مطالب مرتبط با کلیدواژه

علمِ رها از ارزش


۱.

فمینیسم و جایگاه ارزش ها در علم: بررسی دیدگاه هِلِن لانجینو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: علمِ رها از ارزش علم فمینیستی ارزش های سازنده ارزش های زمینه ای تعین ناقص علم بد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۶۷ تعداد دانلود : ۴۶۳
بررسی جایگاه و نقش ارزش ها در علم و فعالیت علمی موضوعی است که در چند سال اخیر بحث های زیادی را برانگیخته است و پژوهشگران مطالعات علم از زوایای مختلفی به آن نگریسته اند. طرفداران فمینیسم در علم و معرفت شناسی نیز از کسانی بوده اند که در این موضوع بسیار بحث کرده اند. برخی از آن ها بر این باورند که ارزش ها در محصول کار علمی مدخلیت تام دارند، و در علم کنونی، نقش برجسته ی ارزش های مردانه مشهود است. برخی از فمینیست ها تلاش می کنند نشان دهند که در علم، ارزش های زنانه بر ارزش های مردانه برتری دارند و باید به تدریج جایگزین ارزش های مردانه شوند. اما برخی دیگر از فمینیست ها این تلقی را رد می کنند. هِلِن لانجینو یکی از این فمینیست ها است. او در عین تأیید نفوذ ارزش های مردانه در علم کنونی، تلاش می کند دیدگاه خاصی را در مورد نقش ارزش ها در علم و تبعات آن مطرح کند. دراین مقاله، به بررسی و ارزیابی دیدگاه لانجینو پرداخته ایم، و تلاش کرده ایم تا نشان دهیم دیدگاه لانجینو به طور کلی قابل دفاع است، هرچند در دو مورد نیز دیدگاه او را نقد کرده ایم.
۲.

از تبیین تا نقد: بررسی انتقادی دیدگاه جیمز بوهمن وچارلز تیلور دربارۀ رابطۀ علم و ارزش ها در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۹ تعداد دانلود : ۹۴
یکی از میراث های پوزیتیویست های منطقی در فلسفه علم، آموزه علم رها از ارزش است که مستلزم آموزه دوپارگی واقعیت/ارزش می باشد. هر دوی این آموزه ها در دهه های اخیر مورد انتقاد فیلسوفان و جامعه شناسان علم قرار گرفته اند و برای ردّ آنها، موردکاوی های مختلفی انجام شده است. در علوم اجتماعی مخالفان علم رها از ارزش و دوپارگیِ واقعیت/ارزش پُرتعدادتر و سرسخت تر هستند. جیمز بوهمن و چارلز تیلور را می توان از مخالفان سرسخت این آموزه ها در علوم اجتماعی به شمار آورد. بوهمن بر این باور است که کارکرد نظریه های اجتماعی صرفاً تبیین (معطوف به واقعیت) نیست، بلکه کارکرد (حتی اصلیِ) آنها، نقد ارزش های رایج در جامعه است. تیلور نیز بر این باور است که علوم سیاسی را نمی توان خالی از ارزش دانست، بلکه نظریه های مختلف در علوم سیاسی نقدهایی را مطرح می کنند که محصول چارچوب های تبیینی آن نظریه ها هستند و با آن چارچوب های تبیینی درهم تنیده اند. در این مقاله تلاش شده است تا با نقد دیدگاه های بوهمن و تیلور نشان دهد که چرا نقد نمی تواند بخشی از علم باشد؛ همچنین چگونه می توان نقش نظریه های علمی در نقد ارزش های اجتماعی را نتیجه فناورانه آن نظریه ها دانست، نه بخشی از خودِ آن نظریه ها.