مطالب مرتبط با کلیدواژه

آسمان


۲۱.

مطالعه نماد آسمان در قرآن، اساطیر، ادبیات، عرفان و هنر ایران (8-21)

کلیدواژه‌ها: نماد آسمان قرآن اساطیر عرفان هنر ایران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۵۹ تعداد دانلود : ۳۶۸
نماد که مظهر و سمبل هم نامیده می شود، نشانه ای است که نشانگر یک اندیشه، شیء، مفهوم، چگونگی و جز اینها می تواند باشد. نماد می تواند یک شیء مادی باشد که شکل آن به طور طبیعی یا بر پایه قرارداد با چیزی که به آن اشاره می کند پیوند داشته باشد. نماد تصویری آشکار در متون است که هدف آن بیان ایده ای نامرئی و پنهان است. نماد در عرصه های مختلف با معانی متفاوت ظهور پیدا می کندکه می تواند باعث تنوع در بیان اندیشه ها و آرا گردد. زندگی بشر آکنده از نمادها یا رموز است، به گونه ای که هیچ بخشی از زندگی انسان خالی از آن نیست. شاعران عارف پیوسته از زبان نمادین بهره گرفته اند. نماد آسمان از جمله نمادهایی است که بطور وسیع در ادبیات اساطیری دینی و ادب منظوم و منثور و همچنین بر روی آثار هنری بسیاری از اقوام با اهداف متفاوت به کار رفته است. زمین و آسمان مظهر ماده و روح هستند. در معماری گنبد نشان از آسمان دارد و در تمام جهان آسمان به رنگ آبی و گاه سیاه و به شکل گرد و مدور تصویر شده است. در خاور دور اژدها نماد آسمان است. این نمادها در آرایه های تزیینی و هنرهای دستی از دیرباز کاربرد فراوانی داشته است. آیات مربوط به آسمان در قرآن نیز بسیار متنوع و جالب است. این پژوهش تلاش دارد تا به این سوال پاسخ دهد که نماد آسمان دراساطیر، قرآن و عرفان، ادبیات و درآثار هنری دارای چه معانی است؟ روش این پژوهش توصیفی تحلیلی است و گرداوری مطالب کتابخانه ای
۲۲.

بازتاب باورهای نجومی در اشعار عماد فقیه کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نجوم باورهای نجومی آسمان شعر فارسی عماد فقیه کرمانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۸ تعداد دانلود : ۱۱۲
درهم تنیدگی دانش نجوم با احکام و باورهای نجومی، در گذشته، عامل گرایش عامۀ مردم به این دانش و کاربرد فراوان آن در زندگی روزمرۀ آنان بوده است. توجه ایرانیان به باورهای نجومی، در شعر فارسی به خوبی بازتاب یافته است؛ زیرا شاعران پارسی گوی، افزون بر این که خود اغلب با نجوم آشنایی داشته اند، از درون جامعه ای سر برآورده اند که به اعتقادات نجومی سخت پایبند بوده اند. بنابراین تأمل در شعر پیشینیان تا حدی ما را با سیر تغییر و تحول باورهای نجومی در فرهنگ و زندگی ایرانی آشنا می سازد. عماد فقیه کرمانی از گویندگان نامی قرن هشتم هجری است که در قالب های گوناگون شعری طبع آزمایی کرده و اشعار فراوانی از وی در دیوان و مثنوی هایی پنج گانه، موسوم به پنج گنج ، بر جای مانده است. در این پژوهش که رویکردی توصیفی تحلیلی دارد و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته، اشعار عماد فقیه کرمانی از نظر کاربرد و کارکرد باورهای نجومی بررسی و تحلیل شده است. نتیجۀ پژوهش گواه این است که در شعر این شاعر، باورهای نجومی تنوع و بازتاب بسیار دارد که از میان آن ها اعتقاد به آباء علوی و اُمهات سفلی، تأثیر افلاک در سرنوشت آدمیان، گردش و مدور بودن آسمان، طالع و کوکب بخت و خنیاگری اختر زهره (ناهید) پُربسامدتر است. عماد در شعر خود از این باورها برای مضمون پردازی در قصاید مدحی، تحمیدیه ها، نعتیّه ها، شکواییه ها و... بهره برده است. کاربرد فراوان باورهای نجومی در شعر عماد نشانگر نفوذ و رواج آن ها در عصر وی و توجه او به فرهنگ و باورهای عامه است.  
۲۳.

