زنان و بازخوانی آرمانهای انقلاب اسلامی
آرشیو
چکیده
متن
بسمالله الرحمن الرحیم سحرگاهان جمعه، بیستم جمادیالثانی سال پنجم بعثت به ناگاه زهرهای در آسمان مکه طلوع میکند که ماه را با تمامی عظمتش به کرنش میافکند، دختران مکه را به ظهور عصری نوین بشارت میدهد، فاطمه نام میگیرد، نقطه اوجِ حکمت بشری میگردد و عمر کوتاه خویش را به وسعت تاریخ استمرار میبخشد. و هم اینک، زن مسلمان در آستانه ظهور تمدن نوین اسلامی، فاطمهعلیها السلام را نقطه آغاز حرکت و غایت اندیشه، محور تفاهم و تمام حیثیت خویش میداند و مایههای اقتدار را از گفتار و رفتار زهرا میطلبد. او در چشمان مضطربِ فاطمهعلیها السلام اشک انتظار، بر چهره غمناکش بارقه رحمت و امید، بر لبان تلخکامش حکمت جاودانه فدکیه، بر بازوان کبودش مهر استقامت، بر پیشانی تابناکش نور عبودیت و بر پیکر مطهرش لباس عفاف میبیند و میکوشد تا انوار نهفته در سکوت و خروش فاطمه را در حیات امروزین خود بازتاب دهد. زن مسلمان اگرچه به ظاهر خاموش است، اما حکمتِ خروش میجوید و اگر در انزواست، جامه رزم میدوزد و اگر با چشم اشکبار از کنار تجاوز پیامآوران تمدن غرب به نوامیس مسلمانان در افغانستان و عراق و زندان ابوغریب میگذرد، و با صبر و خشم فرو خورده، تلاش مجامع بینالمللی را در به رسمیت شناختن روسپیگری، همجنسگرایی و همزیستیهای خارج از چارچوب ازدواج، و سقط جنین در پوشش نام «آزادی» و «حق تسلط بر بدن» به نظاره مینشیند، درصدد است تا پاسخ آنان را در صحنه حیات معنوی و فرهنگی، با خلق حماسهای جاویدان رقم زند و دامان مطهر خویش را مهد انسانهای تمدنساز سازد. فراموش نکنیم که در عصر جهانی شدن ظلم و فساد، به ناگاه برگزیدگان خدا، به پیشاهنگی 313 تن، از جمله پنجاه زن، سر به طاعت فرزند فاطمهعلیها السلام خواهند سایید و جهان را از عدل و انصاف و حکمت و علم سیراب خواهند کرد. به راستی این واقعه، در زمان جهانی شدن ارزشهای نظام کفر، بیانگر شکفتن زنانی راست قامت و صبور از تبار فاطمه و آسیه و مریم و خدیجه نیست که با کسب معرفت وحیانی و پرورش انسانهای متعالی، تمدن مادی را به زوال ابدی بشارت دهند؟ زنان، فرهنگسازان ایران اسلامیاند که به پشتیبانی نَفَس روحاللهی خمینی و خامنهای و با تکیه بر قانون اساسی، سمت و سوی حرکت متعالی خویش را بازیافتهاند و هماکنون با گذشت 25 سال از تثبیت نظام جمهوری اسلامی، به دستاوردهایی شگرف نائل شدهاند. ارتقای سطح علمی دختران، حضور فعّال و مؤثر زنان در سطوح عالیه کارشناسی و پژوهش، تربیت یافتن اساتید مبرّز، تأسیس مراکز علوم دینی خواهران و تربیت دهها هزار خواهر طلبه، تشکیل هزاران گروه مطالعاتی، انجمن علمی و سازمانهای فرهنگی و اجتماعی، حضور اجتماعی با حفظ حجاب و متانت، شرکت سامانمند زنان در امور عامالمنفعه و خیریه در قالب تشکّلهای غیردولتی، حضور پرنشاط و تعیین کننده در مواقع بحران، از جمله دفاع مقدس و حوادث غیر مترقبه، ربودن گوی سبقت از مردان در عرصههای حیات معنوی، جرأت انجام فعالیتهای خطیر در عرصههای داخلی و بینالمللی، تقویت ارتباط میان پایگاه مدرسه و خانواده، رشد چشمگیر آموزشهای غیر رسمی به زنان و مادران از طریق رسانههای عمومی، توجه دولت به بررسی مشکلات زنان در وزارتخانههای مختلف و بالأخره ارتقای سطح مطالبات زنان از مباحث جزیی و سطحی به امور مهم و کلان، همگی نشان از تحول شخصیت زن به سمت عزتمندی و ایجاد زمینههای شکلگیری پدیدهای نو در حضور اجتماعی زنان در خاورمیانه اسلامی است که میتواند الگوهای رایج در دفاع از حقوق زنان را به چالش طلبد و به همین دلیل نظام استکباری، موضوع «زنان» را یکی از سه محور مقابله با اصولگرایی اسلامی میداند. مسئولیت زنان فرهیخته ما در این شرایط، آن است که با مساعدت جامعه علمی و کارشناسی، اولاً: برنامههایی را که به نام دفاع از حقوق زنان، بهویژه در خاورمیانه انجام میشود به دقت مطالعه کنند، ثانیاً: مسائل و مشکلات واقعی زنان ایرانی را طبقهبندی و تحلیل کنند، ثالثاً: به تدوین الگوها و شاخصههای رشد زنان براساس آموزههای اسلامی همت گمارند، و بالأخره باتوجه به محدودیتها و شرایط، نظام را در دستیابی به راهبردهای اصلاحی مناسب، یاری و بر حسن عملکرد نهادها نظارت مستمر داشته باشند. در این فرصت، ابتدا نگاهی اجمالی به فعالیتهای اخیر نظام سلطه در ایران و کشورهای اسلامی میافکنیم. پس از آن، اشارهای گذرا به برخی مسائل و مشکلات زنان خواهیم نمود و سپس آرمانهای انقلاب اسلامی را در موضوع زنان بازخوانی میکنیم. 