکا. بهره کشی و سوء استفاده از زنان را در تبلیغات و مسابقههای موسوم به ستارهی زیبایی، محکوم نمودند. هر چند اصل این حرکت، بجا و شایسته بود ولی ادبیات بکار گرفته شده در این برخوردها، بسیار هتّاک و رکیک بود. علاوه بر آن این خواسته بحّق ایشان به سمت امور ناصوابی کشیده شده که در خواست اباحی گری اخلاقی، حق سقط جنین و غیره از آن جمله بود. خواستههایی که آغازکنندگان جنبش فمینیزم، هرگز در اندیشه آن نبودند. بدین ترتیب، دانشواژه «آزادی زن»، که در دههی شصت، معادل آزادی از سلطه مرد بود، در اثنای دههی هشتاد ـ هنگامی که افراطی بودن موج دههی شصت ـ که برخی از آثار تا همین امروز باقی مانده است ـ برملا شد ـ به آزادی از ستمهای اجتماعی ـ اقتصادی و حقوقی، بدل گشت حرکت افراطی فمینیزم در دههی شصت، منجر به پیدایش جنبشهایی ضد آن موسوم به «آنتی فمینیزم» گردید، که رهبران آن از زنان باورمند سنتهای اجتماعی بودند. در دههی نود گروههای آنتی فمینیزم قدرت و استحکام بیشتری یافتند و در بسیاری از خواستههای خود از حمایت کلیسا ـ که مورد تبعیت و پیروی تودههای سنتی است ـ برخوردار شدند، لذا خواستهها و مطالبات این دو گروه به هم گره خورد و ضمن برخورد با خواستههای افراطی فمینیزم، منجر به تولید شکارهای واحدی گردید که موارد ذیل از آن جمله است: اجباری شدن برپای دعای مسیحی، تدریس کتابهای مقدس مسیحیان در همه مدارس آمریکا، تبعیض نژادی، منع سقط جنین به هر دلیل و غیره که در نهایت منجر به فروکاستن ارزشها و مبانی فمینیزم در افکار عمومی گردید. کدامیک از ایشان بر حقّند؟ با نگاهی به خواستههای فمینیزم، روشن میشود که برخی از این خواستهها، عادلانه و بحقّند، ولی آمیختگی آنها با نوعی اباحی گری، سبب تباه شدنشان گشت. برای نمونه، سازمانهای فمینیزم در تلاش بودند تا حق طلاق و حق حضانت کودکان را برای زنان کسب نمایند، که البته این موارد اموری انسانی و مستحسن است.همچنین تلاشهای این عده برای برخورد با مسابقههایی غیرانسانی، چون «ستاره زیبایی» ستودنی و قابل تقدیر است. نیز فعالیتهای ایشان برای تغییر چهرهی مبتذل زن ـ که در طول قرن بیستم در اثر استعمار و سوءاستفاده از زن در تبلیغات بازرگانی برای همه کالاها همانند مواد پاک کننده، شوینده، داروها، سیگار، نوشیدنیها، کفش، حشرهکش و غیره ـ صورت گرفته است، ارج نهادنی است. استفاده از زن در این تبلیغات چیزی جز زنده به گور کردن کرامت انسانی وی نیست، و دست کمی از زنده به گور کردن دختران در دورههای جاهلیت یا سنت سوتی ـ یعنی زنده سوزی بیوه زنان هندی به همراه شوهران مرده شان ـ ندارد. موراگ الکساندر، یکی از فعالان این جنبش معتقد است که اصل مساوات مورد ادعا، صرفاً به معنای تغییر نگرش زن جهت عدم ورود به عرصه هایی که کرامت انسانی او پایمال میشود نیست، بلکه، تغییر نوع نگاه و اندیشه مرد را نیز در بر دارد، باشد که او را از این بهره کشی اهانت بار، باز دارد (1983) اما جنبشهای آنتی فمینیزم نیز در رد اباحیگری، فیمینیتها ـ که موجب فروپاشی نهاد خانواده افزایش چشمگیر آمار طلاق و تولدهای نامشروع میشود ـ کاملاً بر حقّ بودند، ولی در عین حال به دلیل تکیه بر گروههای افراطیگرای