مطالب مرتبط با کلیدواژه

دهه هفتاد


۱.

بررسی و مقایسه هویت اجتماعی زن در رمان های نخبه گرا و عامه پسند زن نگار در دهه هفتاد شمسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زن هویت اجتماعی رمان نخبه گرا رمان عامه پسند دهه هفتاد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۱۳ تعداد دانلود : ۳۵۷
هویت یکی از مؤلفه های حیات و محصول تلاش انسان برای معنی بخشی به زندگی است. شناخت هویت اجتماعی یک جامعه با مطالعه آثار هنری آن میسر می شود. رمان، به منزله یک فرم هنری مدرن بر اساس نظریه بازتاب، برگردانی از زندگی اجتماعی است که در دوران معاصر، زنان در آن سهم انکارناپذیری داشته اند. به همین سبب با استفاده از رویکردهای مدرن جامعه شناسی می توان به بررسی متون ادبی پرداخت و به این ترتیب به شناخت هویت بخشی از جامعه دست یافت. در این پژوهش، با بررسی هویت و زیست روزمره قهرمانان زن داستان ها در بستر حوادث و ماجراهای داستانی، سعی کرده ایم تا به تصویری از هویت اجتماعی زنان در آثار نویسندگان زن دهه هفتاد شمسی ایران در دو نوع رمان های عامه پسند: (بامداد خمار و دالان بهشت) و رمان های نخبه پسند : (کولی کنار آتش، جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان) دست یابیم. بررسی ها نشان می دهد که در رمان های نخبه گرا ، هویت زنان، دغدغه اصلی نویسندگان است و به طور مشخّص در هویت یابی زنان نوشته شده اند؛ اما در داستان های عامه پسند، زنان داستان ها از فردیت و استقلال هویتی برخوردار نیستند و خود اندیشی و جست و جوی هویت، موضوع محوری آن ها نیست.
۲.

جنسیت و قدرت در گفتمان زنانه رمان نویسی ایران (با تکیه بر رمان های زنان در دو دهه 70-80)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: داستان های زنان جنسیت قدرت دهه هفتاد دهه هشتاد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۸۲ تعداد دانلود : ۴۵۵
محدودیت و ممنوعیتی که در طول تاریخ برای زنانه نویسی وجود داشته به موازات پرده نشینی زنان در اجتماع شکل گرفته و در طول تاریخ نهادینه شده است. گرچه ادبیات داستانی در دوره مدرن در ایران شکل گرفت، همچنان گفتمان مردانه بر آن غالب است . داستان های زنان نیز اغلب به بازتولید کلیشه های جنسیتی پرداخته اند. از دهه هفتاد به بعد، به موازات گسترش کمی و کیفی رمان نویسی زنان، مقارن با رشد آگاهی و تحصیلات و حضور بیشتر آنان در اجتماع در کنار تغییر تدریجی جایگاهشان در حیطه اقتصاد و فرهنگ، دانش خلق شده در ادبیات داستانی زنان، اشکال تازه ای از قدرت را به وجود آورده و معادله قدرت را از کنشی یک سویه به کنشی تعاملی تغییر داده است. زنان گزاره های تازه ای را به عنوان امر واقعی وارد ادبیات داستانی کرده، دانشی تولید می کنند که نوعی مقاومت در برابر قدرت مستقر و مسلط ایجاد می کند. آنان از روال های طرد و عکسی استفاده می کنند که تمایز میان گزاره های «غلط» و «درست» را بازتولید می کند. در این پژوهش با تحلیل و تفسیر داده های مفهومی از ده رمان معروف و موفق نویسندگان زن در دو دهه، چگونگی چرخش مفاهیم قدرت در این رمان ها بررسی می شود. مهمترین کنش های معطوف به قدرت زنان که در رمان فارسی این دو دهه بازتولید شده، عبارت است از چالش با ساخت های سنتی قدرت مردسالار، بیان احساس طردشدگی عاطفی در زندگی زناشویی، تفاوت در شیوه های مادری و تعریف زن خانگی، آشپزخانه کانون محوری قدرت در خانه، زنانه شدن فضاهای شهری، تغییر نقش ها و کلیشه های جنسیتی و گوناگونی شکل های خانواده. مؤلفه های تکرارشونده فوق، فرهنگ قدرت را از یک سویه نگری به سمت فرهنگی تعاملی در ادبیات داستانی ایران سوق داده است.