1 ـ زنان؛ نظام سلطه و خاورمیانه بزرگ پیروزی انقلاب اسلامی در ایران موجب گسترش تفکری در میان مسلمانان جهان شد که به اسلام سیاسی یا اصولگرایی اسلامی شهرت یافت. دولتهای غربی از این پدیده با عنوان بنیادگرایی دینی یاد میکنند. مهمترین شاخصه این نگرش، امکان به کارگیری عناصر و آموزههای اسلامی در حیات اجتماعی و ایجاد تمدن نوین اسلامی بود. این ایده میتوانست گسترش فرهنگ سکولار را با چالشی اساسی، و تمدن غرب را با بحرانی عمیق روبهرو سازد. از این رو دولتهای استکباری ضمن تحلیل این پدیده، درصدد شناسایی راهکارهای مهار آن برآمدند. تقریباً یک دهه قبل، مجله اکونومیست چاپ انگلستان از طرح مهار بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه خبر داد که بر سه رکن مهم اصلاح ساختار اقتصادی کشورها براساس بازار آزاد، اصلاحات سیاسی با محوریت دموکراسی غربی و برداشتن حریمهای اخلاقی، بهویژه میان دختران و پسران استوار بود.**ر.ک: آژینی، محسن، «نشانههای خط نفوذ»، رسالت، 5/11/74، ص 2. *#* چندی پیش نیز وزیر خارجه امریکا از طرح مشارکت خاورمیانهای آمریکا خبر داد که بر سه محور اصلاحات اقتصادی، اصلاحات سیاسی و برابری زن و مرد (به معنای تشابه نقشها) بنا شده بود.**ر.ک: حاتمی، امید، «مشارکت امریکایی خاورمیانهای» پگاه حوزه، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ش 82 ، ص 3؛ محمدعلی. تسخیری، «جهانی شدن و جهانیسازی»، ویژه نامه جهانی شدن و دین، دیماه 1381. *#* واقعه 11 سپتامبر نیز بهانه مناسبی به امریکا داد تا کشورهایی، چون عربستان را به اصلاحات بنیادین در ساختار اجتماعی و آموزشی**احداث شهر صنعتی ویژه زنان در عربستان»، شرق، 26/3/83 ، ص 16. *#* و پذیرش «کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» وادارد. اعلام نظر حاکمان اشغالگر عراق بر ضرورت توجه به برابری زن و مرد (به مفهوم مورد نظر)، حضور نمایندگان زن کنگره امریکا در عراق و اعلام حمایت از تلاشهایی که به منظور دستیابی به استانداردهای مورد نظر انجام میشود و حمایت آژانس آمریکایی توسعه بینالمللی از طرح مباحث مربوط به زنان**ر.ک: «مجموعه گزارشات تحلیلی (پیرامون مسائل زنان و خانواده در سال 82)»، شورای فرهنگی اجتماعی زنان، ش 3، ص 7. *#* نیز در همین راستا تفسیر میشود. پس از شکست طالبان و استقرار حکومت تحت نفوذ امریکا در افغانستان، امریکا میلیونها دلار برای ایجاد کلوپهای آموزشی، آموزش زنان روزنامهنگار و راهاندازی مراکز زنانه در چهارده استان این کشور اختصاص داده و همچنین 175 پروژه مربوط به زنان افغانی را به انجام رسانده است.**همان، ص 8. *#* در این مدت، صدها سازمان غیردولتی (NGO) در موضوع زنان تشکیل شدهاند که بسیاری از آنها با بهرهبرداری از فرصت طلایی به دست آمده و در بستر نقد طالبانیسم، ایدههای امریکایی را ترویج میکنند و سعی در القای این مطلب دارند که نفی سنتهای پوسیده طالبان توسط زن افغان، ضرورتاً به معنای پذیرش الگوی مبتنی بر تشابه نقشهاست که آن را مجامع بینالمللی تنظیم میکنند. معرفی دختری افغانی به عنوان دختر شایسته سال گذشته میلادی نیز ماجرایی از همین دست است. از سوی دیگر، برخی سازمانهای غیردولتی در کشور لبنان، تجربه جمهوری اسلامی را در «تفکیک فضاهای آموزشی» و «آموزشهای مذهبی در مدارس» تجربهای شکست خورده، معرفی کرده که قابلیت نمونهبرداری ندارد و در مقابل، بر استفاده از الگوهای تجربه شده جهانی تأکید نمودهاند. در این میان، فعالیت امریکا، کشورهای اروپایی و نهادهای بینالمللیِ وابسته در ایران، سازمانیافتهتر و مبتنی بر این تحلیل است که نظام اسلامی مهد اصولگرایی دینی در عصر جدید است و کنترل ایران به دلیل نقش تعیین کننده آن، اهمیتی ویژه دارد. این فعالیتها، هم شامل فشارهای بینالمللی، از جمله توسط اتحادیه اروپایی برای پذیرش استانداردهای مورد نظر، بهویژه در موضوع روابط زن و مرد، پوشش و برداشتن تمایزات جنسیتی در تمامی جوانب است، و هم فعالیت نهادهای وابسته به سازمان ملل و بنیادهای بینالمللی را در مواردی، همچون برگزاری دوره آموزش بهداشت جنسی**ر.ک: جمهوری اسلامی، 5/5/83 ، ستون جهت اطلاع، ص 2. *#* برای نوجوانان و حمایت از سازمانهای غیردولتی همسو و برگزاری دورههای توانمندسازی برای آنان در بر میگیرد. ظرفیتهای ویژه سازمانهای غیردولتی در ترویج یک نظریه و امکان ارتباط گسترده با جامعه جوان، نظام سرمایهداری را بر آن داشته است که این امکانات را در راستای ترویج ادبیات مورد نظر خود و تضعیف دولتها بهکار گیرد.**در محفل سعادتآباد چه گذشت؟»، کیهان، 27/9/81 ، ص 14، و عباس منصوران، «سازمانهای غیردولتی (NGOs)»، جنس دوم، ش 9، ص 111. *#* هماکنون صدها سازمان غیردولتیِ زنان و بیش از هزار سازمان غیردولتی جوانان در کشور مشغول به فعالیتاند که بسیاری از آنان در امور خیریه، زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و دینی نقش مؤثر، مفید و لازمی دارند. اما در این میان، نهادهای وابسته به سازمان ملل و نهادهای بینالمللی، از جمله بنیاد صهیونیستی امریکایی فورد، بنیاد توسعه هلند و بنیاد امریکایی AID در زمینه تشکیل و توانمندسازی سازمانهای غیردولتی مورد نظر خود فعالیت میکنند.**ر.