مسیحی، معتقد به تبعیض میان ادیان و نژادهای مختلف در جامعه واحد بودند. همچنین سقط جنین را به طور مطلق و بدون رعایت برخی از بیماریهای ویژه در زن، مربوط میشمردند. از این رو این گروهها نیز به رغم تبلیغات فراوان و حمایتهای فراوانهای از طریق گروههای ثروتمند کلیساها و نیز جامعه آمریکا در جلوگیری از گسترش فمینیزم ناکام ماندند. «سقط جنین» یکی از مهمترین مطالبات جریانهای فمینیزم به شمار میرود. از نگاه فیمینیزم، سقط جنین به معنای «پایان دادن به بارداری ناخواسته» (1983) و یا «حقّ زن در انتخاب» است (1994). تعریف نخست، توجیه کنندهی ایست از این جریانها در مورد این جنایت است، چرا که این کار در واقع به معنای «قتل جنین» است و نه فقط پایان دادن به بارداری ناخواسته اما تعریف دوم توجه و اندیشه آدمی را از نگرش حقیقی فمینیزم نسبت به این معزل، منحرف میسازد. موضوع جواز یا منع سقط جنین، یکی از مهمترین موارد اختلاف میان جریانهای آنتی فمینیزم است. چرا که برخی از این گروهها، آن را یکی از حقوق متعلق به زن میدانند که از سوی قانون از آن محروم گشتهاند. از سوی دیگر جریانهای مخالف سقط جنین، شعار «حق حیات» را برای جنین قربانی، سر میدهند ولی جنبش فمینیزم معتقد است که مخالفان مبنای «حق تولید مثل زن» را به «حق حیات جنین» تغییر دادهاند (1989). آمارها حاکی از سقط سالانه 40 تا 60 میلیون جنین در جهان است (1994) یعنی 40 تا 60 میلیون جنین در سال کشت میشوند. مفهوم این آمار آن است که زن معاصر حاضر شده است که به هر بهانهی ناچیزی دست به سقط جنین بزند، حال آنکه این کار فقط ویژه موارد اضطرار و دلایل پزشکی است. کار، خانه یا هر دو؟ دلایل کار خارج از منزل زنان، به سه عامل نسبت داده میشود: 1) عامل اقتصادی، یعنی نیاز مالی و یا رها شدن از وابستگی مالی به مرد. 2) عامل اجتماعی، جهت پایه گذاری روابط اجتماعی که فراتر از روابط خانوادگی است. 3) عامل روحی، جهت ارضای تمایلات شخصی از طریق انتخاب شغل دلخواه. با مقایسه کار در خارج منزل با کار داخل منزل به وضوح روشن میشود که بسیاری از کارهای زن در خارج منزل خالی از سختیها و مرارتهای کار داخل منزل ـ همانند همسر داری، مراقبت از کودکان، خانه داری، پخت و پز غیره ـ نیست چرا که رئیس اداره نیز با دستورات و خواسته هایش موجب خستگی مفرط و ملال زن میشود تا حدی که قابل قیاس با گلههای زن از حاکمیت مرد و زیادی خواستههایش نیست. افزون بر آن، زن در محل کار از حقوق و جایگاهی برابر با مرد برخوردار نیست. بدیهی است که ناراحتیهای زن در خارج از منزل بر رفتارهای او در خانواده، تأثیر مستقیمی دارد و به افزایش مشکلات در داخل منزل میانجامد. اشتغال خارج از منزل زن، همچنین زحمات و مشکلات زن را به نحو افزایندهای افزایش میدهد، چرا که وی مجبور است علاوه بر مسئولیتهای خارج از منزل وظایف و کارهای داخل منزل را نیز به دوش کشد. اغلب در مورد اشتغال زنان ازدواج کرده با این پرسش سنتی مواجهیم که آیا اشتغال منجر به بروز مشکلات در منزل میشود و یا مشکلات خانوادگی به اشتغال زنان میانجامد؟ بی هیچ اختلاف نظری، افزایش فرایندهی زنان ـ مجرد یا متأهل ـ شاغل در غرب با افزایش موارد طلاق، سقط جنین و ولادتهای نامشروع همراه بوده است. جدول شماره 1 که در پایان این مقاله خواهد آمد، حاکی از درصد زنان مطلقه در گروه سنی 25 تا 44 سال در برخی کشورهای پیشرفته و دولتهای اسلامی مطابق آمارهای رسمی سازمان ملل متحد میباشد (1991). اهمیت آمار این گروه، کم سنی کودکان ایشان و تأثیر طلاق بر شخصیت کودکانشان در این سنین کم میباشد. نسبت طلاق در همهی گروههای سنی در بریتانیا 32% و در آمریکا حدود 50% میباشد. جدول شماره 2، پرده از ولایت نامشروع برای هر هزار مورد، در برخی کشورهای اروپایی برمی دارد (1993)، در این جدول نمایان شده است که میزان تولدهای نامشروع در کمتر از سه دهه، حدود پنج برابر شده است. جدولهای شماره 1و2، بیانگر وضعیت خانوادهی عربی در قرن معاصر و حرکت خانواده به سوی فروپاشی و تلاشی است. در حالی که مقایسهی کشورهای عربی با دولتهای اسلامی، حاکی از ثبات خانواده و ناچیز بودن آمار طلاق در میان دولتهای اسلامی است که یک سوم دولتهای عربی میباشد. طبیعی است که ثبات زن، دلیل اساسی ثبات خانواده است. آیا خانواده مسلمان از ثبات بیشتری برخوردار است؟ با مقایسه وضعیت زن در غرب و وضعت زن مسلمان، درمی یابیم که زن مسلمان از چهارده قرن گذشته تا کنون از عدالت تشریعی الهی برخوردار است. این تشریع الهی، حقوق فراوانی را برای زن لحاظ نموده است. که حق انتخاب همسر، حق طلاق، حق حضانت کودکان، آزادی استفاده از اموال شخصی از آن جمله است. و در مورد حقوق و وظایف هیچ فرقی میان زن و مرد، جز مواردی که منجر به ایجاد تکلیف شاقّ جسمی بر او میشود، نیست چرا که زن دورههای رنج آور و پرمشقتی همانند بارداری، وضع حمل، و شیردهی را در زندگی خود دارد که مرد دچار آنها نیست. بنابراین برخی از انواع تبعیض به نفع زن و مفید حال اوست و از کرامت و اهمیت او چیزی نمیکاهد، بر خلاف آنچه که در کتابهای مسیحیان وارد شده و او را «جسمی عاری از روح» معرفی کردهاند. پیامبر اکرم (ص)، بخشی از وقت خود را برای آموزشهای دینی زنان، اختصاص میداد. چنانکه در روایت آمده است، گروهی از زنان به ایشان عرض کردند: «مردان ما، آنچنان چیره بر مایند که از بهره مندی از حضور شما محروم ماندهایم، بخشی از وقتتان را در اختیار ما قرار دهید» حضرت (ص) نیز وقتی را به ملاقات و پند و اندرز ایشان اختصاص دادند. مشکلات زن در دولتهای اسلامی مربوط به سنتهای اجتماعی و عدم ثبات سیاسی است که در جوامع مختلف، متفاوت است و هیچ ارتباطی به شریعت اسلامی ندارد. به عبارت دیگر، مشکلات زن مسلمان در هند از مشکلات زن مسلمان نیجریهای و زن مسلمان افغانی، متفاوت است. بر سر دو راهی بسیاری از جریانهای فمینیزم در غرب، فعالیتهای خود را با خواستههای عدالت محور، آغاز نمودند و از این رو توانستند مردان و زنان بسیاری را با خود همراه سازند، ولی در نهایت از مسیر صحیحی که در پیش گرفته بودند منحرف گشته و خواستار امور زشت و ناصوابی چون: حقّ مطلق سقط جنین، پایبند نمودن به عقد زوجیت و غیره شدند که سبب پراکندگی بسیاری از همراهان و پیروانشان گردید و در نهایت منجر به پیدایش جریانهای آنتی فمینیزم شد که این حرکت نیز در ادامه به افراط انجامید. فرآیند این دو جریان فقط