مطالب مرتبط با کلیدواژه

انضمامیت


۱.

روایت لویناس از مسئولیت اخلاقی به مثابه واقعیت انضمامی من ؛ گریزناپذیر و تقارن ناپذیر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: امانوئل لویناس انضمامیت تقارن ناپذیری گریزناپذیری مسئولیت اخلاقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵۳ تعداد دانلود : ۴۰۸
شرط امکان اخلاق برای لویناس با لحظه مواجهه رو در روی دیگری در ساحت زیستن روزمره تعریف می شود. در مرحله اول، انسان خود را فاعلِ زیستن در موقعیت مکانی و زمانی خاص می یابد. وی اساس رابطه من و دیگری را به سان مسئولیتی اخلاقی درمی یابد که معطوف به حوائج مادی و روزمره انسان است. از سوی دیگر، خداوند نیز دیگری دیگر است که هر من در قبال او نیز مسئول است. این رویکرد، وجه دینی اندیشه لویناس درباب مسئولیت را برجسته ساخته و بدین نمط مسئولیت را نامتناهی و نامشروط می سازد. بنابراین، مسئولیت نامتناهی قابل طفره رفتن نیست، زیرا عالم ملأ وجود دیگری نامتناهی است. همچنین رابطه اخلاقی در اندیشه لویناس رابطه ای دو جانبه و بده بستانی نیست، زیرا مسئولیت در اندیشه وی مبتنی بر احساس و عاطفه بوده و عقل با ویژگی محاسبه گرانه اش در اخلاق جایگاه نازل تری دارد. این مقاله تلاشی است برای پرتو افکنی دقیق بر اندیشه ناب لویناس در باب انضمامیت و ترسیم مقدماتی مختصاتی که وی برای مسئولیت نامتناهی اخلاقی قائل است.
۲.

انضمامیت امر حقوقی در امتداد نئوکانتینیسم (کانتسیم) با تمرکز بر آرای گوستاورادبرُخ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انضمامیت تفکر حقوقی گوستاو رادبرخ نظم حقوقی نئوکانتینیسم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳ تعداد دانلود : ۴۵
اندیشه و نظام متعین حقوقی در نسبت با امر انضمامی که تاریخیتِ امور را پی می گیرد، مسئله ای است در نقطه مقابل آنچه قاعده گراییِ حقوقی مترصد آن است. قاعده -هنجارگراییِ حقوقی با تلقی مکانیستیِ انتزاعی از مفاهیم، مقولات و امور حقوقی به مواجهه با واقعیتِ متعین می پردازد و در پِی آن امر انضمامی و نگره تاریخی نسبت به امور را کنار می نهد. هرچند اندیشیدن انضمامی نسبت به امور در میان متفکران حقوقی دارای مکاتب و مشارب عدیده ای است، اما یکی از این مکاتبِ مهم و اثرگذار، نئوکانتینیسم است که هرچند در وهله اول در تعارض با تفکر تاریخی نسبت به امور به نظر می آید، اما در امتداد خود با اندیشمندانی همچون گوستاو رادبرخ در ضمنِ نگاهداشت تفکیک «هست» از «باید»، امر تاریخی را در اندیشه، مفاهیم و مقولات حقوقی داخل ساخته و تبعاً قائل به تطورِ اندیشه های حقوقی بر بستر ادوار تاریخی و ناظر بر تعریفِ خاص هر دوره از انسانِ نوعی است. پرداختن به جایگاه انسان در تعینِ نظم و نیز اندیشه حقوقی از جمله بصیرت های حائز اهمیتی است که رهاورد این منظر برای وضعیتِ حقوقیِ بومیِ ایران به ویژه در خصوص تدوین و تنقیح قوانین و مصوبات-البته به فراخور مقتضیات خاص خود- است.