ک: سهراب، رزاقی، «ظرفیتسازی و دوران گذار سازمانهای غیردولتی»، وقایع اتفاقیّه، 9/3/83 ، ص 10. *#* این سازمانهای زنانه، انتقاد از قوانین اسلامی و حجاب، و ترویج آموزههای غربی را در دفاع از حقوق زنان، بهویژه در محیطهای آموزشی، وجهه همت خود قرار دادهاند تا زمینههای ایجاد «جنبش اجتماعی زنان» را در راستای تضعیف نظام اسلامی و تحقق پروژه جهانیسازی فراهم آورند. اهدای جایزه صلح نوبل به یک زن ایرانی که برخلاف برندگان قبلیِ این جایزه، در دوران فعالیت اجتماعی خود اصلاً به موضوع صلح، نه در مقیاس جهانی و نه در مقیاس منطقهای، نپرداخته، به گونهای که رسانههای غربی در توجیه انتخاب وی سعی کردند تا میان موضوع حقوق زنان و کودکان (موضوع اصلی فعالیت وی) و صلح، ارتباطی برقرار کنند، نشان از این واقعیت دارد که نظام سرمایهداری در صدد تقویت سازمانهای غیردولتی غربزده و ایجاد مرکزیتی در کشور برای هدایت جریانهای فمینیستی است. زمستان آینده، کنفرانس جهانی پکن + 10 برگزار میگردد. در این راستا از ماهها قبل، فعالیتهای گستردهای در دو محور انجام شده است: 1 ـ برگزاری کنفرانسهای متعدد به عنوان پیش زمینه توسط نهادهای بینالمللی، 2 ـ رایزنیهای گسترده آنها با کشورهای مختلف به منظور بررسی پیشرفت کشورها در زمینههای مورد نظرِ سازمان ملل و بررسی موضوعات قابل بحث در این کنفرانس جهانی. مباحث مطرح شده در کنفرانسهای منطقهای و مقدماتی حکایت دارد که موضوع حق تسلط بر بدن و مصادیق آن، از جمله جواز سقط جنین، همجنسگرایی و روابط آزاد جنسی از موضوعات اصلی مورد بحث و مناقشه در این کنفرانس خواهد بود.**ر.ک: «تلخ و شیرین از اجلاس تایلند» (گزارشی از فعالیتهای گروههای شرکت کننده ایرانی در اجلاس منطقهای سازمانهای غیردولتی زنان آسیا و پاسیفیک)، رسالت، 8/5/83 ، ص 13. *#* چنان که قرائن نشان میدهد کنفرانس جهانی پکن + 10 محل تقابل دو گروه عمده است: از یک سو، آن دسته از سازمانهای غیردولتی (NGOs) که غالباً از حمایت بنیادهای بینالمللی و نهادهای وابسته به سازمان ملل برخوردارند**به نظر میرسد سیاست حمایتی نهادهای بینالمللی از شرکت سازمانهای غیردولتی در کنفرانسهای جهانی به گونهای است که در مجموع نشان میدهد که بیشتر زنان شرکت کننده که نماینده زنان ایرانیاند از نظام اسلامی ناراضی و علاقهمند به الگوی لیبرالاند. *#* با هدف تشدید فشارهای بینالمللی برای پیشبرد اصلاحات امریکایی، انحراف اذهان از مسائل و مشکلات اصلی زنانِ جهان به موضوعات دیکته شده و تلاش برای نشان دادن اجماعِ جهانی در حمایت از استانداردهای غربیِ دفاع از حقوق زنان، به سیاهنمایی وضعیت زنان در جمهوری اسلامی ایران خواهند پرداخت.**ر.ک: همان و سحر نمازیخواه، «دولتمردان شفاف عمل کنید» (غیردولتیها در آستانه اجلاس جهانی پکن + 10)، شرق، 7/4/83 ، ص 12. *#* و از سوی دیگر، سازمانهای غیردولتی مذهبی و ناوابسته، تفسیر لیبرال را از آزادی و برابری، به چالش خواهند طلبید، ادبیاتی مبتنی بر ارزشمندی زن و رعایت تعادل و تناسب و حمایت از کارکردهای ویژه زن به زنان جهان معرفی خواهند کرد و به تعرض نیروهای اشغالگر به زنان عراقی و ممنوعیت حجاب در فرانسه اعتراض خواهند نمود و به افکار عمومی جهان نشان میدهند که آزادی در مفهوم غربی آن، جادهای یک طرفه است که به توسعه شهوات و از خود بیگانگی انسان میانجامد.**جان کلام را در سخنان نغز امام باید جست: «راستی چرا دنیا در برابر کسی که اجازه ندهد تا دختران مسلمان به دلخواه خود با پوشش اسلامی در دانشگاهها درس بخوانند یا تدریس کنند ساکت نشسته است، جز این است که تفسیر و تأویل آزادی و استفاده از آن در اختیار کسانی است که از اساس با آزادی مقدس مخالفاند؟ (تبیان، دفتر هشتم، «جایگاه زن در اندیشه امام خمینیقدس سره»، چاپ ششم، 1378، ص 97). *#* 2 ـ زنان، مسائل و مشکلات نه میتوان چون گروهی جامد، چشم بر مشکلات عینی زنان فرو بست و تمام مسائل آنان را شبههافکنیهایی دانست که صرفاً نیازمند پاسخگویی علمی است، و نه چون گروهی سطحی و هویتگریز، مسائل زنان را غیرواقعبینانه در کلیشههای وارداتی محدود ساخت. مشکلات زن ایرانی مشکلاتی است که صرفاً در تحلیلی جامع و کلان و مبتنی بر مؤلفههای فرهنگ اسلامی ـ ایرانی قابل شناخت است. گرچه ارائه فهرستی جامع از مشکلات زنان نیازمند همت کارشناسان و انجام تحقیقات بسیار در قالب یک پروژه ملی است، امّا میتوان به برخی از آنها اشاره نمود: ـ تأنیث فقر و فساد: فقر و فساد خود از مقولات جنسیتی نیستند، اما آثار مختلفی بر دو جنس بر جای میگذارند. بار سنگین ناشی از جنگ، فقر و اعتیاد، بیش از همه بر مادرانی وارد میآید که به حکم قانون یا به اضطرار، مسئولیت سرپرستی خانواده را بر عهده میگیرند. هم اکنون بیش از یک میلیون زن سرپرست خانوار و تعداد بیشتری زن بدسرپرست، بار سنگین تأمین هزینههای خانواده را بر دوش میکشند.**ر.