تقابل به عنوان مؤلفه اساسی در دستور زبان ضرب المثل (با تأکید بر ضرب المثل های فارسی و چینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مَثَل از جمله اصطلاحاتی است که محققان هم در تعریف و هم در تعیین مصادیق آن اختلاف نظر دارند تا بدان جا که برخی معتقدند هیچ گاه نمی توان حدودی برای آن تعیین کرد؛ به دلیل همین ابهامات، عده ای آن را با قلمروهای دیگر از جمله کنایه و استعاره تمثیلیه درآمیخته اند. به نظرمی رسد پژوهش های این حوزه کمتر به دنبال چارچوبی نظام مند و مستدل برای انواع مثل بوده اند. پژوهشگران حوزه زبان شناسی و ادبیات در قرن بیستم کوشیدند با توجه به مشابهت های انواع و آثار ادبی، تحلیل ساختار آنها و تعریف انواع مختلف در قالب چند فرم بسیط، قواعد عام آنها را استخراج و با عنوان «دستور زبانِ» آن فرم ارائه کنند. یکی از این فرم ها، مَثل است که می توان با تحلیل ساختار و استخراج مؤلفه های آن، به قواعد عام این گونه دست یافت و با درکنارهم نهادن آنها «دستور زبان ضرب المثل» را تدوین کرد. به نظر می رسد یکی از این مؤلفه های اساسی که به شکل های مختلف در انواع ضرب المثل دیده می شود، «تقابل» است. در این پژوهش ضمن دسته بندی و نقد تعاریف مَثَل، بررسی انواع تقابل در فلسفه و معناشناسی، حدود هزار مَثَل فارسی و چینی را با روش توصیفی-تحلیلی، بر اساس گونه های تقابل، به عنوان عنصری اصلی در این دستورِ زبان، طبقه بندی کرده ایم. حاصل پژوهش نشان می-دهد که در هر مَثَل با گونه ای تقابل سر وکار داریم، لکن فراوانی تقابل ها متفاوت است؛ بدین صورت که انواع تقابل ضمنی و تقابل مکمل بیشترین فراوانی را دارند و تقابل واژگانی در رده بعدی قرار می گیرد؛ هرچند مثل هایی داریم که دارای چندین گونه تقابل هستند. همچنین در پژوهش حاضر نمونه ای از تقابل دو سویه یا مدرج دیده نشد.