مطالب مرتبط با کلیدواژه

پدیدارشناسی اخلاق


۱.

حل تعارض های اخلاقی در تجربه پدیدارشناسانه ماندلباوم(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی اخلاق عواطف تعارض های اخلاقی اصل اولویت واقعیت ها اصل جهان شمولی اصل غائیت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۸۷ تعداد دانلود : ۴۱۸
حل نزاع ها و تعارض های اخلاقی از اهداف هر نظریه اخلاقی است که به نوعی بر وجود عناصر مطلق در احکام اخلاقی اصرار می ورزد. نظریه های وظیفه گرایانه در اخلاق از آن رو که به وجود احکام مطلق و وظایف مستقل از فاعل اصرار دارند بیش از دیگر نظریه ها درپی حل چنین نزاع هایی هستند. سنت های مختلف فلسفی اعم از قاره ای و تحلیلی با روش های خاص خود به دنبال حل این معضل هستند. موریس ماندلباوم فیلسوف تحلیلی امریکایی از منظر تجربه پدیدارشناسی اخلاقی با طرح یک نظام اخلاقی مستقل و تبیین این نظام، هدف عملی فلسفه خود را حل تعارض های اخلاقی می داند. خاستگاه این تعارض ها از نظر وی عوامل شناختی ای هستند که بر نحوه شکل گیری حکم اخلاقی تأثیر می گذارند. هر چند همواره نمی توان بر این عوامل فائق آمد، ولی می توان اصولی را برشمرد که اگر چه مطلق نیستند، در بسیاری موارد به شیوه ای پدیدارشناختی راهگشا هستند. از این منظر «اصل اولویت واقعیت ها»، «اصل جهان شمولی» و «اصل غائیت»، مجموعه اصولی هستند که هنگام تغایر و اختلاف اخلاقی به کار می آیند. با توجه به این اصول قصد داریم در واقع فراتر از نظریه هنجاری خاص ملاکی برای حل اختلاف نظرهای اخلاقی ارائه کنیم و این اصول را با توجه به باورها و امور واقعی ای که احکام اخلاقی ناگزیر از آنها برمی خیزند، موجه سازیم. در این مقاله پس از توضیح اجمالی راه حل های رایج به ویژه در سنت وظیفه گرایانه، به ارزیابی راه حل های ماندلباوم خواهیم پرداخت.
۲.

بدن مندی سوژه در میانه هستی شناسی و اخلاق: واکاوی پدیدارشناسانه بَدن در اندیشه هایدگر و لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: امانوئل لویناس بدن مندی پدیدارشناسی اخلاق درس گفتارهای زولیکون مارتین هایدگر هستی شناسی بنیادین

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۶۱ تعداد دانلود : ۸۴۲
هایدگر در هستی و زمان به بحث از بدن مندی «دازاین» نپرداخته است و آن را به مجالی دیگر موکول کرده است، یعنی در درس گفتارهای زولیکون (1969۔1959م) - که برای پزشکان و روان شناسان سوئیسی ارائه شده اند. او این واقعیت بنیادین که بدن مندیِ دازاین گشایشی به روی جهان است، اگزیستانس او فرای بدن فیزیکی اوست و می تواند جهان را در افق بدن مندی اش تفسیر نماید را با عنوان «بدن بخشی پیش رونده» معرفی می کند. در طرف مقابل، لویناس با رویکرد اخلاقی خاص خود به نقد دازاین هایدگری می پردازد: دازاین هایدگری آن جوری که باید انضمامی و «از گوشت و خون» دیگر آدمیان نیست! لویناس بر این عقیده پافشاری می کند که مواجهه چهره به چهره سوژه با دیگری - در مقام شرط امکان اخلاق - ذیل واقعیتِ بدن مندانه می گنجد. حکمت نوین بدن در بستر برقراری رابطه اخلاقی من با دیگری و گشودگی من دربرابر طلب و نیازهای او شکل می گیرد. در این مقاله، ضمن واکاوی پدیده بدن مندی سوژه در پدیدارشناسی های متفاوت این دو فیلسوف به مداقّه درباب نقد لویناس، یعنی «از گوشت و خون» نبودن دازاین هایدگری پرداخته خواهد شد.<br /> <br />  <br /> <br /> [1]. این مقاله مستخرج از رساله دکترای تخصصی فلسفه (محض) با عنوان «اهمیت بدن مندی سوژه در پدیدارشناسی اخلاقی امانوئل لویناس» است.