ک: «سخنان دکتر آمنه ستاره فروزان» (مدیر کل دفتر امور زنان و خانواده سازمان بهزیستی)، گزارش هماندیشی بررسی مسائل و مشکلات زنان؛ اولویتها و رویکردها، چاپ اول: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1380. *#* و به همین دلیل در این خانوادهها، مادران و دختران بیش از دیگران در معرض آسیبهای جسمی، روحی و اخلاقیاند. این در حالی است که سیستمهای موجود حمایتی نیز تنها بخش کمی از مشکلات آنان را از میان برمیدارد. ـ سوء معاشرت با زنان در خانه: بیشترین مشکلات زنان در خانه که در واقع، ناشی از تحقیر شخصیت آنان است، واداشته شدن به فعالیتهای غیرموظف، ترک انفاق و احیاناً خشونتهای فیزیکی است که به دلیل خصوصی بودن حریم خانواده و عدم دسترسی به شهود یا عدم تمایل زن به افشای اسرار خانوادگی، اثباتپذیر نیست. راهکارهای ارائه شده در حمایت از این بانوان، از جمله اعطای حق طلاق و ترغیب آنان به اشتغال هم بیشتر به جابهجایی مشکلات منجر شده است تا از میان برداشتن آنها. آسیبهای روحی و روانی همسران و دختران و نیاز به همسر و پدر را نمیتوان با اعطای حق طلاق، جبران نمود. در راهبرد اساسی اصلاحات، بهویژه در حوزه روابط خانوادگی باید به اصلاحات فرهنگی و روشهای پیشگیرانه در کنار راهکارهای حقوقی توجه کرد. ـ بالا رفتن سن ازدواج: سن ازدواج دختران به سرعت افزایش مییابد و آمارها نشان میدهد که گروهی از دختران، بهویژه دختران روستایی (به دلیل افزایش مهاجرت پسران به شهرها) فرصت ازدواج را از دست میدهند. معمولاً علت عدم تمایل به ازدواج را فقدان امکانات اقتصادی برای برگزاری مراسم ازدواج و تهیه جهیزیه، نبودن مسکن مناسب و بیکاری عنوان کردهاند. در کنار این عوامل، تغییر نگرشهای فرهنگی را نباید از نظر دور داشت. بالا رفتن سطح انتظارات و مزاحمت نظام تحصیلی از عوامل مؤثر در این پدیدهاند. از این رو در طرح کلانِ آسانسازی ازدواج، باید به سیستمهای آموزشی انعطافپذیر برای پسران و دختران، و ترویج الگوی ازدواجِ ساده نیز اندیشید. ـ کاهش امنیت اجتماعی دختران: ضرورتهای زندگی در عصر جدید و شرایط کشور پس از انقلاب اسلامی میل به حضور اجتماعی را در زنان افزایش داده است، اما متناسب با این تمایل، به پاکسازی فضای اجتماعی اهتمام نشده است. از این رو حضور در عرصههای اجتماعی، بهویژه برای دختران مخاطراتی در پی دارد و به امنیت روانی آنان آسیب میرساند. بیبرنامگی نسبت به مقابله با پدیده روسپیگری نیز پرسشهای بسیاری در ذهنها در مورد عملکرد قوای سهگانه ایجاد کرده است. امروزه ضرورت هماهنگی نهادهای قانونگذار، فرهنگساز و دستگاههای اجرایی برای حل معضلات اجتماعی به شدت احساس میشود. ـ ابتذال در پوشش و آرایش: آموزههای دینی عفاف را از واجبات، و شخص عفیف را به منزله مجاهد شهید دانستهاند. در این میان، توصیه به عفافِ بانوان جایگاهی ویژه دارد، چرا که خروج زن از موضع عفاف علاوه بر پیامدهای شخصی، مخاطرات اجتماعی بیشتری در پی دارد. رعایت پوشش، حفظ اعتدال در رفتار و پرهیز از تبرّج، شرط لازم برای تحقق عفاف است که پیامد آن، پاکسازی فضای عمومی، ایجاد زمینههای امنیت اجتماعی و افزایش نشاط عمومی برای فعالیت اجتماعی است. پس از توصیه رهبران انقلاب به حفظ حجاب، انتظار آن بود که در طرحی کلان و هماهنگ، همزمان در سه زمینه اصلاح نگرشهای عمومی، اخلاق و تمایلات عمومی، و رفتار عمومی اقدام شود. در دهه اول انقلاب، تنها به جنبه قانونی حجاب پرداخته شد. ناکارآمدی این روش و پس از آن، سیاستهای تسامحگرای توسعهای، برخی مسئولان و کارشناسان را به بیتفاوتی نسبت به پیگیری موضوع یا تغییر نگرش در مورد آن، سوق داد. البته در این میان، تلاش مجامع بینالمللی و غربزدگان داخلی را نیز نمیتوان نادیده گرفت. ـ فقدان الگوی اشتغال و مشارکت اجتماعی: رهبران نظام اسلامی همواره بر لزوم مشارکت اجتماعی زنان پای فشرده و زمینهسازی مناسب برای دستیابی به این مهم را خواستار شدهاند. معالأسف دستگاه سیاستگذاری و برنامهریزی کشور تاکنون الگویی از مشارکت اجتماعی زنان، متناسب با کارکردها و ویژگیهای زنانه و هماهنگ با موقعیت خانوادگی زنان ارائه نکرده است. سردرگمی در این مهم، به پارادوکس میان دو حوزه خانه و اجتماع منجر شده و زنان در بسیاری اوقات، حضور اجتماعی را به قیمت کاهش کارآمدی در عرصه حیات خانوادگی و کم شدن ارتباط کیفی با فرزندان به دست میآورند یا آن که به دلیل دغدغههای مادرانه و زنانه و احساس ناهماهنگی میان عرصه خانواده و اجتماع، از حضور در عرصههای مهم حیات اجتماعی محروم میمانند. این نابسامانی، بیشتر خود را در عرصه اشتغالِ زنان نشان میدهد. ارائه الگوی اشتغال زنان که در آن بر انعطافپذیری فعالیت زنان، توسعه مشاغل نیمهوقت و مشاغل خانگی، توسعه مشاغل محلی، امکان به دست آوردن مجدد فرصت شغلی پس از وقفه چند ساله به دلیل انجام فعالیتهای مادرانه، کم کردن اختلاط در محیط کار، حذف کشیکهای غیرضروری در ساعات شب و ایجاد فرصتهای جدید در عرصههای متناسب