بازخوانی انسجام ساختاری قرآن کریم در پرتو نظریه نظم متقارن از دیدگاه ریموند فرین (مطالعه موردی سوره یوسف)
یکی از گونه های قرآن شناسی دهه های اخیر در میان مستشرقان و مسلمانان، پژوهش های نوین در شناخت ساحت های جدید نظم قرآن کریم است که در این میان پژوهش های مبتنی بر نظم متقارن توانسته است جایگاه خوبی را در این میان به خود اختصاص دهد. مقاله حاضر با در پیش گرفتن روش توصیفی_تحلیلی، به بررسی رویکرد «ریموند فرین»، قرآن پژوه معاصر خواهد پرداخت. وی با تکیه بر نظریه نظم متقارن به تحلیل بلاغی سوره یوسف می پردازد. این مقاله، نخست به معرفی مفهوم نظم متقارن پرداخته و پس از آن دیدگاه ریموند فرین در نظم سوره یوسف را بیان کرده و به نقد و بررسی آن می پردازد. ریموند فرین سوره یوسف را به یازده بخش تقسیم می نماید و به صورت معکوس میان بخش های مختلف سوره ارتباط برقرار کرده و یک مدل کلی و فراگیر را از ارتباط بخش های سوره ارائه می کند. از جمله نقدهایی که بر کار وی وارد است؛ می توان به عدم ذکر مبانی تقسیم بندی و ارائه تفاسیر اشتباه از سوره یوسف همچون منفی انگاری روح، تمایل یوسف به زلیخا و زندانی کردن سارق جام پادشاه اشاره کرد. از نتایج پژوهش می توان تبیین بهتر زیبایی ترکیب متن سوره یوسف، توسعه مباحث اعجاز ادبی قرآن کریم و توسعه مباحث متن پژوهی جدید در راستای اثبات عدم تحریف قرآن اشاره نمود.