مطالعۀ انسان شناختی الگوهای فرهنگی ترس از سخنرانی در بافت فرهنگی ایرانی، با تکیه برروایت ها و اسناد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضربررسی این پرسش است که چرا عده ای از ما به انواع شیوه ها از سخنرانی در برابر جمعی می-گریزیم؟ الگوهای فرهنگی، در تشدید هراس و ترس از سخنرانی نقش دارند. با استفاده از رویکردهای نظری مکتبِ فرهنگ و شخصیت و همچنین شیوه مطالعه اسنادی ادبیات ایران شامل اشعار، ضرب المثل ها، گفتارهای رایج و پرکاربرد، به انواع الگوهای فرهنگیِ گریز از سخنرانی، پرداخته ام. مکتب فرهنگ و شخصیت، در حوزه انسان شناسیِ روان شناختی، با تکیه بر ویژگی های فرهنگیِ عام جامعه به شناخت شخصیت(های) غالب، می پردازد. شناخت این ویژگی های عام فرهنگی از طریق مطالعات میدانی یا اسنادی انجام می شود. در ادبیات کهن که در زندگی روزمره کنونیِ ما به صورت فعال ایفاء نقش می کنند، توصیه به سخنرانی گریزی یا ترس از سخن گفتن در جمع، بسیار دیده می شود. برحسب تحلیل محتوای کیفی اطلاعات این پژوهش، انتقال این ترس به سه شیوه؛ اولوهیت بخشی به «سکوت»، اولوهیت بخشی به «کنش» و اولوهیت بخشی به «متن مکتوب» رخ می دهد. فراوانیِ توصیه به سخن نگفتن در ادبیات و ضرب المثل ها به صورت عام و همچنین کاربرد شیوه های متعدد درونی کردن این نهی از سخن گفتن در زندگی روزمره، شائبه شفاهی بودن ما ایرانیان را در دیدگاه مردم شناسان ایرانی، مورد تردید قرار می دهد. فرهنگ شفاهی مبتنی بر سخن گفتن است، در حالی که اشارات بسیاری به ساکت ماندن، نهی از سخن گفتن و توصیه به سکوت در آن وجود دارد. این در حالی است که بنا به شواهد تاریخی و همچنین زندگی روزمره، ضرب المثل ها و روایات که در طول این مقاله به نمونه هایی از آنها اشاره شد، چنان که پنداشته می شود، ما از فرهنگ شفاهی غنی برخوردار نیستیم. انواع بسیاری از مذمت های سخن در گفتار ایرانی لانه کرده است.