با روحیات زنانه تأکید شده باشد، ضروری به نظر میرسد. ـ نظام تحصیلی نامتناسب: امروزه کارشناسان به چند مشکل اساسی در نظام آموزشی پی بردهاند: 1 ـ اختلاط در فضای آموزش عالی علاوه بر پیامدهای آموزشی، به افزایش اضطراب روانی و مخاطرات رفتاری میانجامد؛ 2 ـ نادیده گرفته شدن ویژگیهای جنسیتی زنان و مردان در روش آموزش، محتوا و حجم متونِ درسی، هم به کاهش کارآمدی دختران و پسران در عرصههای حیات خانوادگی و اجتماعی میانجامد و هم آنان را به عرصههای مشاغل غیرمتناسب با ویژگیهای زنانه و مردانه میکشاند؛ 3 ـ انعطافناپذیری سیستم آموزشی، مانع تشکیل خانواده در سنین تحصیل میشود و زمینه را برای بالا رفتن سن ازدواج فراهم میسازد. اگر در کنار این نکتهها به تأثیر شگرف ازدواج در اوایل سنین جوانی در کنترل مخاطرات اجتماعی و جلوگیری از بزهکاری توجه کنیم و به یاد آوریم که به تازگی دولت روسیه به منظور کاهش خطر بزهکاری و اعتیاد جوانان، سن ازدواج را از 18 سالگی به 14 سالگی کاهش داده است،**ازدواج جوانان 14 ساله روسی»، کیهان، 2/8/81 ، ص 15. *#* بر ضرورت بازنگری در نظام تحصیلی و ارائه الگویی متناسب با انتظارات طبیعی و اجتماعی پای میفشاریم. ـ سنتهای غلط و جاهلی: برای جامعهای که پیوندی 1400 ساله با فرهنگ اسلامی دارد و خود را پیرو امامت و پیشرو جوامع اسلامی میشمارد، تأسفانگیز است سنتهایی که ریشه در جاهلیت قومی و تعصبات قبیلهای دارد، خود را بر فرهنگ آن جامعه تحمیل نماید. امروزه گناه بخشی از قتلهای ناموسی، خودکشی زنان و فساد دختران، بر عهده نگرشهایی است که راه را برای بازگشت بزهدیدگان یا بزهکاران تائب به آغوش خانواده و جامعه بسته است. براساس کدام منطق جزایی اسلام دختران بزهکار پس از تحمل حدود شرعی باید گرفتار مجازاتهای سنگین طایفهای شوند و طبق کدام روش تربیتی ـ دینی دختر فراری آسیبدیده باید احساس کند که راه بازگشت به خانواده بر وی بسته است و باید تا پایان عمر به سیاهکاری ادامه دهد؟ آیا گناه تجاوز از حدود الهی از گناه تسامح در اجرای حدود کمتر است؟ حذف سنتهای غلط صرفاً در قالب طرحی کلان که متکی بر راهکارهای فرهنگی و قانونی با مساعدت قوای سهگانه و نهادهای مذهبی باشد، ممکن است. 3 ـ زنان و بازخوانی آرمانهای انقلاب اسلامی نگرش کلی و اهداف کلان نظام اسلامی به زن و خانواده که در قانون اساسی و سخنان امام امت و رهبر معظم انقلاب اسلامی متجلی شده، لزوم اصلاحات بنیادین به منظور حل مشکلات زنان را ضرورتی اجتنابناپذیر ساخته است. پایان دوره هشت ساله دولت کنونی، تدوین برنامه چهارم توسعه در این دولت و آغاز فعالیت مجلس هفتم فرصتی مناسب است تا از یک سو، سیاستها و برنامههای قوه مجریه در زمینه حل مشکلات زنان و ارتقای وضعیت خانواده با توجه به قانون اساسی و سخنان رهبران نظام بازخوانی، و در سال پاسخگویی، با کمک مسئولان دولتیِ ذیربط، تحلیل شود و از سوی دیگر، نمایندگان محترم مجلس با استفاده از ظرفیتهای نهفته در قانون اساسی طرحهای اصلاحی تدوین کنند. مقدمه قانون اساسی به بیان گزارههای توصیفی در مورد زن و خانواده میپردازد. دیدگاه تدوینکنندگان قانون اساسی را نسبت به زن و خانواده از گزارههای زیر میتوان دریافت: ـ ارزش و کرامت والاتر زن به دلیل آن که علاوه بر همرزمی با مردان در عرصههای فعّال حیات، پرورش دهنده انسانهای مکتبی نیز هست؛ ـ لزوم تصحیح نگرش به زنان از شیء انگاری و یا ابزار کار بودن در خدمت اشاعه مصرفزدگی و استثمار و بازیافت هویت واقعی زن؛ ـ اولویت استیفای حقوق زنان به دلیل ستم بیشتری که از نظام طاغوتی متحمل شدهاند؛ ـ خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون رشد و تعالی انسان؛ ـ تأکید بر وظیفه پرارج مادری و پرورش انسانهای مکتبی؛ اصل دهم و بیست و یکم قانون اساسی وظایف اختصاصی حکومت را نسبت به زنان و خانواده بیان میکند: ـ اصل دهم: از آنجا که خانواده، واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه مقررات و قوانین و برنامهریزیهای مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد. ـ اصل بیست و یکم: دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد: 1 ـ ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او؛ 2 ـ حمایت از مادران، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند و حمایت از کودکان بیسرپرست؛ 3 ـ ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده؛ 4 ـ ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بیسرپرست؛ 5 ـ اعطای قیمومت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه آنها در صورت نبودن ولیّ شرعی. بازبینی سخنان حکیمانه امام امتقدس سره و رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز نکتههایی به دست میدهد که برخی، تفسیری بر عبارتهای قانون اساسی و برخی، تکمیل کننده آن است. این محورها عبارتاند از: ـ ضرورت