مفهوم سازی غم با حوزۀ شناختی ظرف در زبان های فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۷
281 - 310
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی مفهوم غم در آن بخش از زبان های فارسی و عربی پرداخته که با حوزه های مبدأ مرتبط با ظرف، تصور و بیان شده است. از این طریق، شیوه اندیشیدن سخنگویان زبان های مذکور در این حوزه درک می شود و شباهت ها و تفاوت های میان آنها نمایان می گردد. افزون براین، سعی شده که نظم نهفته در پَسِ عبارات گسسته و به ظاهر نامنظمِ ظرف انگاری فرد غمگین آشکار گشته و نظام شناختی آن توصیف گردد. روش انجام این تحقیق به صورت تحلیلی و درچارچوب استعاره شناختی است. مطالعات مقایسه ای، شناخت چگونگی ساختارمندی مفاهیم مشترک در نظام مفهومی سخنگویان زبان های مختلف و شناسایی استعاره های فرهنگ بنیاد توانسته اند در درک شناختی فرهنگ ها از یکدیگر نقش مهمی داشته باشند. برای نمونه، می توان به این نکته اشاره کرد که سخنگویان عربی، غم را عمدتاً ماده ای دانسته اند که گلو را بند آورده (غصّ، شجا، جرِض)؛ یعنی این انسداد حلق است که برجستگی داشته، درحالی که فرد فارسی زبان، غم را عمدتاً خوراکی دانسته که آن را خورده است (غم/ غصه خورد). گویی، سختی قورت دادن در آن برجستگی نداشته و مشکل اینجاست که این خوراک در دل (معده) انباشته شده و این اندام را تحت فشار قرار داده (دلم ترکید)، یا اینکه این خوراک باعث آسیب و زخمِ دل گشته است (خونِ دل می خورد)؛ یعنی خوردن غم مایه زخم و خون شدن دل است.