مستان شطح گو یا هوشیاران خاموش؟ (دیدگاه های متفاوت مولوی و شمس درباره شطح)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹۷
7 - 38
این گمان وجود دارد شمس و مولانا در همه موضوعات عرفانی با هم اتفاق نظر دارند، اما تأمل در دیدگاه های آن ها نشان می دهد در بعضی از فروع دارای اختلاف نظرند. یکی از محورهای متفاوت، آرای آن ها درباره شطح و ابعاد مختلف آن است که چرایی این اختلاف نظر و پاسخ بدان در رجحان سکر بر صحو باتوجه بر مشرب عرفانی هر عارف است. مولانا دیدگاهش با مشرب بایزید همخوانی دارد. برهمین اساس، بی هوشی و بی خویشی شطّاح در مرتبه سکر و حیرت نشانه دین داری و اتحاد نورانی او با حق است که بی هیچ اختیار و حرکتی خاموش و حیران حق است تا حق از زبان وی برای ادای سخن استفاده کند. اما شمس مطابق با مشرب عرفانی جُنید معتقد است، شطح یا سخنان بی تأویل و رسوا معنایی جز حلول، تکبر، عجز و تلوین ندارد و کسب معرفت الرب و حقیقت دین در مرتبه هوشیاری، ورای مراتب چهارگانه مستی بنیان شده است. همچنین از یافته های نوین این پژوهش، کیفیت ارتباط جبر و اختیار با شطح از دیدگاه آنان است. در نگاه مولانا شطّاحان، جبارانی هستند که از سر اختیار از حق خواسته اند آن ها را بی اختیار و فانی در خود گرداند. در نتیجه، هیچ قول و فعلی را به خویش نسبت نداده و خدا را قائل و فاعل حقیقی تمام اعمال می دانند. اما از نظر شمس، اهل سکر چون تنها نمود لطف حقند از تسلط بر احوال، ثبات و اختیار هوشیاران بی بهره و دچار جبر و ضلالت شده اند، لیکن هوشیاران، قَدَریانی هستند که به سبب برخورداری از صفات لطف و قهر حق قادرند بر احوال خویش کاملاً مسلط و شایسته مقام ولایت شوند؛ مقامی که صرفاً مختص اهل صحو است.