احیاء و رشد گوهر انسانی و معنوی در زنان؛ ـ تأکید بر لزوم دخالت زنان در مقدّرات اساسی مملکت و سازندگی کشور؛ ـ ترغیب زنان به انجام فعالیتهای علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، و تشکیل گروههای فرهنگی؛ ـ عرصههای علمی، مهمترین زمینه فعالیت اجتماعی زنان؛ ـ نقش ویژه زنان در تعلیم و تربیت؛ ـ تأکید بر نقش مادری به عنوان مهمترین مسئولیت زنان؛ ـ اهمیت نقش زنان به عنوان همسر؛ ـ ضرورت توجه ویژه به تشکیل خانواده و آسانسازی ازدواج؛ ـ اصلاح روابط خانوادگی با توجه به تفاوت روحیات زن و مرد؛ ـ ضرورت مقابله با اجحاف و خشونت نسبت به زنان بهویژه در محیط خانواده؛ ـ دفاع از برابری زن و مرد در برخورداریهای حقوقی، و انتقاد شدید از تشابه حقوقی زن و مرد؛ ـ لزوم حفظ عفاف و حجاب در جامعه و ایجاد شرایط مناسب برای فعالیت اجتماعی زنان؛ ـ ضرورت پرهیز زنان از حضور در عرصههای مردانه اشتغال؛ ـ ترغیب زنان به ورزش در عین پرهیز از تبرج، خودنمایی و آمیختگی با مردان؛ ـ لزوم پرهیز از به کارگیری الگوهای غربی در دفاع از زنان.**ر.ک: تبیان، دفتر هشتم (جایگاه زن در اندیشه امام خمینیقدس سره)، چاپ ششم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378؛ و امیر حسین بانکی پورفرد، آیینه زن (مجموعه موضوعی سخنان مقام معظم رهبری (دام عزه)، چاپ اول: کتاب طه، 1381. *#* امروز پس از گذشت ربع قرن از تصویب قانون اساسی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، زنان فرهیخته فرصت را مغتنم شمردهاند تا به بازخوانی اهداف و سیاستهای نظام اسلامی پرداخته و آن را سنجهای برای ارزیابی برنامههای توسعه، سیاستهای تدوین شده و عملکرد بیست و پنج ساله حکومت قرار دهند و ضمن پاسداشت تلاشهای خالصانه انجام شده، بهویژه در زمینهسازی برای سوادآموزی و رشد علمی زنان، شرکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، تشکیل دادگاه خانواده، اعطای وام ازدواج، توجه نسبی به ورزش همگانی بانوان و موارد بسیار دیگر، به بررسی نقطههای ضعف و شناخت عوامل کاستیها و عقبگردها پردازند و روشهای موجود را تا حد توان اصلاح نمایند. هم اکنون دولت در آخرین سال عمر هشت ساله خود که به ابتکار مقام معظم رهبری سال پاسخگویی نامگذاری شده است، برنامه چهارم توسعه را به عنوان برآیند نگرش اصلاحطلبانه خود در معرض قضاوت قرار داده و سابقه هفت سال فعالیت را چه توسط وزارتخانهها و چه نهادهای خاص زنان، در پرونده دارد. ماده 114 از برنامه 166 مادهایِ برنامه چهارم توسعه، به طور خاص به زنان پرداخته است: «دولت موظف است با هدف تقویت نقش زنان در جامعه و توسعه فرصتها و گسترش سطح مشارکت آنها در کشور، اقدامهای ذیل را معمول دارد: الف ـ تدوین، تصویب و اجرای برنامه جامعِ توسعه مشارکت زنان مشتمل بر بازنگری قوانین و مقررات، بهویژه قانون مدنی، تقویت مهارتهای زنان متناسب با نیازهای جامعه و تحولات فناوری، شناسایی و افزایش ساختارهای سرمایهگذاری در فرصتهای اشتغالزا، توجه به ترکیب جنسیتی عرضه نیروی کار، ارتقای کیفیت زندگی زنان و نیز افزایش باورهای عمومی نسبت به شایستگی آنان. ب ـ تنظیم و ارائه لوایح، مربوط به تحکیم نهاد خانواده جهت تصویب در مراجع ذی صلاح. ج ـ انجام اقدامهای لازم، از جمله تهیه برنامههای پیشگیرانه و تمهیدات قانونی و حقوقی به منظور رفع خشونت علیه زنان. د ـ حمایت از ایجاد و گسترش سازمانهای غیر دولتی، نهادهای مدنی و تشکّلهای زنان. تبصره ـ کلیه دستگاههای اجرایی موظفاند اعتبار لازم را برای انجام تکالیف قانونی موضوع این ماده که مرتبط با وظایف قانونی آنهاست در لوایح بودجه سنواتیِ ذیل برنامه مربوط، پیشبینی و اقدامهای لازم را با هماهنگی مرکز امور مشارکت زنان به عمل آورند». در یک نگاه میتوان نقطه ضعفهای اساسی برنامه چهارم، را در موضوع زنان امور زیر دانست: 1 ـ ماده 114 صرفاً به مشارکت اجتماعیِ زنان و تقویت نقش آنها در جامعه توجه کرده است. بنابراین، برنامه توسعه به تقویت شخصیت فردیِ زنان و بُعد معنوی و تربیتی زندگی آنان (که در مقدمه و اصل بیست و یکم قانون اساسی به آن اشاره شده است) توجه نداشته و خانواده را نیز صرفاً ابزاری برای تقویت نقش اجتماعی زنان میداند؛ 2 ـ در توسعه مشارکت زنان به پاکسازی فضای اجتماعی و تقویت امنیت اجتماعی آنان و گسترش فضای عفاف در جامعه، اشارهای نشده است؛ 3 ـ برنامه تنظیم شده به قدری مجمل است که قرائتهای گوناگون را برمیتابد، به گونهای که به غیر از بند «ب» هیچ بخش دیگری از ماده 114 نمایانگر ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی یک جامعه دینی نیست. از این رو به مباحثی، چون ترغیب زنان به عرصههای فعالیت متناسب با ویژگیهای زنانه و کم کردن زمینههای اختلاط در محیطهای کاری، توجه نشده است. افزون بر این، به توسعه برخورداریهای زنان از طریق انفاق سرپرست خانواده و زمینهسازی برای تحقق