مطالب مرتبط با کلیدواژه

انسان نئاندرتال


۱.

معمایِ کارلتون کوون: انسان شناس، باستان شناس، یا مامور CIA؟ (نقدِ روش شناسی و آثار کارلتون استیونز کوون در باستان شناسی پارینه سنگی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۳۵۶ تعداد دانلود : ۲۷۷
کارلتون استیونز کوون از شناخته شده ترین چهره های باستان شناسیِ پیش از تاریخ ایران است که در حوالی 70 سال پیش به انجام نخستین پژوهش هایِ سازمان یافته در باستان شناسی ایران همت گماشت. برای سالیان متمادی، باستان شناسان ایرانی آثار کوون را مطالعه و اساتید در کلاس درس خود، آنها را تدریس کرده اند. اکنون و پس از گذشت هفت دهه، لزوم بازبینی کارهای کوون بیش از پیش احساس می گردد. در این نوشتار این بازبینی از چندین نگاه انجام گردیده است: مبانی نظری کار میدانی، میزان تخصص گرایی (تطابق تخصص سرپرست با پژوهش)، رهیافت عملی کاوش، نحوه ثبت و ضبط مواد فرهنگی و چگونگی آنالیز مواد فرهنگی. نتایج بازنگری کارهای میدانی کوون در ایران حاکی از این است که وی در رهیافت های نظری و عملی خود دچار ضعف های فراوانی بوده و بیش از آنکه دغدغه انجام صحیح کار میدانی باستان شناسی داشته باشد، بیشتر درپی کشف بقایای اسکلتی انسان نئاندرتال بوده است. از دیگر سوی، نگاهی به کارنامه انتشاراتی کوون، عقاید به غایت نژادپرستانه، در کنار سابقه عضویت نامبرده در ارتش و آژانس اطلاعاتی ایالات متحده (سیا) در جنگ جهانی دوم و جنگ سرد و همچنین پرسشهای فراوان بی پاسخ درباره چرایی انتخاب محوطه های مورد کاوش قرارگرفته در ایران، این فرض را قوت بخشیده که باستان شناسی، اولویت نخست کوون در ایران نبوده است.
۲.

انسان نئاندرتال: مرگ و مرگ آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انسان نئاندرتال پارینه سنگی میانی تطور مغز مرگ مرگ آگاهی لب پیشانی لُب گیجگاهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۹ تعداد دانلود : ۲۳۴
در میان رفتار های زیستیِ زندگی انسانی که به پدیده های فرهنگی بدل شده اند، هیچ رفتاری به قدرت و تأثیرگذاری مرگ نبوده است . هدف اصلی پژوهش حاضر این است که به کمک شواهد باستان شناسی و انسان شناسی، آغاز احتمالی مرگ آگاهی و تأثیر آن در زندگی انسان پیش از تاریخ را مشخص کند. با توجه به پژوهش ها به نظر می رسد مرگ آگاهی به دو مؤلفه اساسی نیاز دارد: نخست، فرآیند رشد مغز به خصوص لُب های پیشانی و گیجگاهی و دوم مؤلفه های فرهنگی؛ هرچند اهمیت و ضرورت رشد مغز بسیار پررنگ تر از مورد دوم است. از یکسو، با بررسی قالب های درونی جمجمه انسان ریخت ها به نظر می رسد انسان نئاندرتال دارای ظرفیت های مورد نیاز مغزی برای مرگ آگاه شدن بوده است و از سوی دیگر تدفین های دوره پارینه سنگی میانی که به عنوان یکی از اولین پاسخ ها و مواجهات مهم به آگاهی از مرگ در نظر گرفته می شوند به همراه وجود شواهد مراقبت از همنوع و سایر مواد فرهنگی در ارتباط با آگاهی از مرگ و گستردگی دو بخش ذکرشده مغز درصد وجود مرگ آگاهی در این انسان را افزایش می دهد.