مطالب مرتبط با کلیدواژه

حقوق تفسیر معاهدات


۱.

تقابل تمامیت سرزمینی و حقوق بشر: ارزیابی حقوقی نظریه جدایی چاره ساز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حقوق بشر حق تعیین سرنوشت جدایی چاره ساز حاکمیت سرزمینی حقوق تفسیر معاهدات

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۰۳ تعداد دانلود : ۵۹۵
پنج هزار گونه اقلیت در سراسر جهان زندگی می کنند. نگاهی به نقشه پراکندگی این اقلیت ها به خوبی نشان می دهد که آن ها در مناطق بحران خیز جهان جا گرفته اند. یکی از جدی ترین و جدیدترین رویدادهایی که حول موضوع اقلیت ها در حقوق بین الملل شکل گرفته است، خواست «جدایی یکجانبه» از جانب آن هاست؛ یعنی جدایی که با رضایت دولت مادر همراه نیست. جدایی کوزوو از صربستان، درخواست جدایی اقلیم کردستان از عراق و درخواست جدایی کاتالونیا از اسپانیا از جمله نمونه های آشکار این وقایع به شمار می روند. موضع حقوق بین الملل درباره این جدایی ها چیست؟ آیا این جدایی ها مشروع هستند؟ نظریه «جدایی چاره ساز» از جمله نظریه هایی است که تلاش کرده تا به این پرسش ها پاسخ بدهد. بنا به این نظریه، آن جا که پایان بخشیدن به نقض فاحش حقوق بشر جز با جدایی بخشی از سرزمین دولت مادر حاصل نمی آید، ناگزیر باید حق بر جدایی را به رسمیت شناخت. این نوشتار تلاش می کند بدون آن که به مشروعیت جدایی یکجانبه بپردازد، صحت و اعتبار نظریه جدایی چاره ساز را از منظر حقوق بین الملل مورد سنجش قرار دهد. به نظر می رسد این نظریه با اصول حقوق بین الملل سازگار نیست.
۲.

نقض حقوق بشر و جدایی طلبی: رویکرد انتقادی به نظریه جدایی چاره ساز در حقوق بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جدایی چاره ساز حاکمیت سرزمینی حق تعیین سرنوشت حقوق تفسیر معاهدات مسئولیت بین المللی نقض حقوق بشر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۸۲ تعداد دانلود : ۶۰۱
حق بر تعیین سرنوشت، یکی از بنیادی ترین و حساس ترین اصول حقوق بین الملل است. بخشی از حساسیت این اصل از این واقعیت ناشی می شود که اجرای این حق در مواردی به نادیده گرفتن تمامیت سرزمینی دولت ها منجر می شود. هیچ اختلافی درباره ردّ تمامیت سرزمینی به هنگامی که حق تعیین سرنوشت درباره ملت های تحت استعمار و اشغال خارجی، اجرا می شود، وجود ندارد. اما به تازگی بعد از وقایعی همچون جدایی آبخازیا و اوستیا از گرجستان، کوزوو از صربستان، درخواست جدایی اقلیم کردستان از عراق و کاتالونیا از اسپانیا، مباحثه ای در حقوق بین الملل درباره انکار تمامیت سرزمینی به هنگام نقض جدی حقوق بشر مطرح شده است. «نظریه جدایی چاره ساز» علاوه بر طرح این مسائل، معتقد به برتری حقوق بشر بر تمامیت سرزمینی در وضعیت نقض فاحش و منظم این حقوق است. اما بررسی تفسیرهای حقوقی ارائه شده برای توجیه این نظریه نشان می دهد که این تفسیرها با اصول تفسیر معاهدات موجود در مواد 31 و 32 کنوانسیون وین حقوق معاهدات هماهنگ نیست. ضمن این که، این نظریه فراتر از قواعد موجود در نظام عام مسئولیت بین المللی دولت هاست و برخلاف ویژگی جبرانی این نظام، ویژگی کیفری دارد.