ارزیابی نظری رویکرد ساختارگرایی جدید در اقتصاد توسعه: مزایا و چالش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فصلنامه سیاستگذاری اقتصادی،سال دهم، شماره نوزدهم، بهار و تابستان 1397، صص 1-24
از دیدگاه اقتصاد ساختاری جدید، نوشتارهای اقتصاد توسعه پس از جنگ جهانی دوم تاکنون شاهد سه موج بوده است. موج اول، ساختارگرایی قدیم است. موج دوم، به دنبال ناموفق بودن بسیاری از مداخلات دولت بر اساس ساختارگرایی، توسط نئوکلاسیکها در دهه 1980 و 1990، پدید آمد که شکستهای مداخلات دولت در اقتصاد علیه مزیت نسبی را برجسته کرد و بر کارکرد بازارها در تخصیص منابع تاکید نمود. موج سوم، یعنی اقتصاد ساختاری جدید، به دنبال تلفیق تحول ساختاری با تاکید بر نقش بازار و دولت در فرآیند توسعه اقتصادی است. ساختارگرایی جدید بر اساس مزیت نسبی اقتصاد مبتنی بر موجودی عوامل تولید، ارتقای صنعتی و بهبود زیرساخت با مساعدت دولت، و استفاده از مکانیزم بازار برای تخصیص منابع میباشد. ساختارگرایی جدید، نقش دولت در ایجاد تنوع صنعتی و ارتقاء آن را محدود به تدارک اطلاعات در مورد صنایع جدید، هماهنگی سرمایهگذاریهای مرتبط میان بنگاههای مختلف در همان صنایع، جبران اثرات جانبی اطلاعات برای بنگاههای پیشگام، و پرورش صنایع جدید از طریق کمک به انکوباتورها و تشویق سرمایهگذاری مستقیم خارجی میداند. دولت همچنین نقش رهبری در بهبود زیرساختهای سخت و نرم، به منظور کاهش هزینه معاملات هر بنگاه و تسهیل فرآیند توسعه صنعتی اقتصاد را ایفا میکند. چارچوب شناسایی و تسهیل رشد، ابزار پیادهسازی اقتصاد ساختاری جدید است که طی شش مرحله قابل انجام است. در این مقاله ابتدا نظریه، سپس سیاستها و در نهایت، کاربرد ساختارگرایی جدید مورد ارزیابی قرار میگیرد.