انفاق متناسب با شئون و شخصیت زن توجه نشده است؛ 4 ـ چنانکه گفته شد در بند «ب» تنها به تحکیم نهاد خانواده، آن هم به منظور توسعه نقشهای اجتماعی، توجه شده است. بنابراین، دولت برای کاهش سن ازدواج و آسانسازی تشکیل خانواده، برنامهای ارائه نکرده است؛ 5 ـ حمایت از ایجاد و تشکیل سازمانهای غیردولتی زنان به قدری کلی و مبهم است که گروههای غیر دینی فعّال در کشور و هماهنگ با اهداف نظام سلطه جهانی نیز تحت الحمایه قرار خواهند گرفت؛ 6 ـ در مشارکت اجتماعی زنان، موضوع اشتغال، اصل قرار گرفته و از فعالیتهای علمی و فرهنگی آنان غفلت شده است. 7 ـ اصولاً اشکال مشترک به اسناد بینالمللی و برنامههای توسعه داخلی آن است که در بحث خانواده بیشتر به عبارتهایی، چون «توجه به بنیان خانواده» پرداخته میشود و آنگاه که نوبت به تنظیم شاخصههای کمّی رشد و توسعه میرسد اثری از تحکیم بنیان خانواده نیست و بالأخره معلوم نمیشود که مثلاً سیاست مشخص برنامه چهارمِ توسعه در تحکیم بنیان خانواده چیست و چه تمهیدی را برای عدم تعارض فعالیت اجتماعی زنان با فعالیت خانوادگی آنان پیمیگیرد و سن ازدواج دختران را طی یک برنامه پنجساله به چه میزان کاهش یا افزایش میدهد و آمار طلاق را ثابت نگه میدارد یا کاهش خواهد داد؟ مقایسه بند «ب» از ماده 114 با اصل دهم قانون اساسی نشان میدهد که برخلاف انتظار اولیه، برنامه توسعه که علی القاعده باید سیاستهای راهبردی را برای تحقق قانون اساسی تبیین کند، کلیتر و مجملتر از قانون اساسی است. در مجموع به نظر میرسد بخش مربوط به زنان در برنامه توسعه چهارم با نگاهی کارشناسانه و توجه به اهداف و سیاستهای مطرح شده در قانون اساسی، اولویتهای مطرح شده توسط رهبران نظام و نیازهای اساسی جامعه تنظیم نشده است. دولت و نهادهای دولتی نیز در سال پاسخگویی با ارائه کارنامه خود، فعالیتهای انجام شده را با مسئولیتهای قانونی خود در راستای تحقق قانون اساسی و فرامین رهبران نظام، مقایسه خواهند کرد و از جمله به پرسشهای زیر پاسخ میدهند: 1. در راستای تحقق اصل دهم قانون اساسی که حکومت را موظف میکند تا همه قوانین و مقررات و برنامهریزیها را در جهت آسانسازی تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی قرار دهد، دولت چه سیاستها، برنامهها و روشهایی را در حوزههای فرهنگی، اقتصادی و... پیش گرفته است؟ و آیا بالا رفتن سن ازدواج، سخت شدن امکان تشکیل خانواده، افزایش آمار طلاق و تنش در روابط خانوادگی، نسبتی با نظام برنامهریزی موجود ندارد؟ 2. برنامههای دولت برای افزایش ضریب امنیت اجتماعی و اخلاقی زنان، و توسعه فرهنگ عفاف چه بوده است؟ 3. قانون اساسی، تحکیم روابط خانوادگی را بر پایه حقوق و اخلاق به رسمیت میشناسد. برنامههای دولت برای اصلاح روابط اخلاقی در خانواده چه بوده است؟ 4. چه زمینههایی برای احیای حقوق معنوی زن (مفاد بند 1 از اصل بیست و یکم) به عمل آمده است؟ 5. چه برنامههایی برای مقابله با مصرفزدگی زنان (که در مقدمه قانون اساسی به آن اشاره شده) تدارک دیده است؟ 6. برای تحقق اصل چهل و سوم قانون اساسی که به تأمین امکانات لازم برای تشکیل خانواده اشاره میکند، چه برنامههای اساسی تنظیم شده است؟ 7. برای تدوین الگویی هماهنگ به منظور ایجاد تناسب در بخشهای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به گونهای که دفاع از زنان در چارچوب نظامی هماهنگ انجام پذیرد، چه اقدامی شده و چه شاخصههایی برای رشد و توسعه زنان در نظام جمهوری اسلامی در نظر گرفته و اگر تنظیم شاخصهها از وظایف نهادهای دیگر (غیر از دولت) است، اصولاً آیا دولت آنها را به ضرورت این اقدام متوجه کرده است؟ 8. تعامل دولت با بنیادها و نهادهای بینالمللی فعّال در عرصه زنان چیست و فشارها و یا تعاملات بینالمللی چه آثاری در توسعه یا تحریف اصلاحات داشته است؟ 9. حوزههای کارشناسی چگونه با مسائل زنان پیوند برقرار میکنند؟ آیا جامعه کارشناسی در زمان مناسب و به منظور اعلام نظر کارشناسی در جریان برنامهریزیهای مربوط به زن و خانواده قرار میگیرد یا پس از تصویب قانون از طریق رسانههای گروهی با آنان ارتباط برقرار میشود؟ 10. ارتباط با نهادهای دینی و شخصیتهای دینشناس به شکل نهادینه و به منظور اصلاح برنامهها انجام میشود یا آن که صرفاً گزینشی است؟ 11 ـ دولت و نهادهای دولتی که به طور خاص در موضوع زنان فعالیت میکنند، چه سیاستها و اولویتهایی را در فعالیتهای خود بهویژه در حمایت مالی از برنامهها و پروژههای کارشناسی اعمال کردهاند؟ پاسخگویی به پرسشهای یاد شده، ایجاد کننده فضای گفتمان مناسبی برای شناخت امکانات و مقدورات، شناخت شرایط منطقهای و جهانی، بررسی ضعف و قوت سیاستها و برنامهها، و ایجاد نشاط در جامعه علمی کشور برای شرکت ثمربخش در فرآیند اصلاحات است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان نوروزی خود به ضرورت پاسخگویی قوه قضاییه نیز تصریح کردند. نهاد قضایی کشور نیز در حوزه زنان موظف به پاسخگویی به این پرسشهاست: 1 ـ قوه قضاییه چه ارتباط سازمانیافتهای با جامعه کارشناسی کشور (آسیبشناسان اجتماعی، حقوقدانان، فقها، و...) به منظور آسیبشناسی مستمر و اصلاح قوانین، به ویژه قانونی مدنی انجام داده است؟ 