خانه آسمانی

کلیدواژه‌ها: خانه ایرانی سرپناه چهار صفه حیاط مرکزی آسمان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷ تعداد دانلود : ۱۸
در زبان فارسی، «سرپناه» رایج ترین واژه برای خانه است. پناهگاهی که برای حفاظت انسان ساخته می شود. ترکیب واژه سرپناه از دو جزء «سر» به معنای اصل و بالا و «پناه» به معنای حامی و پوشش تشکیل می شود. یعنی خانه، حامی اصلی انسان و نگهدارنده سر و ارزش او در برابر بیرون است؛ که هم شامل عوامل جوی مثل باد و باران است و هم شامل مخاطرات زمین و جنبندگان آن. فصل مشترک دو معنای مستتر در واژه سر، بالایی رتبه معنوی و موقعیت مکانی، پناه بودن خانه است. مفهوم پناه نیز وابسته به حفاظت و محصوریت است. بنابراین انتظار می رود که سرپناه نام سازه ای باشد که درون گرایی و محصوریت به منظور حفاظت از غیر، کمال خواهی و معناطلبی ویژگی آن باشد. این خروجی سازه ای است که از واژه شناسی سرپناه به دست می آید. صورتبندی این روند به سازه متراکم، بسته و درون گرایی ختم می شود که کاملاً نسبت به بیرون، چه به معنای همسایگی و چه به معنای محیط پیرامون بسته باشد. اما بررسی روند تکامل خانه در ایران با این صورتبندی تفاوت دارد. اطلاعات زیادی از نمونه های اولیه سرپناه و خانه ایرانی در دست نیست. تفسیر نمونه های اولیه سکونت که در غارهای ایران از جمله کرفتو در کردستان به دست آمده، مفهوم سرپناه را معادل فضای بسته، تودرتو، تنگ و جدا از محیط قرار می دهد. پس از آن کاوش هایی که در قدیمترین عرصه های باستانی پیش از تاریخ از جمله شهر سوخته زابل با قدمت ۵۰۰۰ سال به دست آمده نشان می دهد که همان مفهوم از خانه و سرپناه در این عصر جاری است. خانه ها با فضاهای تنگ و تاریک، چسبیده به هم برای حفاظت بیشتر، سرپوشیده، کم نور و بدون روزن های بزرگ به سوی بیرون ساخته شده اند. نقش حفاظتی و بسته خانه در این عصر همچنان معادل جدایی گزینی از بیرون، چه به معنای همسایگی و چه به معنای محیط است. آثار خانه های دوره تاریخی شامل ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی با عمری بیش از هزارسال، به استناد تغییرات کالبدی و فضایی، نخستین جهش های فلسفی در تعریف خانه و سرپناه نسبت به دوران قبل را نشان می دهد. فارغ از تحولات فنی ساخت و اندازه خانه که دستاورد کمال یافته در طی زمان محسوب می گردند، ظهور اندام های نوین در معماری خانه از تفسیرهای جدید مفهوم سرپناه در این عصر حکایت می کند. حیاط مرکزی و ایوان از آن جمله اند. بازشدن قلب خانه به سوی آسمان، در حالی که چهار طرف آن بسته و فضاهای خانه را تشکیل می دهد، دل انگیزترین خوانش از مفهوم نوین سرپناه است. در این تفسیر، جدایی گزینی از طبیعت و آسمان دیگر مصداق درپناه بودن نیست؛ ارتباطی خاص با دنیای والا و بالا که نه تنها با مفهوم حفاظت تزاحم ندارد، بلکه مبین رابطه ای تکاملی با آسمان است که خانه را در پناه آن توصیف می کند. این رویکرد تدریجاً الگوی اصیل معماری ایرانی را صورتبندی کرد که تا دوره معاصر نیز ادامه داشت. نمونه های اولیه را در الگوی خانه زرتشتیان در جندق و مزرعه کلانتر یزد می توان دید.الگوی حیاط مرکزی در دوره اسلامی تکامل یافت و در مناطق مختلف ایران نمونه های مختلف ایجاد کرد. نمونه های اولیه آن که با تغییراتی در اجزا در مناطق گرم و خشک از جمله فردوس و جندق تا عصر حاضر نیز ادامه پیدا کرد، خانه های چهار صفه را پدید آورد که واشدگاه میانی آنها، که بعضاً ساقه گنبد روباز را نیز در بر دارد، یک حیاط کوچک است که آسمان را قاب می کند. ساکن این خانه، در فضایی محصور نسبت به اطراف، با آسمان همزیستی دارد. بعید نیست که بتوان انتخاب رنگ آبی برای گنبدهایی که بر فضای اصلی معماری ایرانی برپا می شود را اقتباس از این منظر دانست. رواج زیبایی شناسی ترکیب دو رنگ خاکی و آبی در هنر ایران نیز می تواند محصول این فضاسازی باشد. نظام زیبا شناسی ایرانی چنان به الگوی حیاط مرکزی وابسته شد که آن را که از فضای زندگی و خانه به دست آمده بود، به مثابه جوهر و نقطه ثابت معماری به اغلب کاربری ها تسری داد. پس از آن بود که مدرسه و کاروانسرا، مقبره و مسجد و باغ و زندان نیز با این الگو نظام فضایی خود را پیدا کردند. معماری ایرانی محصور نسبت به همسایگی و گشوده نسبت به آسمان است. در بیرون روستای چَم در نزدیکی یزد در پای تپه ای که دخمه زرتشتیان بر بالای آن قرار یافته، مجموعه ای برای پشتیبانی از مراسم و آئین های بزرگداشت اموات احداث شده که فارغ از زمان ساخت، سیاق معماری مجموعه و نحوه استقرار آن در زمین حاکی از بقای جریان اصیل شکل یابی در آن است. در بخشی از این مجموعه بکر، خانه چهار صفه قرار گرفته که در میان آن پایه گنبدی روباز چهار ایوان صحن را به هم متصل می کند. در این حیاط جز آسمان که با اهل خانه زندگی می کند، چیز دیگری پیدا نیست. تکرار این منظر در حالی که هدف از ساخت خانه، ایجاد سرپناه با همه مفاهیم پیچیده و کمال طلب آن بوده، به تولید زیبایی شناسی خاص ایرانی نسبت به معماری خانه می انجامد که زیبایی را معادل حضور آسمان در فضای محصور معنا می کند. گشایش و محصوریت همزمان. این تضاد است که شیرینی خانه ایرانی را پدید آورده است.