مطالب مرتبط با کلیدواژه

سیاح


۱.

بازشناسی هویت باستانی ایران از منظر ژان شاردن

کلیدواژه‌ها: هویت ایران باستان صفوی شاردن سیاح

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۹۵ تعداد دانلود : ۱۴۳۷
امروزه فرهنگ و هویت، اساس موجودیت هر جامعه را می سازد. از این رو بررسی فرهنگ و هویت هر جامعه در هر دوره ی زمانی، لازم و ضروری است. هویت ایرانی همواره در طول تاریخ شکل یافته و گاهی اوقات نیز دچار تغییر شده است. این هویت، عناصر مختلفی دارد که یکی از آنها مرتبط با ایران باستان است. از دیدگاه بسیاری از متفکران، هویت ایرانی ریشه در تاریخ باستانی ما دارد. این گروه معتقدند، اگر بخواهیم هویت خود را به طور واضح روشن سازیم و با آن آشنا شویم، باید به ایران باستان توجه کنیم؛ تاریخی که با اسطوره و واقعیت آمیخته شده است. از آنجایی که می توان گفت هویت ایرانی در عصر صفوی احیا شده، منابع و کتب این دوره، برای یافتن مفاهیم و عناصر هویت ملی ایرانی حائز اهمیت فراوان می باشد. پژوهش حاضر تلاش دارد، یکی از مقوله های هویت ایرانی را از منظر یک سیاح فرانسوی عصر صفوی نشان دهد. در حقیقت، این مقاله سعی دارد، بازتاب ایران باستان را از دیدگاه سیاح فرانسوی عصر صفوی بازگو کند و نخست مقولة هویت و نمادهای آن را در تاریخ ایران بررسی می-کند، سپس شرحی از معرفی، زندگانی و فعالیت شاردن بیان می کند. بخش پایانی مقاله، روایت های باستانی را از نگاه شاردن تبیین می کند. این پژوهش، با روش توصیفی- تبیینی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای به بررسی این مسئله می پردازد.
۲.

فاطمه سیاح و ادبیات تطبیقی در ایران، تأملی دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سیاح نقد ادبی زرین کوب آسیب شناسی ادبیات تطبیقی تبارشناسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۰ تعداد دانلود : ۱۱۲
 گلبن اولین  کسی است که آثار پراکنده فاطمه سیّاح را به توصیه سمیعی گردآوری و چاپ کرد. او در این کتاب سیّاح را بنیان گذار ادبیات تطبیقی ایران نامید. این جستار بر آن است تا ابطال این باور را ثابت کند. نویسنده در عین آن که نوآوری های این بانوی فرزانه در حوزه مطالعات ادبی را می ستاید بر این باور است که گلبن به اشتباه و از سَرِ ناآشنایی با اصول بدیهی ادبیات تطبیقی چنین جایگاهی را برای سیّاح قائل شده است. این جستار بر اساس موازین ادبیات تطبیقی به تحلیل گفتمان آکادمیک و محتوای مقاله های سیّاح پرداخته و نشان می دهد که هیچ یک از نوشته هایش به معنای علمی در چهارچوب نظری و روش تحقیق ادبیات تطبیقی نمی گنجد. سیّاح نه در این حوزه  تحصیلات آکادمیک و نه ادعای تطبیق گری داشته است. او حتی با نام آوران ادبیات تطبیقی روسی و فرانسوی معاصر خود مانند وسِلُفسکی و ژیرمُنسکی هم آشنا نبوده و به پیچیدگی های این حوزه اِشراف نداشته است. مهم آن است که کاربردِ چنین اصطلاحات غیرِمستند و دلبخواهانه و برخی کژفهمی های دیگر به مرور زمان به گفتمان غالبی تبدیل شده که پیامدهای منفی در گستره ادبیات تطبیقی ایران داشته است بدین معنا که هرکارناآزموده ای بدون تحصیلات و پژوهش آکادمیکِ معتبر سَرِخود وارد حوزه تطبیقگرایی شده و در نتیجه آن را به کج راهه کشانده است. بر همین اساس است که پس از گذشت بیش از هفتاد  سال، علی رغم غنا و تنوع سرشار ادبیات فارسی، در اثر پندارهای کج ومعوج هنوز ادبیات تطبیقی در فضای آکادمیک ایران به جایگاه قابل قبولی در سطح بین المللی و در شأن فرهنگ ایرانی دست نیافته است.