2 ـ سیاست روشن قوه قضاییه در جهتگیری اصلاحات در حوزه زن و خانواده چیست؟ 3 ـ برنامه مشخص قوه قضاییه در زمینه آیین دادرسی و تسهیل رسیدگی به مشکلات زنان، بهویژه دعاوی مخاطرهانگیز خانوادگی، چیست؟ 4 ـ در دعاوی حقوقی چه روشهایی اتخاذ شده است که به حفظ کانون خانواده بینجامد؟ 5 ـ سیاست روشن قوه قضاییه در مورد اجرای حدود و برخورد با مزاحمان نوامیس و عوامل فحشا چیست؟ 6 ـ نظارت دیوان عدالت اداری بر عملکرد نهادهای حکومتی در موضوعات مربوط به زنان و خانواده چگونه صورت گرفته است؟ پاسخگویی آنگاه که با رعایت جوانب علمی وکارشناسی و با هدف دستیابی به افقهای روشن، رفع موانع موجود، استفاده بهینه از فرصتها و ایجاد هماهنگی هرچه بیشتر دنبال شود، طلیعهای مبارک است که میتواند منشأ آثاری شگرف گردد و به همین دلیل نباید آن را به نهادهای حکومتی محدود نمود. مناسب است که تمام نهادها، بهویژه نهادهای دینی و غیرحکومتی، پاسخگویی را از خود آغاز کنند و کارشناسان دلسوز را برای آسیبشناسی و رفع نواقص گذشته به استمداد طلبند. سخن پایانی: زنان؛ مجلس هفتم، بایستهها مجلس هفتم با نگاه امیدوارانه میلیونها ایرانی و شعار خدمت رسانی آغاز شده است. تحقّق این وعده تنها زمانی میسر است که نمایندگان ملت با نگاهی آسیبشناسانه به فعالیت مجالس گذشته، روشهای قانونگذاری را ترسیم و اصلاح کنند. در یک نگاه، میتوان آسیبهای قانونگذاری پس از انقلاب را ضعف کارشناسی و فقدان رابطه نظاممند با جامعه علمی حوزه و دانشگاه، حقوقزدگی و کمتوجهی به ضرورت هماهنگی اصلاحات حقوقی با اصلاحات فرهنگی و اجتماعی، جزیینگری و فقدان نگاه نظاممند، عدم تدوین منشور زنان و شاخصهای رشد و توسعه زنان در نظام اسلامی و فقدان نظارت سامانمند دانست. این مشکلات اساسی، مجالس گذشته را با وجود اهتمام به حل مشکلات زنان، ناکارآمد میساخت. با این نگاه میتوان مهمترین اولویت مجلس هفتم را تشکیل شورای کارشناسی در حوزه زن و خانواده، مرکب از کارشناسان نخبه حوزه و دانشگاه دانست. وظیفه أصلی این شورا عبارت است از: 1 ـ تنظیم الگوی جامع شخصیت زن در نظام اسلامی: این الگو که برگرفته از آموزههای وحیانی، روشهای عقلانی و تجربی و با توجه به ظرفیتها و شرایط جامعه ایرانی تنظیم میگردد، برآیندی از الگوی حیات معنوی، روابط خانوادگی، مشارکت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است؛ 2 ـ تنظیم شاخصههای رشد زنان براساس الگوی جامع: این شاخصهها کیفیتهای مورد نظر را قابل محاسبه و ارزشیابی خواهد نمود؛ 3 ـ تبیین و تحلیل وضعیت موجود و تعیین مهمترین معضلات زنان؛ 4 ـ تنظیم پیشنویس سیاستهای کلان نظام در حوزه زن و خانواده به منظور ارائه به مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ 5 ـ تدوین پیشنویس برنامه کلان اصلاحات در حوزه زن و خانواده که در آن به سهم اصلاحات قانونی، فرهنگی و اجتماعی توجه شده و نقش هر یک از قوای سهگانه و نهادهای دولتی و غیردولتی را در پیگیری راهکارها به خوبی ترسیم نماید. به عنوان مثال، در زمینه آسانسازی ازدواج، با شناسایی تمام موانع فرهنگی و اقتصادیِ تشکیل خانواده، و شناسایی استعداد تمامی نهادهای حکومتی و غیر حکومتی، طرحی تدوین گردد که با نگاه توسعهای، اصلاحات اساسی را در راستای آسانسازی ازدواج پیشبینی نماید، از جمله: ـ اصلاح نگرشها و موانع فرهنگی با کمک کلیه نهادهای فرهنگی، تبلیغی و رسانهها، از جمله از طریق تبیین محاسن تشکیل خانواده در اوان جوانی، آموزشهای لازم به دختران و پسران به منظور آمادگی برای تشکیل خانواده و برقراری رابطهای مبتنی بر احترام و حفظ حقوق متقابل، تبلیغ ساده زیستی، ترویج سنتهای حسنه، از قبیل صله رحم و مشارکت خویشاوندان در ازدواج جوانان؛ ـ اصلاح قوانین کشوری، از جمله قوانین نظام وظیفه و قوانین استخدامی به منظور حمایت از سرپرست خانواده؛ ـ توسعه فرصتهای شغلی؛ ـ تشکیل بانک یا بیمه ازدواج به منظور حمایت ویژه از ازدواج جوانان؛ ـ اصلاح نظام تحصیلی به منظور امکان ازدواج در سنین اشتغال به تحصیل؛ ـ پیگیری سیاستهایی که زمینه دستیابی به مسکنهای ارزان قیمت یا مسکنهای استیجاری دولتی را فراهم آورد. گرچه در نگاه اول، مجلس صرفاً متصدیِ امر قانونگذاری تلقی میشود، اما از یک سو جایگاه ویژه این نهاد در ارتباط با قوای دیگر، و از سوی دیگر، ضرورت هماهنگی اصلاحات در نظام اسلامی، مسئولیتی خطیر را متوجه نمایندگان میسازد. در پایان، توفیق نهادهای دولتی و غیردولتی را در پیگیری و پاسخگویی؛ و موفقیت زنان فرهیخته و کارشناسان را در شناخت هرچه بهتر مسائل زنان و حضور حکیمانه در