منجر به کسب حق ولنگاری، برای زن شد ولی حق مساوات در فرصتهای شغلی، مساوات در دستمزد و غیره، همچنان دست نیافتنی باقی ماند. نگاهی به وضعیت امروز خانواده در غرب، به وضوح حاکی از نتایج فعالیتهای فمینیزم جهت «آزاد سازی» و نه «آزاده سازی» زن است که منجر به تلاشی شخصیت زن در مرحلهی نخست و فروپاشی خانواده در مرحلهی دوم است. امروز جامعهی غربی از افزایش آمارهای طلاق در اثر آسیبپذیر شدن خانواده، در رنج است. دلایل این معضل به افزایش زنان متأهل شاغل، سقط جنین، تولدهای نامشروع، افزایش جرایم جوانان و نوجوانان، خشونت در داخل خانواده و غیره مربوط است (درکزلی، 1997م). بنابر آنچه که گذشت، عجیب نیست که زن، نخستین قربانی جنبش فمینیزم باشد. از این رو پژوهش خانم کاترین حکیم، به وضوح نمایانگر تمایل اکثر زنان به ثبات خانواده از طریق رسیدگی حدّی به امور مربوط به خانه و خانواده توسط ایشان است مگر آنکه ضرورت تأمین معاش، مقتضی خلاف این امر باشد. مفهوم این گفته آن است که زن دز آستانه هزاره سوم میلادی درتلاش است تا آنچه را که همچنان گذشتهی وی تباه ساختهاند، باز بیافریند. جدول شماره 1: درصد زنان مطلقه در گروه سنی 24 ـ 25 سال در برخی از کشورهای پیشرفته و دولتهای اسلامی مطابق آمار رسمی سال 1991 م سازمان ملل متحد برخی دولتهای پیشرفته درصد آمریکا 4/11 آلمان شرقی (سابق) 9/10 دانمارک 4/10 سوئد 2/10 اتحاد شوروی (سابق) 1/9 بریتانیا 8/8 کانادا 4/5 ژاپن 4/3 ایتالیا 4/0 میانگین 31 دولت پیشرفته 6 برخی دولتهای اسلامی درصد اندونزی 5/4 مالزی 8/1 مصر 5/1 عراق 3/1 تونس 3/1 اردن 1/1 بنگلادش 1/1 ترکیه 9/0 ایران 8/0 پاکستان 5/0 افغانستان 1/0 میانگین 17 دولت اسلامی 8/1 جدول شماره 2: تعداد تولدهای نامشروع برای هر هزار مورد ولادت در 8 کشور اروپائی (1993 و lewis) کشور 1960 1970 1980 1988 دانمارک 2/78 3/110 7/331 8/446 آلمان 3/63 6/54 6/78 7/100 فرانسه 7/60 4/68 8/113 3/362 ایرلند 9/15 5/26 3/50 7/116 ایتالیا 2/24 8/21 9/43 1/58 بریتانیا 2/52 4/80 2/115 4/251 نروژ 40 69 145 360 ^ سوئد 8/112 9/183 2/397 8/483 ^^ میانگین 9/55 9/76 3/159 5/272 ^ 1989 ^^1986 منابع و مأخذ «عربی» 1 ـ درکزلی، شذی: المرأة المسلمة فی مواجهة التحدیات المعاصرة، عمان: مجدلاوی، 1997م. 2 ـ صالح، صبحی: المرأة فی الاسلام، بیروت: المؤسسة العربیة للدرسات و النشر، 1980م. «انگلیسی» 1. Alexander, M.(1983), A woman Ucs place, England: wayland 2. carroll, T.F (1983), WOman, Religion, and development in the third world , new york: praeger. 3. Ginn et . 1., (1996), Feminist fallacies: A reply to hakim on women,s empbritish journal of sociology, 47 (2) , 167 4. hakim c., (1995) , five feminist Myths about women ucs Employment , british journal of sociology, 64 (3), 429. 5. lewis, j. (ed) (1993) , women and social policies in Europe, work , family and State, england, Edward Elgar. 6. united nations (1990), Trends and Statistics, women 1970 ـ 1990, trends and statistics , new yourk, united Nations publications.
بازگشت